علی میرزاخانی

در جهان کنونی که روز به روز تاثیر و تاثر پدیده‌ها نسبت به هم بیشتر می‌شود، طبیعی است که اقتصاد ایران نیز نمی‌تواند به صورت جزیره‌ای جدا از اقتصاد جهان قابل مدیریت باشد و دقیقا به همین دلیل، داشتن تصویری دقیق از اوضاع اقتصاد جهانی ضرورت دارد. متاسفانه بعضا مشاهده می‌شود که تصمیم‌سازان اقتصادی با احاله مشکلات اقتصادی به یک علت بین‌‌المللی و استفاده از واژه‌هایی چون «جهش تورمی» یا «بحران جهانی» خود را بی‌نیاز از ریشه‌یابی صحیح گرفتاری‌های فعلی اقتصاد ایران دانسته و از اصلاح مسیر نادرست برخی سیاست‌گذاری‌ها غفلت می‌کنند. به عبارت دقیق‌تر، استفاده از تعابیر ژورنالیستی چون «تورم در همه جای جهان چند برابر شده است» در محافل عمومی می‌تواند ایرادی نداشته باشد؛ اما تصمیم‌سازی بر این مبنا و این نتیجه‌گیری غلط که پس همه قیمت‌ها در جهان چند برابر شده نادرست است، چرا که ستاد تصمیم‌سازی اقتصادی باید بر اساس یک آگاهی کارشناسی و نیز منطق علمی، مشکلات خاص اقتصاد ایران را ریشه‌یابی کرده و بر مبنای طرح صحیح صورت مساله به یک پاسخ راهگشا برسد.

در یک تصویر ساده باید گفت آنچه که هم اکنون در اقتصاد جهانی به عنوان مساله مطرح است، تورم غذایی است و به همین دلیل واژه‌ای که در جهان برای توصیف این وضعیت به کار گرفته می‌شود، agrifation است و نه inflation به معنای تورم. اولی به مفهوم گران شدن مواد غذایی است؛ ولی دومی به مفهوم افزایش سطح عمومی همه قیمت‌ها است. در کشورهایی از جهان که مدیریت نقدینگی در آنها بر پایه اصول علمی پیش می‌رود، شاهد آن هستیم که گران شدن موادغذایی تاثیر قابل اعتنایی بر سطح عمومی قیمت‌ها نداشته است؛ چرا که در سوی دیگر قضیه به دلیل ثابت بودن نقدینگی باعث کاهش تقاضای موثر مردم از کالاهای غیرغذایی شده و متقابلا قیمت‌های این نوع کالاها در بیشتر موارد کاهش یافته است.

دقیقا به همین دلیل است که در اغلب این نوع کشورها شاهد کاهش ۱۰ تا ۵۰درصدی قیمت‌ها در بازارهایی مثل بازار مسکن هستیم. اشتباه مرسوم دیگر که اخیرا در صحبت‌های برخی تصمیم‌سازان اقتصادی دیده می‌شود، استفاده از عبارت مثلا دو برابر شدن تورم در کشوری است که نرخ تورم در آن به عنوان مثال، از ۵/۱درصد به ۳درصد رسیده است. روایت صحیح این اتفاق باید به این صورت باشد که تورم در آن کشور ۵/۱واحد درصد افزایش یافته است و تورم ۳درصدی نیز به مفهوم افزایش سه‌درصدی سطح عمومی قیمت‌های خرده‌فروشی است و القائاتی مبنی بر اینکه «دو برابر شدن تورم یعنی دو برابر شدن قیمت‌ها» بی‌معنی است.بنابراین برای اینکه در طرح صحیح صورت‌مساله دچار اشتباهات فاحش نشویم که خودبه‌خود باعث پاسخ‌های نادرست به مسائل اقتصاد ایران خواهد شد، باید گفت که تورم در جهان کنونی یک بیماری شناخته شده و ریشه‌کن شده از نوع طاعون یا مالاریا است و به همین دلیل در آمارهای سال ۲۰۰۷ مشاهده می‌کنیم که ۸۷ کشور جهان تورم زیر پنج درصد و ۱۵۶ کشور جهان تورم یک رقمی دارند. راهکارهای وصول به تورم یک رقمی نیز امروزه جزو فرمول‌های پیچیده و پنهانی نیست و چنانچه تصمیم‌سازان اقتصادی به تئوری‌های روز دنیا مجهز باشند، ظرف حداکثر دو سه سال می‌توان به چنین آرزویی جامه واقعیت پوشاند؛ اما شرط اصلی در این میان استفاده از منطق علمی و تجارب جهانی است. امید می‌رود همان‌گونه که پس از بروز مشکلات اقتصادی، فارغ از اشتباهات خود خواسته، به دنبال عللی جهانی می‌گردیم، قبل از بروز مشکلات به جست‌وجوی تجارب جهانی برویم.