دکتراحمد یزدان‌پناه

اقتصاددانان و اقتصادخوانان دو باور محوری دارند:‌ اول آنکه ساماندهی ارتباط مثلث «درآمد»، «مصرف» و «پس‌انداز»ها در جامعه توسط مقامات پولی و مالی نشاط اقتصادی مردم را در پی دارد. ثانیا آنها بر این باورند که برای فهم و درک و شناخت رفتار بازیگران اصلی اقتصادهای غیردولتی یعنی خانوارها (افراد) و بنگاه‌ها، می‌بایست برای چارچوب‌دار نمودن کار، فرض را بر این بگیریم که آنها «عقلایی» تصمیم می‌گیرند. بنابراین مردم در تصمیم‌سازی‌های خود به انگیزه‌ها پاسخ می‌دهند و به همین دلیل برای تحت تاثیر قراردادن تصمیمات و رفتار آنها باید انگیزه‌سازی‌های واقعی انجام شود. به زبان فنی‌تر، اقتصاددانان می‌گویند: تغییرات در انگیزه‌ها وقتی واقعی قلمداد می‌شوند که بر «بده-بستان»ها و «مصالحه»های مردم که با آنها در زندگی روبه‌رو هستند، موثر باشد. این به آن معنی است که برای مثال یک حقوق بگیر، دغدغه اصلی‌اش آن است که با آن درآمد خود چقدر می‌تواند کالا و خدمات بخرد. یعنی آنها به «دستمزد واقعی» توجه دارند نه مقدار دریافتی برحسب یک پول. بنابراین اگر دستمزد کارکنان و کارگران ۱۰ درصد بالا رود و سطح عمومی قیمت‌ها هم ۱۰ درصد بالا رود (نرخ تورم) این امر هیچ انگیزه عملی برای تغییر عرضه نیروی کار به وجود نمی‌آورد. گرچه عرضه کار برای یک ساعت اضافه‌کاری، درآمد اسمی کارگران را بالا می‌برد؛ ولی چون درآمد واقعی (قدرت خرید) آنها تغییر نکرده، این امر انگیزه برای کار بیشتر یا بهتر در او ایجاد نمی‌کند. به همین ترتیب در مورد خانوارها و بنگاه‌ها، باید توجه کرد که نوعا خانوارها با پس‌اندازهای خود صاحب مازاد وجوه هستند و بنگاه‌ها معمولا برای تامین مالی طرح‌های خود کسری وجوه دارند.

در اینجا نیز تصمیم‌گیری این دو گروه که به قول کینز دو گروه کاملا متفاوتند، در مورد قرض گرفتن و سرمایه‌گذاری بستگی به «هزینه‌های واقعی» استقراض و «بازده واقعی» سرمایه‌گذاری دارد. برای مثال وقتی شما برای یک کالای بادوام مثل اتومبیل قصد وام گرفتن دارید، عقلانیت اقتصادی حکم می‌کند که برای صرف نظر کردن از مصرف حال خود از کالا و خدمات برای خرید آن اتومبیل سبک و سنگین کنید. اگر نرخ تسهیلات (نرخ بهره) برای وام اتومبیل مثلا توسط بانک‌ها یا لیزینگ‌ها ۱۵ درصد است، اما شما انتظار دارید قیمت‌ها و درآمد اسمی شما ۵ درصد بالا روند، ‌باید بدانید که هر ساله ریال‌هایی را که برای بهره وام خود می‌پردازید، نسبت به سال قبل ۵ درصد کاهش ارزش پیدا کرده است. نرخ بهره موثر آن وام در واقع ۱۰ درصد است. برعکس این حالت در شرایط غیرتورمی رخ می‌دهد.

بنابراین، برندگان و بازندگان شرایط تورمی در مورد وام معین می‌شود. حال فرض کنید وقتی وام را گرفتید تورم به جای ۵ درصد به سمت صفر میل می‌کند، اگر نرخ بهره یا نرخ تسهیلات آن وام به ۱۰ درصد کاهش یابد، این تغییر هیچ تاثیری بر انگیزه شما در وام‌خواهی ندارد. شما تعداد ریال‌های کمتری بابت بازپرداخت آن وام با نرخ بهره ۱۰ درصد می‌پردازید؛ ولی این ریال‌ها به علت کاهش یا نبود تورم ارزش بیشتری دارند. هزینه واقعی شما همان است که بوده و تصمیم‌گیری شما برای اخذ وام تغییری به وجود نمی‌آورد.

جمع‌بندی، آنکه تصمیمات اقتصادی مردم بر پایه نرخ بهره واقعی نه اسمی (پولی) شکل می‌گیرد. تغییرات نرخ بهره واقعی یعنی پس از کسر تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی، موتور انگیزه در تصمیم‌گیری‌ها است و رفتارها را سمت و سو می‌دهد. تحریک و ایجاد تحرک در رفتار مردم برای اینکه مصرف امروز به فردا فکنده شود و واسطه‌گران مالی از طریق بنگاه‌ها و کارآفرینان این تاخیر را به سرمایه‌گذاری مبدل نمایند تا تولید و اشتغال برای اقتصاد نشاط به بار آورد، اگر درست سامان‌دهی نشود، هزینه‌آفرینی و مشکل‌آفرینی بر سر راه در پی دارد و بر صفراها می‌افزایند.