محمدصادق جنان صفت

دمیدن روح امید و خوش‌بینی از راه انتشار خبرها و گزارش‌های پیشرفت و بالندگی در عرصه‌‌های گوناگون حیات اجتماعی با هدف ایجاد تحرک و تلاش در میان شهروندان، یک اصل پذیرفته شده است که اکثریت دولت‌ها انجام می‌دهند. این رفتار دولت‌‌ها اما به گونه‌ای است که با واقعیت‌های روز تناسب، توازن و تعادل دارد و برپایه اصول کارشناسی صورت می‌پذیرد. دولت فعلی ایران به ویژه رییس‌جمهور محمود احمدی‌نژاد نیز در چارچوب این اصل و قاعده عمل کرده و کوشش می‌کند مانع از دلسردی شهروندان ایرانی شود. دیده شده است که دولت و هواداران اما در پویش این راه بعضا از اصول کارشناسانه عدول کرده و حتی تندروی‌هایی نشان می‌دهند. این رفتار نهاد دولت موجب شده است شهروندان با دیدن واقعیت‌ها و ناسازگاری آنها با گفتارها، واکنش‌هایی نشان دهند که در چارچوب هدف و خواسته دولت قرار نمی‌گیرد و حتی ضد این استراتژی می‌شود. دوگانگی و تضاد واکنش شهروندان با رفتار و خواست و هدف دولت، بیش از هر جا در کسب و کار، معیشت و فعالیت‌های اقتصادی شهروندان نمود دارد.

به طور مثال و در حالی که نرخ تورم به عدد ویران کننده ۲۶درصد رسیده و دارایی و درآمد شهروندان را در آتش سوزانده است، گفته می‌شود شرایط کسب و کار و معیشت عادی است که این ناسازگاری موجب دلسردی می‌شود. به عنوان مثال دیگر می‌توان به مساله بحران مالی و اقتصادی جهان و آثار آن بر فعالیت‌های اقتصادی در ایران اشاره کرد که حرف‌ها و واقعیت‌ها ناسازگارند.

واقعیت این است که روزگار اهالی کسب و کار و معیشت و فعالیت‌های اقتصادی شهروندان ایرانی در رکود و بهت‌زدگی شگفت‌انگیزی قرار گرفته و چشم‌انداز آینده نزدیک نیز شفاف و روشن نیست و نگرانی در ابعاد و زوایای گوناگون به وضوح دیده می‌شود. وقتی شهروندان حجم انتقادهای گسترده کارشناسان، اقتصاددانان و اعضای مجلس قانون‌گذاری را از عملکرد دولت در عرصه بانکداری، تدوین لایحه بودجه و وضعیت تعرفه‌ها می‌شنوند، بر میزان نگرانی آنها اضافه می‌شود.

با توجه به این که انتقادها عموما از سوی نهادها و شخصیت‌های سیاسی همسو با دولت انجام می‌شود، موثرتر واقع می‌شود و دلسردی بیشتر می‌شود. جلوگیری از ادامه این وضعیت و ایجاد شرایط امید و سرزندگی، کاری است که انجام آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. برای این که این اقدام ضروری با کامیابی همراه باشد، پذیرفتن برخی واقعیت‌ها و اشتباه‌ها شاید چاره کار باشد. واقعیت این است که دست و دل‌ اهالی کسب و کار می‌لرزد و نمی‌دانند چه کنند و این می‌تواند خطرناک باشد. این سروده فردوسی بزرگ که «زنیرو بود مرد را راستی - زسستی کژی زاید و کاستی» را در برابر دیدگان قرار داده و به آن عمل کنیم و اجازه ندهیم رکود اقتصادی، ناامیدی را افزون‌تر کند.