بحران آب از منظر سیاستگذاری
سیاستهای خودکفایی، تابآوری سرزمینی ایران را تضعیف کرده و با توجه به اتکا به منابع آبی و خاکی هر آنچه را که سرمایه ملی حتی برای نسلهای بعد است، مصرف کرده است. در زمینه زایندهرود، رودی تاریخی و پرآب که اکنون همانند اغلب رودخانهها و تالاب و دریاچههای داخلی خشک شده است، رویه تکراری موازیکاری و رقابت نهادهای سیاسی وجود دارد.
کشاورزان اصفهان تا میتوانستند بر اثر مجوزهای تصاحب زمین، سطح زیرکشت را افزایش دادهاند تا جهاد کشاورزی بتواند آمار بالایی در محصولات و اعلام خودکفایی در راستای امنیت غذایی کشور ارائه دهد. ارزش آبی که برای کشاورزی در ایران مصرف میشود از محصولاتی که بهدست میآید بیشتر است. نمایندگان مجلس و سیاستمداران محلی برای نشان دادن توان سیاسی خود با ذهنیت فنی و تکنولوژی، ساختارها و سازمانهای صنعتی و کارخانههای مکانیکی ایجاد کردهاند که آب پایه است. فولاد، زغال و سیمان، پتروشیمی کارخانههای صنعتی که از یکسو اشتغال و پرستیژ به همراه دارد و از سوی دیگر مداخلات محیط زیستی فراوان دارد. سیاستگذاری توسعه روستایی نیز با امکانات آموزشی، بهداشتی و حتی کمکهای اقتصادی کژکارکردی به جای گذاشت و مردم ایران ۸۰درصد به سمت شهرهایی حرکت کردند که نیاز به منابع آبی داشت. منابع آبی از طریق چاههای عمیق و ایجاد سدها و انتقال بین حوزهای آب تامین شد. اکنون گردشگران داخلی و خارجی بهعلت خشک شدن زایندهرود به اصفهان نمیروند. مردم اصفهان با توجه به خشکی زایندهرود افسرده شدهاند و باورشان نمیشود که رودخانه خشک شده است. کشاورزان مطالبه آب دارند تا بتوانند معاش حداقلی داشته باشند و صنایع نیز به آب نیاز دارند. به همه این شرایط خشکی و کمآبی و تغییرات اقلیمی را اضافه کنیم.
فلسفه تکنولوژی محور ضد محیط زیست و سیاستهای خودکفایی منجر به تحمیل اضافه بار به مشاعات ایران شده است. در کوتاهمدت هیچ راهکاری وجود ندارد؛ چراکه انتقال آب از بالادست اعتراض استانهای دیگر را به همراه دارد. کشاورزان و صاحبان صنایع و شهروندان نیز مطالباتشان تعارض منافع دارد و تامین خواسته هر کدام منجر به محرومیت دیگری خواهد شد. راهحل این مساله به سیاستگذاریهای کلان کشور و تغییر در فلسفه، دکترین و سیاستهای دیگر حوزهها برمیگردد. فلسفه ایران باید همدلی با طبیعت و احترام به هستی باشد. دکترینها به سمت احترام به تجربیات جهانی و بهروز شدن علم و فناوریهای همراستا با محیط زیست باشد. سیاستها نیز نهادهای مختلف را از اقدامات خودسرانه در جهت تخریب منابع مشترک بازدارد. محلیگرایی در برنامههای توسعه، منابع مشاع کشور را تضعیف کرده است. در کوتاهمدت اما میتوان اقدامات زیر را برای زایندهرود انجام داد:
ابزارهای اطلاعرسانی و گفتمانسازی: به مردم اطلاعرسانی دقیق شود که شهرنشینان، کشاورزان و روستاییان، صاحبان صنایع و گردشگران هر کدام چه سهمی دارند و وضعیت آبی ایران و استان اصفهان چگونه است. آمایش سرزمینی اصفهان نشان از توسعه بیش از حد و فشار بر منابع طبیعی در بخش شهری، کشاورزی و صنعتی دارد. اطلاعرسانی، اقناع افکار عمومی و گفتمان همراستای محیط زیست ایران از تفرقه و تنشهای آبی جلوگیری میکند. باید اطلاع داد که مزیتهای کشاورزی پایدار، گردشگری، توسعه همراستای با علم جهانی چیست و مردم را آگاهی و مهارت بخشید.
ابزارهای تنظیمگری: در هر صورت باید تغییر سیاست داد و نیاز است در تمام کشور و در اصفهان دست به تنظیمگری زد. کشاورزی ایران به اندازه آب و خاکی که مصرف میکند، سود نمیرساند و بلای جان کشور شده است. نیاز به تغییر کشت، استفاده از فناوریهای جدید، رها کردن برخی محصولات آببر، کشتهای گلخانهای با مصرف کمآب و خاک وجود دارد. نیاز است از انتقال آب بین حوزهای و ایجاد سد و چاههای عمیق جلوگیری شود. سرزمین با شعارهای آرمانی و طرحهایی که ربطی به واقعیت ندارند، آسیب میبیند و پس از چندی به جایی میرسیم که منبعی برای توزیع وجود ندارد.
ابزارهای اقتصادی: در نهایت هر سیاستی اتخاذ شود بخشی از مردم ضرر خواهند کرد. بهطور طبیعی به علت جمعیت زیاد شهرنشینان باید نیازهای آبی آنها تامین شود و کشاورزان با توجه به جمعیت کمتر و مصرف آب و خاک رایگان محدود خواهند شد. به لحاظ آموزش شیوههای جدید کشت، آبیاریهای کممصرف و تحت پوشش بیمه قرار گرفتن کشاورزان و روستاییان ضروری است. کشاورزی در ایران قدیمی است و بهعلت توزیع آب و خاک رایگان در حالی که منابع ملی کشور بوده است و همینطور دخالت سیاستگذار در قیمتگذاری، کشاورزی کمکیفیت و غیراقتصادی شده است. این وضعیت برای تغییر نیاز به حمایتهای اقتصادی از کشاورزان دارد.
*مدیر گروه حکمرانی و سیاستگذاری اندیشکده دانشگاه فردوسی مشهد