رانتجویی نخبگانه
رانتجویی در انتخاب عمومی به اینترتیب معنا میشود که برخی افراد به جای تلاش برای عرضه کالاها و خدمات به بازار و برآورده کردن نیازی واقعی از توده مردم و ...
علی سرزعیم
رانتجویی در انتخاب عمومی به اینترتیب معنا میشود که برخی افراد به جای تلاش برای عرضه کالاها و خدمات به بازار و برآورده کردن نیازی واقعی از توده مردم و ... ... تحمل رنج و سختی متقاعد ساختن و سر و کله زدن با مردم به پرداخت پول،ترجیح میدهند مسیر راحتتری را دنبال کنند. این مسیر راحتتر مسیر دولت است. دولت در تعریف عام آن جایی است که بخشی از پول مردم در آنجا وجود دارد. رانتجویان در مییابند که به جای تحمل سروکله زدن با توده مردمی که نسبت به خرج کردن پول خود حساسیت فوقالعادهای دارند و تا مجبور نباشند و نیازی جدی نداشته باشند از ریال ریال پول شان نخواهند گذشت، راحتتر است تا با مسوولان دولتی سروکله زنند و تلاش کنند تا مسوولان دولتی را متقاعد سازند تا از پول مردم چیزی در اختیار آنها گذارند. به تعبیر فریدمن توجیه مساله نیز به لحاظ اقتصادی روشن است. وقتی شما از پول خود برای خود خرج میکنید نهایت دقت را میکنید تا پولی را که با زحمت بهدست آوردهاید به راحتی از دست ندهید. اما در مقام یک مسوول دولتی شما موظفید تا پول دیگران را برای دیگران خرج کنید. لذا انگیزه کمی دارید تا نهایت وسواس و دقت خود را به خرج دهید. همچنین از ادبیات رانتجویی میدانیم که در جوامع رانتی، رانتجویی شکل و شمایل بسیار پیچیدهای مییابد ورقابت بر سر دستیابی به رانت موجب میگردد تا افراد در رانتجویی مهارت پیدا کنند به این معنی که از روشهای بسیار ظریفتر، حرفهایتر و فریبندهتری برای پنهان کردن مقاصد رانتجویانه استفاده میکنند. به عبارت دیگر، به جای اینکه رقابت بر سر کالاها و خدمات، مهارت افراد را در تولید افزایش دهد، رقابت در رانتجویی مهارت آنها را در رانتجویی و امور مرتبط با آن نظیر لابیگری، چانهزنی، اقناع، شبکهسازی و مسائلی از این دست افزایش میدهد.حال با این عینک نظری میتوان به پدیده حمایت از نخبگان در هفته گذشته توجه نمود. سالها است کسانی که خود را نخبه میدانند و کسانی از روی دلسوزی به حال کشور بر اساس تحلیلی غیردقیق، تمرکز خود را بر این قرار دادهاند تا با مسوولان کشور صحبت کنند و آنها را به حمایت از کسانی که نخبه قلمداد میشوند متقاعد سازند. ماحصل تلاشهای فوق ایجاد نهادی برای این مقصود بود. آنقدر از زندگی در این کشور تجربه داریم که بفهمیم مقصود از این حمایت چیست. در یک کلام: «دسترسی آسان، رایگان و بدون ضابطه و مسوولیت به منابع مالی عمومی.» توجیهی که غالبا برای این مقصود ارائه میشود کاملا مشخص است. اگر از نخبگان حمایت نکنیم آنها به کشورهای دیگر خواهند رفت. اگر به آنها سوبسید ویژه ندهیم سرمایهگذاریهای انجام شده هرز خواهد گردید. این حرفها بیش از آنکه استدلالی منطقی و قابل قبول باشد، توجیهاتی حرفهای برای متقاعد ساختن مسوولانی است که شناخت کافی از پیچیدگی مسائل دنیای مدرن ندارند. به سادگی میتوان ضعف این قبیل به اصطلاح استدلالها را نشان داد. آنچه موجب فرار مغزها یا نخبگان از کشور میشود؛ یا جذابیتهای مالی در خارج از کشور است یا جذابیتهای غیرمالی و یاترکیبی از آنها. روشن است که حمایتهای مالی بنیاد نخبگان نمیتواند جبران جذابیتهای غیرمالی خارج از کشور را نماید. لذا آنچه در این تحلیل باید بر آن تمرکز نمود جذابیتهای مالی است. علم اقتصاد یک پاسخ بسیار ساده در این زمینه دارد: غالبا هرجا که توسعه نیافتهتر است، بازدهی سرمایهگذاری بالاتر است. به عبارت دیگر بازده سرمایهگذاری در کشورهای توسعه یافته کمتر از کشورهای در حال توسعه است. در عمل نیز کسانی که در عرصه کسب و کار فعالیت دارند، میدانند که بازده سرمایهگذاری در ایران بسیار بالا است. آنچه مانع از سرمایهگذاری در ایران است امور دیگری چون ریسک سرمایهگذاری، امنیت سرمایهگذاری، نهادهای پشتیبان و مسائلی از این دست است. حال اگر واقعا کسانی مدعی هستند که به لحاظ هوشی برتری محسوسی نسبت به دیگر مردم جامعه دارند، چه فرصتی بهتر از اینکه در جامعه ایران از این هوش خود درآمد بالایی را بهدست آورند؟ هر کس هوش بیشتری داشته باشد، بهتر خواهد توانست از عرصههای بکر موجود در فضای کسب و کار ایران بهرهبرداری کند. حال چرا عدهای دائما تهدید به فرار از ایران میکنند و مسوولان را به این دعوت میکنند تا به آنها پرداختی کنند تا آنها در ایران باقی بمانند؟ شاید پاسخ به این سوال منوط به تجدیدنظر در تعریف ما از نخبگی و هوش باشد. اگر کسانی در حل مسائل پیچیده ریاضی مهارت دارند و این مهارت کاربرد کمی در عرصه زندگی واقعی دارد، طبیعی است که این تعریف از هوش نمی تواند موجب مزیتی در بازار رقابتی شود و برای فرد بهروزی مالی به دنبال آورد. اما اگر تعریف هوش توان حل مساله باشد و کسانی که بهتر بتوانند اینکار را انجام دهند، را با هوش بخوانیم، آنها نیازی به چنین حمایتهایی نخواهند داشت. یک حالت دیگر نیز متصور است و آن اینکه این افراد باهوش در مییابند که بازدهی رانتجویی بالاتر از بازدهی رقابت در بازار کالاها و خدمات است. مصوبه دولت مبنی بر واگذاری یک خانه به افرادی که نخبه قلمداد شدند، شاهدی بر صحت مدعای این دسته سوم است. (تفصیل مساله را به مجالی دیگر واگذار میکنیم)
جامعه ایران جامعهای رانتی است و موارد متعددی از چنین رفتارهای رانتجویانهای را شاهد بوده و هستیم. هر زمان کسانی با توجیهی متفاوت تلاش میکنند خود را از قاعده مستثنا کرده و با لطائفالحیل به اموال مردم که در نزد مسوولان به امانت است دستاندازی کنند. این نوبت نیز آخرین نوبت نبوده و نیست. فقط کافی است چند سالی منتظر بمانیم و ببنیم که آیا این پرداختها توانسته است تا معضلی را حل کند یا همان گونه که انتظار میرود فرجام کار صرفا پرداختی انتقالی از جیب جامعه به جیب عدهای خاص بوده است.
ارسال نظر