سایه بنلادن بر فراز آمریکا
«عدالت، درباره بنلادن اجرا خواهد شد». این جمله را ۱۰ سال پیش جورج بوش رییسجمهور پیشین آمریکا به زبان راند.
محمود صدری
«عدالت، درباره بنلادن اجرا خواهد شد». این جمله را ۱۰ سال پیش جورج بوش رییسجمهور پیشین آمریکا به زبان راند. باراک اوباما رییسجمهور کنونی نیز دیروز همین جمله را در قالب محقق شده آن تکرار کرد: «عدالت اجرا شد».
مرگ اسامه بنلادن، آمریکاییها و احتمالا بسیاری کسان دیگر را در گوشه و کنار جهان خرسند کرده است؛ اما آیا این مرگ، دستاوردی فراتر از تشفی خاطر بازماندگان حادثه ۱۱ سپتامبر و رضایت رهبران آمریکا از «اجرای عدالت» را در پی خواهد داشت؟ بعید است! زیرا آثار روانی این واقعه بهزودی فروکش میکند و واقعیتی که پابرجا میماند، «پدیده بنلادن» است که نمیتوان آن را در شخص «اسامه» خلاصه کرد.
«پدیده بنلادن» تاکنون آمریکا را به زیر پا گذاشتن بسیاری از هنجارهای ملی و اصول سیاست خارجی این کشور وادار کرده است. نگهداری بیمحاکمه برخی مظنونان، حمله به افغانستان و تجاوزهای مرزی مکرر به پاکستان از جمله این تخطیها است. اکنون که بنلادن مرده است، مطلوب آمریکا این است که این واقعه را پایان افسانه القاعده بداند؛ حال آنکه بسیار بعید است، اینگونه باشد. شبکه القاعده دیری است که از حد تشکیلات سازمان یافته فراتر رفته و ظاهرا به هستههای پراکنده و احیانا خودجوش تبدیل شده است و بود و نبود بنلادن بر کارکرد آن تاثیر تعیینکننده ندارد.
علاوه بر این، وقایع پس از انفجارهای ۱۱ سپتامبر که ابتدا موجب تحکیم روابط آمریکا با پاکستان و ایجاد همدلی با آمریکاییها در دیگر کشورهای منطقه شده بود، حالا جای خود را به دلخوریهای عمیق داده است. پاکستان انتظار داشت در قبال کمکهای لجستیکی به آمریکا برای دفع خطر القاعده، به امتیازهایی استراتژیک برسد؛ اما چندسالی پس از این واقعه رابطه واشنگتن و اسلامآباد رو به سردی گذاشت و حتی روابط آمریکا با رقیب دیرینه پاکستان؛ یعنی هند گرمتر شد. اکنون که هدف مشترک؛ یعنی شناسایی و شکار بنلادن از میان رفته، احتمال سردتر شدن رابطه آمریکا و پاکستان بیشتر شده است. ایران یک دهه پیش بدون ورود مستقیم به ماجراهای پس از انفجارهای ۱۱ سپتامبر به گونهای رفتار کرد که آمریکاییها باید آن را کمک غیرمستقیم تلقی میکردند و از مواضع سختگیرانه در برابر جمهوری اسلامی فاصله میگرفتند؛ اما چنین نکردند و بر حجم دلخوریها افزودند.
حال که بنلادن مرده است، انگیزه مشترک چندانی برای تهران و واشنگتن باقی نمانده است و آمریکاییها ناگزیرند معرکه افغانستان را حدفاصل دو همسایه ناهمراه با آمریکا، (پاکستان و ایران) اداره کنند. رابطه آمریکا با عربستان هم تا حدودی از واقعه مرگ بنلادن تاثیر خواهد پذیرفت، آمریکاییها در سالهای اخیر از بیم خیزش حامیان بنلادن در عربستان، با حاکمان ریاض از در مدارا وارد شده بودند؛ اما حال که بنلادن مرده است، احتمالا در برابر عربستان رویه سختگیرانهتری پیش خواهند گرفت.
مرگ بنلادن بر رابطه آمریکا با متحدان اروپایی هم بیتاثیر نخواهد بود. سیاست خارجی ایالاتمتحده در ۱۰ سال گذشته حول ساماندهی «اتحاد جهانی علیه تروریسم» شکل گرفته است. با مرگ بنلادن این استراتژی دچار تلاطم خواهد شد؛ زیرا بنلادن از میان رفته، یاران او و تهدیدهای آنها باقی مانده و آمریکا ناچار به انتخابی تلخ است یا باید به متحدان خود بگوید خطر القاعده کماکان باقی است که از ارزش مرگ بنلادن کاسته میشود یا باید خطر را منتفی قلمداد کند که امکان بسیج جهانی علیه تروریسم کاهش مییابد. نتیجه اینکه مرگ بنلادن حادثهای مهم است که آمریکاییها، قاب افتخار آن را به دیوارها خواهند آویخت؛ اما هنوز نمیتوان گفت مسائل امنیتی آنها را حل خواهد کرد. سایه بنلادن به این زودیها از فراز آمریکا نخواهد رفت.
ارسال نظر