پیرامون رابطه نرخ بهره و عرضه پول
پویا جبل عاملی
حلقه فکری دانشگاه بهشتی (ملی)، که اخیرا یکی دیگر از اعضایش نیز به هیات دولت پیوسته است بر کاهش نرخ بهره تاکید دارد، اما دلیل این نحله چیست؟

این دوستان این بار به زعم خویش با تاکید بر بازار پول استدلال می‌کنند که نرخ بهره در سیستم بانکی باید کاهش یابد. اینان می‌گویند، مگر نه اینکه در دوره اخیر هر سال عرضه واقعی پول بیش از بیست درصد رشد داشته، پس برای چه نباید نرخ بهره به عنوان قیمت پول کاهش یابد؟ همچنان که در هر بازاری عرضه کالا افزایش یابد قیمتش افت می‌کند، پس اگر معتقد به بازاریم باید نرخ بهره کاهش یابد.
آیا این استدلال صحیح است؟ بی تردید خیر. حتی اگر نفهمیم اشکال این تحلیل کجاست، که در سطور بعدی این اشتباه آشکار می‌شود، می‌توانیم در پاسخ بگوییم: «باشد حرفی نیست، بگذارید بازار خود قیمت خویش را پیدا کند و ببینیم نرخ بهره بالا می‌رود، یا پایین؟» از آن سو بانک مرکزی نیز بنا بر شرایط تورمی‌وجوه قانونی را بالا ببرد و از دادن وام به بانک‌ها پرهیز کند. آیا این حلقه فکری که معتقد است بر مبنای اصول بازار در این مورد نظر می‌دهد، این پیشنهاد را می‌پذیرد؟ صد البته که آنان می‌دانند در این شرایط نرخ بهره جهش می‌یابد و دیوار دستورها را یکی پس از دیگری می‌شکند، بنابراین این استدلال با شرایط بازار نمی‌خواند.
اما اشتباه تحلیل این دوستان کجا است؟ چرا ما اعتقاد داریم با وجود افزایش عرضه پول نرخ بهره نمی‌تواند کاهش یابد؟
اگر دو دوره پی در پی را در نظر بگیریم و در دوره اول بازار در حالت تعادل باشد، با افزایش عرضه در بازار بی تردید در دوره دوم قیمت کالا کاهش می‌یابد، اما این نکته حائز اهمیت است که در دوره اول باید بازار در تعادل باشد و گرنه اگر با سقف قیمتی انعطاف پذیری از بازار گرفته شود بی تردید نمی‌توان مدعی بود که با افزایش عرضه کالا، قیمت کاهش می‌یابد. این نکته در نمودار مقابل که بازار پول را ترسیم می‌کند، نمایان است.
اگر در دوره اول بازار در تعادل باشد و عرضه و تقاضای پول یکسان (M۱=L)، نرخ بهره در سطح خواهد بود و بی تردید با افزایش عرضه پول به M۲ نرخ بهره کاهش می‌یابد و تفسیر دوستان صحیح است، اما در اقتصاد ایران همگان می‌دانند که با مداخله دولت، نرخ بهره به شکل دستوری پایین تر از مقدار تعادلی ( i۳ ) تعیین می‌شود و در این شرایط حتی اگر عرضه پول افزایش یابد باز دلیل بر این نیست که نرخ غیرتعادلی و دستوری کاهش پیدا کند. آنچنان که در نمودار چه در دوره اول و چه در دوره دوم نرخ بهره باید افزایش یابد تا به سطح تعادلی برسد حتی با وجود آنکه در دوره دوم عرضه پول افزایش داشته است.
بنابراین در مقام پاسخ به دوستانی که مطرح می‌کنند با وجود افزایش عرضه واقعی پول، چرا نباید نرخ بهره افزایش یابد، باید گفت که اتفاقا باید کاهش یابد، اما نرخ بهره تعادلی نه نرخ بهره دستوری پایین تر از سطح تعادلی. آیا این پرسش واقعا برآمده از پشتوانه علمی‌دوستان است یا برای علمی‌نشان دادن دستوری که چه علم بخواهد یا نخواهد باید عملی شود؟