دکتر فرخ قبادی

از اواسط سال گذشته‌، هنگامی که دولت مژده تک رقمی شدن نرخ بیکاری را به مردم داد‌، بحث و جدلی آغاز شد که هنوز هم پایان نگرفته است. نکته مشترک در اغلب واکنش‌ها به انتشار این آمار‌، صاف و ساده‌، ناباوری و انکار آن بود. بعضی از نویسندگان‌، تک رقمی شدن نرخ بیکاری را ناشی از «دست کاری آماری» دانستند و برخی دیگر مدعی شدند که تحلیل گران دولتی‌، با شاغل دانستن زنان خانه دار و دانشجویان‌، رقم شاغلین را افزایش و نرخ بیکاری را کاهش داده‌اند. تصریح و تاکید چند باره مدیران «مرکز آمار ایران»‌، بر اینکه کسی در آمارها دستی نبرده است و زنان خانه دار و دانشجویان نیز شاغل به حساب نیامده اند و حتی این که «برای مرکز آمار ایران هیچ ضرر و منفعتی وجود ندارد که نرخ بیکاری را زیاد یا کم ارائه کند، زیرا که نه تشویق می‌شود نه تنبیه» نیز ظاهرا معترضین را قانع نکرد.

در شرایطی که فریاد تولیدکنندگان از رقابت کالاهای ارزان خارجی و کسادی بازارهایشان به آسمان بلند است و کارخانه‌ها و شرکت‌های کوچک و بزرگ یک به یک «تعدیل نیرو» می‌کنند (سوای آنها که یکسره کارشان را تعطیل کرده‌اند)‌، آن هم در کشوری با جمعیت جوان‌، که سالانه در حدود ۷۰۰‌هزار نفر به خیل جویندگان کار افزوده می‌شود‌، به راستی چگونه ممکن است که نرخ بیکاری تنزل یافته باشد؟

واقعیت این است که مردم‌، به ویژه آن‌هایی که خود یا یکی از بستگان نزدیک شان در این روزها به دنبال یافتن شغلی بوده‌اند و هرجا که رفته‌اند با خیل متقاضیان دیگر کار، به درد دل نشسته‌اند‌، وجود بیکاری گسترده را «احساس می‌کنند» و هرگز نخواهند پذیرفت که بیکاری کاهش یافته باشد. سخنان هفته گذشته نماینده ورامین در مجلس شورای اسلامی، نمودی از همین «احساس عمومی» است‌: «هنگامی که مراجعه کنندگان به دفتر نمایندگان مجلس‌، از بیکاری فرزندانشان می‌گویند و در هر خانواده‌ای یک بیکار وجود دارد‌، چگونه آقایان ادعای کاهش بیکاری را دارند؟». (۱)

احساس عمومی مردم در باره «دست کاری» شدن و غیر واقعی بودن آماری که نشان دهنده کاهش «نرخ بیکاری» در اوضاع و احوال کنونی اقتصاد ما است‌، گرچه با توجه به دشواری یافتن شغل مناسب و بیکاری مشهود، به ویژه در میان جوانان، قابل درک است‌، اما به احتمال قریب به یقین‌، مبتنی بر واقعیت‌ها نیست. آمارگیری و محاسبات مربوط به «نرخ بیکاری» در کشور ما‌، کم و بیش بر مبنای روش‌ها و تعاریف اعلام شده از طرف «سازمان بین‌المللی کار (ILO)» صورت می‌گیرد و «دست کاری» آمارها هم بعید به نظر می‌رسد. هرگاه بدانیم که در اغلب کشورهای دیگر‌، با اقتصادهای پیشرفته‌تر و آمارهای فراگیرتر و کم اشتباه‌تر‌ نیز، شهروندان عادی «احساس» مشابه در مورد آمارهای مربوط به نرخ بیکاری و اشتغال دارند، آن گاه به جای مقصر دانستن آمارگیران و تحلیل‌گران دولتی‌، به ریشه یابی مساله و یافتن دلایل این تناقض غیر قابل انکار روی خواهیم آورد. این همان کاری است که در کشورهای پیشرفته انجام داده اند و با روشن ساختن زمینه‌های بروز این شک و تردیدها‌، که در تعریف و شیوه محاسبه «نرخ بیکاری» نهفته است‌، به چاره جویی‌های اساسی اقدام کرده‌اند.

چنان که گفته شد‌، محاسبه نرخ بیکاری در کشور ما‌، همچون کشورهای دیگر‌، بر مبنای تعاریف و دستورالعمل‌های «سازمان جهانی کار» انجام می‌گیرد. با یک سلسله پرسش‌ها (۴۰ سوال) از خانوارهایی که به عنوان «نمونه آماری» انتخاب شده‌اند‌، آمار‌گیران به اطلاعات و ارقامی دست می‌یابند که مبنای محاسبات تحلیل‌گران مرکز آمار ایران را تشکیل می‌دهند. بر اساس تعاریف توافق شده در سازمان بین‌المللی کار‌، هر کس که در طول هفته قبل از مصاحبه‌، مشغول کار تمام وقت بوده‌، یا در این همین مدت حداقل یک ساعت در ازای دریافت مزد‌، کار کرده است، شاغل به حساب می‌آید و هرکس که در طول آن هفته‌، حتی یک ساعت هم کار نکرده و در عین حال فعالانه در جست و جوی کار بوده است‌، بیکار محسوب می‌شود. با تقسیم کردن تعداد این «بیکاران» بر تعداد «جمعیت فعال» (و البته ضرب کردن آن در ۱۰۰)، نرخ بیکاری محاسبه می‌گردد. (با توجه به بحث و جدلی که چند ماه پیش بر سر این مساله در رسانه‌ها به راه افتاد‌، شاید تاکید بر این نکته بی فایده نباشد که خانم‌های خانه دار و دانشجویان‌، جزو «جمعیت فعال» به حساب نمی آیند و شاغل یا بیکار هم محسوب نمی گردند. از سوی دیگر‌، در محاسبات مرکز آمار ایران، سربازان وظیفه جزو شاغلین به حساب می‌آیند‌، در حالی که در اغلب کشورها - حتی در امریکا که خدمت اجباری وجود ندارد و سربازان حقوق بگیر هستند - این گروه جزو شاغلین محسوب نمی‌شوند و در حقیقت نرخ اشتغال و بیکاری برای «جمعیت غیر نظامی» محاسبه می‌شود).

این که چرا «سازمان جهانی کار»‌، مشاغل پاره وقت‌ و حتی یک ساعت کار در هفته را‌ «اشتغال» به حساب می‌آورد‌، نیاز به توضیحات مفصلی دارد که در فرصت این مقاله نیست‌، اما به هرحال این «قراردادی» است که در همه کشورها در محاسبه نرخ بیکاری رعایت می‌شود.

با نگاهی اجمالی به تعاریف «قراردادی» و شیوه محاسبه نرخ بیکاری در کشور ما و کشورهای دیگر‌، روشن می‌گردد که چرا نرخ‌های بیکاری اعلام شده توسط دولت‌ها‌، می‌تواند با «احساس عمومی» مردم با اوضاع و احوال بازار کار‌، به نحو چشم‌گیری متفاوت باشد‌، بی‌آنکه لزوما تقلب و تخلفی صورت گرفته باشد. از دیدگاه عامه مردم‌، هرکس که می‌خواهد کار کند اما شغلی ندارد‌، بیکار به حساب می‌آید‌، در حالی که در محاسبه نرخ بیکاری بر مبنای تعاریف سازمان بین‌المللی کار‌، نه تمام بیکاران‌، که فقط بخشی از افراد بدون شغل‌، بیکار به حساب می‌آیند. این دوگانگی مفاهیم‌، نه تنها عامه مردم را نسبت به آمار رسمی بیکاری بد گمان کرده است‌، بلکه تحلیل گران و سیاست‌گذاران اقتصادی را نیز ناگزیر ساخته که برای دست یابی به اطلاعات و آمار دقیق‌تر و معنی دار تر‌، معیارهای دیگری برای ارزیابی شرایط واقعی بازار کار‌، طراحی و محاسبه کنند.

در بسیاری از کشورهای پیشرفته هم اکنون حد اقل دو معیار برای نشان دادن «نرخ بیکاری» مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای مثال در ایالات متحده همه ساله و همه ماهه) شش «نرخ بیکاری» متفاوت محاسبه و منتشر می‌شود که دو قلم از آنها رواج و مقبولیت گسترده‌ای دارند. آشنایی با ماهیت و نحوه محاسبه این دو مفهوم‌، و شناخت اشتراکات و تفاوت‌هایشان‌، روشنگر مساله مورد بحث ما خواهد بود.

الف - نرخ بیکاری متعارف‌، که بر اساس تعاریف و دستور العمل‌های سازمان بین‌المللی کار محاسبه می‌شود (کم و بیش به همان شیوه‌ای که در کشور ما محاسبه می‌شود و در بالا تشریح شد). این نرخ بیکاری که (U-۳) نامیده می‌شود‌، همان نرخی است که معمولا در رسانه‌ها انعکاس می‌یابد و در همه کشورها محاسبه می‌شود و معمولا هم یگانه نرخ بیکاری است که مورد استناد و اشاره دولتمردان قرار می‌گیرد (و همان «نرخی» است که گفته می‌شود در کشور ما تک رقمی شده است). این مفهوم از نرخ بیکاری‌، بخش قابل توجهی از افراد واقعا بیکار را‌ به دلایل مختلف، بیکار به حساب نمی آورد و به همین دلیل بیکاری را از آن چه که مردم «احساس می‌کنند» کمتر نشان می‌دهد. با این همه‌، این معیار، به‌رغم کاستی‌هایی که دارد‌، برای برخی مقاصد‌، به ویژه تحلیل‌های مقایسه‌ای در دو یا چند دوره زمانی‌، سودمند است و از آن جا که در همه کشورها کم و بیش به یک روش محاسبه می‌گردد و محاسبه آن نیز قدمتی طولانی دارد و آمارهای گذشته آن در دسترس است، استفاده از آن رواج کامل دارد.

ب - نرخ بیکاری فراگیر تر‌، که (U-۶) نامیده می‌شود و برای تحلیل گران اقتصادی و سیاست‌گذاران‌، سودمندتر از نرخ متعارف بیکاری است. این معیار همچنین تصویر روشن تری از شرایط بازار کار به دست می‌دهد و در مقایسه با «نرخ بیکاری متعارف»، بسیار نزدیک‌تر به «احساس عمومی» جامعه از وضعیت اشتغال و بیکاری است. شیوه محاسبه نرخ بیکاری فراگیرتر (U-۶)‌، تفاوت‌های آن را با «نرخ متعارف» و نیز مزیت‌های آن را روشن می‌سازد.

با چشم پوشی از پاره‌ای جزییات، می‌توان گفت که نرخ بیکاری فراگیرتر (U-۶) همان «نرخ بیکاری متعارف»، یعنی (U-۳)‌، است که دو گروه از بیکاران‌، که به دلیل محدودیت تعاریف «سازمان بین‌المللی کار» از شمول در نرخ بیکاری خارج می‌مانند‌، به آن افزوده شده است. به اختصار این دو گروه و دلایل شمول آنها را در محاسبه نرخ بیکاری بر می‌شماریم.

۱ -همان طور که گفته شد‌، در محاسبه نرخ بیکاری متعارف(U-۳)، از میان کسانی که شغلی ندارند‌، فقط آن دسته بیکار محسوب می‌شوند که فعالانه به دنبال کار بوده و شغلی نیافته‌اند. بدین ترتیب «کارگران مایوس (Discouraged Workers)» یعنی کسانی که برای مثال‌، چندین ماه به دنبال کار دویده و شغلی پیدا نکرده‌اند و به همین دلیل سرخورده و مستاصل شده و جست‌وجو برای کار را موقتا متوقف ساخته‌اند‌، بیکار به حساب نمی‌آیند (و در حقیقت از شمول «جمعیت فعال» خارج می‌شوند). تعداد این گروه از بیکاران‌، به ویژه در شرایط رکود اقتصادی که یافتن کار دشوارتر می‌شود‌، افزایش چشم‌گیری می‌یابد. برخی از بیکاران نیز به دلایل دیگر فعالانه در جست‌و‌جوی کار نبوده‌اند و آنها نیز از شمول جمعیت فعال (و بیکاران) حذف می‌شوند. در محاسبه نرخ بیکاری فراگیرتر (U-۶)‌، این گروه‌ها در زمره بیکاران به حساب می‌آیند.

۲ - در محاسبه نرخ بیکاری متعارف‌، شاغلین پاره وقت و حتی کسانی که در طول هفته یک ساعت کار کرده‌اند‌، شاغل به حساب می‌آیند. این کار‌، در مواردی که انتخاب شغل پاره وقت‌ بر اساس تمایل و محذوریت‌های خود این افراد صورت گرفته باشد‌، البته توجیه پذیر است (مثلا خانمی که می‌بایست از فرزندان خود نگهداری کند و فقط می‌تواند دو یا سه ساعت عصر را‌ که همسرش در خانه است‌، به فروشندگی در یک فروشگاه مشغول شود‌، می‌بایست شاغل محسوب شود، زیرا خود او مایل به کار بیشتر نیست). اما افرادی که به دنبال کار تمام وقت بوده (و هستند) و فقط به دلیل ناکامی در یافتن چنین مشاغلی‌، به چند ساعت کار در هفته تن داده‌اند‌، به لحاظ منطقی نمی بایست «شاغل» به حساب آورده شوند. عدم توفیق آنها در یافتن کار تمام وقت‌، نشانه شرایط نا مساعد بازار کار است و هدف از محاسبه نرخ بیکاری نیزشناخت واقعیت‌های مربوط به همین بازار است. شمول این گروه در میان بیکاران‌ که در محاسبه (U-۶) تحقق می‌یابد‌، منطقی تر از شاغل دانستن آنها و نادیده گرفتن محدودیت‌های بازار کار می‌باشد. تعداد افراد این گروه نیز در شرایط رکود اقتصادی و کسادی بازارها افزایش می‌یابد.

براساس آخرین آمار منتشر شده توسط وزارت کار ایالات متحده‌ مربوط به ماه گذشته میلادی(مارس ۲۰۰۹)‌، نرخ بیکاری متعارف (U-۳) معادل ۵/۸‌ درصد و نرخ بیکاری فراگیر (U-۶) برابر با ۶/۱۵‌درصد بوده است. به بیان دیگر‌، نرخ بیکاری فراگیرتر (و واقع گرایانه‌تر)‌، ۸۳/۱ برابر نرخ بیکاری بر مبنای محاسبات متعارف بوده است. هرگاه فرض کنیم که نرخ بیکاری فراگیرتر در کشور ما نیز تفاوت مشابه را با نرخ بیکاری متعارف نشان می‌دهد (که فرضی غیر منطقی نیست)‌، نرخ بیکاری در کشور ما به حدود ۱۸‌درصد بالغ می‌گردد که قرابت بیشتری با «احساس عمومی» مردم کشور ما در مورد نرخ بیکاری کنونی دارد.

مطالعاتی که در کشور ما انجام شده‌، موید آن است که محاسبه و انتشار معیاری مشابه (U-۶) برای اقتصاد ایران، به ویژه در شرایط کنونی‌، بسیار روشنگر خواهد بود. این مطالعات نشان می‌دهند که یکی از دلایل اصلی کاهش اخیر «نرخ بیکاری» در اقتصاد ما، خارج ماندن بخش قابل توجهی از بیکاران‌، از شمول «جمعیت فعال» و در نتیجه از شمول بیکاران بوده است.(۲)

واقعیت این است که با توجه به ویژگی ترکیب جمعیتی کشور ما‌، و نیز با توجه به این که «جمعیت فعال» کشور در سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ به طور متوسط به میزان ۴‌درصد در سال افزایش یافته است‌ و بالاخره با در نظر گرفتن برآوردهای برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور‌، می‌بایست در چند سال گذشته سالانه ۷۰۰‌هزار نفر به «جمعیت فعال» در کشور ما اضافه شود. اما بر اساس آمار مرکز آمار ایران‌، طی سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ سالانه فقط ۱۴۰‌هزار نفر به «جمعیت فعال» و بازار کار اضافه شده‌اند (نسبت جمعیت فعال در این سه سال از ۴۱ درصد در سال ۸۴‌، به ۸/۳۹‌درصد در سال ۸۶ کاهش یافته است). تفاوت بین ۷۰۰‌هزار نفر و ۱۴۰‌هزار نفر (یعنی ۵۶۰‌هزار نفر)، نشان دهنده تعداد افرادی است که اکثر آنها در واقع بیکار هستند، اما به دلایل مختلف (عمدتا مایوس شدن از یافتن کار یا عدم اطلاع از مراکزی که باید برای کاریابی به آنها رجوع کنند) از شمول «جمعیت فعال» و نیز «بیکاران» خارج شده‌اند. البته در این سال‌ها بخشی از این افراد نیز به ادامه تحصیل در دانشگاه‌ها (به ویژه پیام نور) پرداخته‌اند که به گفته صاحب نظران‌، آن هم با دشواری پیدا کردن کار برای فارغ‌التحصیلان دبیرستانی بی ارتباط نیست. این استنتاج با ملاحظات نظری نیز همخوانی دارد. به طور کلی هنگامی که نرخ بیکاری بالا است و به ویژه هنگامی که رکود و کسادی بازارها شدت می‌گیرد‌، «نرخ فعالیت» کاهش می‌یابد زیرا عده زیادتری از یافتن کار مایوس می‌شوند و فعالانه به دنبال کار نمی‌روند و در نتیجه از شمول «جمعیت فعال» خارج می‌شوند.

یکی از محققین بر اساس این واقعیت‌ها نتیجه می‌گیرد که‌: «روند رشد جمعیت فعال طی سال‌های ۸۴ تا ۸۶ خود به خوبی توضیح می‌دهد که چرا نرخ بیکاری از حدود ۱۲‌درصد در سال ۸۴ به ۵/۱۰‌درصد در سال ۸۶ و کمتر از ۱۰‌درصد در بهار ۱۳۸۷ رسیده است. در واقع نرخ بیکاری از ۱۲‌درصد در سال ۸۴ به کمتر از ۱۰‌درصد در بهار ۸۷ کاهش یافته است‌، نه به دلیل این که اقتصاد در طی این سال‌ها از اشتغالزایی بالایی برخوردار بوده است‌، بلکه به این علت که جمعیت فعال با کم شماری قابل توجهی روبه‌رو شده است».(۳)

نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد‌، مربوط به افرادی است که به طور پاره وقت به کار اشتغال دارند‌، اما شاغل به شمار می‌آیند. تا سال ۱۳۸۳‌، در محاسبات مرکز آمار ایران‌، افرادی که در «هفته مرجع» (همان هفته قبل از آمار گیری) حداقل ۲ روز یا ۱۶ ساعت به کار مشغول بودند‌، در زمره شاغلین به شمار می‌آمدند و کسانی که کمتر از ۲ روز در آن هفته کار کرده بودند، بیکار شمرده می‌شدند. از سال ۱۳۸۴ مرکز آمار ایران محاسبات خود را بر اساس تعاریف سازمان بین‌المللی کار (ILO) منطبق کرد و افرادی را که در «هفته مرجع» حداقل یک ساعت کار کرده بودند، جزو شاغلین به شمار آورد. البته به گفته رییس مرکز آمار ایران‌، این تغییر محاسبه‌، تاثیر چندانی بر نرخ بیکاری نداشته و فقط در سال ۸۴ در حدود نیم‌درصد از نرخ بیکاری کاسته است.(۴)

با این همه‌، آمار‌های این مرکز نشان می‌دهند که «سهم اشتغال ناقص» (یعنی نسبت افرادی که در هفته مرجع‌، به‌رغم آنکه «خواهان و آماده برای انجام کار بیشتر بوده‌اند»‌، اما به دلایل اقتصادی به طور

پاره وقت - از یک ساعت تا کمتر از ۴۴ ساعت - مشغول به کار بوده‌اند‌ و در نتیجه شاغل به حساب آمده‌اند)‌، از کل «جمعیت شاغل»، ۴/۶‌درصد بوده است‌ که در حدود ۴/۱‌میلیون نفر را شامل می‌شود. که البته رقم قابل توجهی است.(۵)

به دلایل آشکار، دولتمردان آمریکایی (و قاعدتا دولتمردان در همه کشورها) تمایل بیشتری به استفاده از نرخ متعارف بیکاری در سخنرانی‌ها و فعالیت‌های تبلیغاتی خود دارند. با این همه‌، تحلیل گران فعال در حوزه علوم اجتماعی و به ویژه کارشناسان اقتصادی‌، استفاده از نرخ بیکاری فراگیرتر را منطقی تر دانسته و به

گونه ای روزافزون در تحلیل‌های خود از این معیار استفاده می‌کنند. این در حالی است که سری‌های زمانی مربوط به این شاخص از سال ۱۹۹۴ فراتر نمی رود و به همین دلیل استفاده از نرخ بیکاری فراگیرتر برای برخی مقاصد مقدور نیست. در هر حال اغلب صاحب نظران بر آنند که با گذشت زمان‌ و فراهم آمدن آمار طولانی تر‌، استفاده از این معیارگسترش خواهد یافت. آقای پال کروگمن‌، اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل این رشته در سال ۲۰۰۸‌، در این رابطه می‌نویسد‌: «من بارها به این نکته اشاره کرده‌ام که نرخ بیکاری متعارف‌، معیار مناسبی برای نشان دادن واقعیت‌های بازار کار در سال‌های اخیر نبوده است. یک گزینه بهتر همان (U-۶) است. این نرخ نشان دهنده همان چیزی است که اغلب مردم (در مورد شرایط بازار کار) احساس می‌کنند».(۶)

بی‌تردید محاسبه و انتشار آماری مشابه

(U-۶) برای کشور ما از طرف مرکز آمار ایران‌، نه تنها مورد استقبال و استفاده محققین مستقل قرار خواهد گرفت‌، بلکه هم برای کارشناسان و تحلیل‌گران دولتی و هم برای سیاست‌گذاران اقتصادی بسیار سودمند خواهد افتاد. شاید حتی این کار موجب گردد که شهروندان عادی نیز که آمارهای رسمی را با واقعیت‌های ملموس زندگی خود نزدیک‌تر می‌بینند‌، با خوش‌بینی بیشتری به اطلاعات و آمارهای دولتی بنگرند.

......................................................................

۱ - روزنامه ابرار. ۲۰ فروردین ۱۳۸۸

۲ - «چگونه نرخ بیکاری یک رقمی شد». دکتر غلامعلی فرجادی. سایت رستاک. ۸ آبان ۱۳۸۷

۳ -همان جا

۴ -روزنامه ایران. ۹ بهمن ۱۳۸۷

۵ -مرکز آمار ایران. «شاخص‌ها و نماگرهای نیروی کار در جمعیت ۱۰ ساله و بیشتر».

۶ - «Labor Market Deterioration. Paul Krugman. N.Y. Times Blog. April ۵, ۲۰۰۸