محمدصادق جنان‌صفت

روسای کل بانک مرکزی در چند دهه اخیر یک کارویژه بسیار سرنوشت‌ساز را بر عهده گرفته و ابزارهای قانونی، اقتصادی و تکنیکی را به کار می‌گیرند تا این وظیفه سترگ را با کارآمدی انجام دهند. این وظیفه بزرگ بانک‌های مرکزی، تنظیم رشد عرضه پول متناسب و متوازن با رشد بخش واقعی اقتصاد است تا نرخ تورم مهار شده و شتاب نگیرد. این کارویژه تعریف‌شده برای بانک‌های مرکزی چنان اهمیتی دارد که دولت‌ها پذیرفته‌اند این نهاد مستقل از دولت باشد و قانونگذاران نیز این استقلال را به رسمیت می‌شناسند و در برابر دخالت‌های دولت سد ایجاد می‌کنند. در چنین وضعی است که روسای کل بانک مرکزی،‌ جز در شرایط حاد و فوق‌العاده، کمتر با رسانه‌ها گفت‌و‌گو می‌کنند. در برخی جامعه‌ها از جمله ایران، بانک مرکزی فاقد اختیارات لازم و کافی برای انجام وظیفه اصلی است و دولت‌ها با تحمیل اراده خود بر بانک مرکزی از ظرفیت و توانایی‌های این نهاد برای همه امور مهم و غیر مهم اقتصادی و سیاسی استفاده می‌کنند. به همین دلیل است که رییس‌کل بانک مرکزی ایران ناگزیر است یا تمایل دارد هر چند روز یک بار با رسانه‌‌ها گفت‌و‌گو کند. محمود بهمنی، رییس‌کل بانک مرکزی ایران از این نظر یک رکورددار به حساب می‌آید و در هفته‌های سپری‌شده درباره سکه، نرخ ارز، نرخ تسهیلات بانکی، میزان ذخایر طلا و ارز ایران، مبارزه با قاچاق کالا و ارز، برچیدن تعاونی‌های اعتبار و ... توضیح داده است. رییس‌کل بانک مرکزی ایران اما در این هفته چند اقدام درباره نرخ ارز انجام داده است که موجی از بهت و حیرت در میان فعالان اقتصادی برانگیخته است. اقدام و عملکرد وی درباره نرخ برابری ریال به دلار و کاهش قیمت ریال و سپس برگشت از این سیاست با استدلال‌هایی نه چندان نیرومند، اکنون به یک معضل و ابهام تبدیل و موجب سردرگمی فعالان اقتصادی شده است. رییس‌کل بانک مرکزی ایران توجه داشته باشد که به‌کارگیری ادبیات غیراقتصادی برای مساله‌ای بسیار مهم مثل نرخ برابری پول ملی به ارزهای معتبر و تغییر سیاست‌ها در دوران کوتاه، اعتماد فعالان اقتصادی را به کارشناسی بودن بحث‌های ارائه‌شده خدشه‌دار و سست می‌کند.

رییس‌کل بانک مرکزی آیا نمی‌داند که چیزی به نام «تقاضای کاذب» در بازار وجود ندارد و این ادبیات در محافل کارشناسی جایی ندارد؟ رییس‌کل محترم بانک مرکزی باید توجه داشته باشد که اقتصاد یک کل تجزیه‌ناپذیر است و نمی‌توان بازارهای کالا، پول، سرمایه و ارز را به طور مصنوعی جدا کرد و برای هر کدام نسخه‌ای پیچید. اگر بانک مرکزی ایران و دولت بپذیرند که ارز نیز یک کالا است و قیمت آن در بازار تعیین می‌شود، شاید دشواری‌های پی‌در‌پی که در روزهای گذشته شاهد آن بودیم اصولا پدیدار نمی‌شد. در حالی که واقعی کردن نرخ برابری ریال با ارزهای معتبر از سوی بانک مرکزی با استقبال اقتصاددانان و کارشناسان مواجه شده بود، رییس‌کل بانک مرکزی باید بتواند توضیح دهد بر پایه کدام تصمیم‌های احتمالا غیراقتصادی ناگزیر از عدول شده است. یادمان باشد که این اتفاق یک بار در اوایل دهه ۱۳۷۰ رخ داد و شرایط اقتصادی را از تعادل خارج کرد و نباید دوباره همان اشتباه تکرار شود. دولت و مسوولان بانک مرکزی توجه داشته باشند که متغیرهای اقتصادی از جمله نرخ ارز از اراده آنها فرمان نمی‌پذیرد و اگر با فشار اداری و سیاسی، نرخ تبدیل پول ملی به ارزهای معتبر را دستکاری کنیم، روزی با جهش غیرقابل کنترلی، همه ارکان اقتصاد را از توازن خارج می‌کند. به دانش اقتصاد احترام بگذاریم و آن را از فن حسابداری جدا سازیم.