مزایای احیای برجام برای آمریکا
فارین پالیسی گزارش داد، پنج سال پیش دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، ایالاتمتحده را از برنامه جامع اقدام مشترک که یک توافق چندجانبه بود و محدودیتهایی را در ازای لغو تحریمها، بر برنامه هستهای ایران اعمال میکرد، خارج کرد. اگرچه دولت ترامپ و بایدن هر دو وعده داده بودند که راهحل بهتری پیدا کنند، اما بحران هستهای ایران بدتر شد. فشارهای اقتصادی و خرابکاریهای خارجی، تهران را از افزایش پیوسته توانمندیهای غنیسازی اورانیوم خود باز نداشت. امروز، ایران اگر تصمیم بگیرد که تنها چند هفته، اگر نگوییم چند روز، میتواند مواد شکافتپذیر کافی برای ساخت یک سلاح هستهای را تهیه کند. اگرچه احیای برجام بهطور فزایندهای غیرمحتمل شده است، اما درک چگونگی کارکرد آن – و آنچه از دست رفته است – برای تلاشهای جهانی در راستای منع اشاعه در آینده ضروری است.
بیشتر بحثها درباره توافق هستهای ایران بر موارد اشتباه متمرکز است. منتقدان استدلال میکنند که این توافق امتیازات زیاده از حدی به ایران داد، زیرا حق ایران برای غنیسازی اورانیوم را بهرسمیت شناخت. برخی دیگر میگویند که این توافق خیلی محدود بود، زیرا شامل بندهای غروب آفتاب بود و برخی دیگر میگویند این توافق خیلی موضوعی بود، زیرا نتوانست به سایر فعالیتهای ایران مانند برنامه موشکهای بالستیک ایران و حمایت ایران از برخی گروههای شبهنظامی در منطقه رسیدگی کند. هر سه گروه توجه کمتری به تأثیر توافق بر تواناییهای هستهای واقعی ایران دارند.
همانطور که رویدادهای اخیر نشان میدهد، دیپلماسی نتوانست کشورها را از اخراج بازرسان، قطع دوربینهای نظارتی یا از سرگیری فعالیتهای ممنوعه باز دارد. با این حال، کسانی که برجام را بهعنوان یک توافق ضعیف رد میکنند، تمایل دارند آنچه را که این توافق از نقطهنظر عدم اشاعه معتبر و ارزشمند کرده است، نادیده بگیرند. این موضوع بحث عمومی را منحرف کرده است. بهجای تمرکز بر ویژگیهای برگشتپذیرتر برجام، باید بر آنچه که آن را واقعاً منحصربهفرد کرده است، تمرکز کنیم. موفقیت دیپلماسی در عقب انداختن برنامه هستهای پیشرفتهتر، غیرعادی است و به نوعی، برجام موفق به انجام این کار شد.
گسترش سلاحهای هستهای اغلب بهصورت یک معادله دوتایی ارائه میشود: دولتها یا سلاح هستهای دارند یا ندارند. به همین دلیل است که گفتوگوها در مورد اشاعه معمولا حول محور «گسترش» یا زمانی است که یک کشور برای جمعآوری مواد شکافتپذیر کافی برای ساخت یک سلاح هستهای نیاز دارد. بهطور کلی، مقدار به معنای برخورداری از ۲۵ کیلوگرم اورانیوم با درجه تسلیحاتی یا ۴ کیلوگرم پلوتنیوم است. تخمینهای مربوط به زمان گریز هستهای عوامل متعددی را در نظر میگیرند، از جمله اینکه دولتها چقدر مواد شکافتپذیر دارند، چقدر سریع میتوانند مواد بیشتری تولید کنند و چقدر طول میکشد تا ذخایر موجود را به درجه تسلیحاتی برسانند؟ با این حال، زمان گریز هستهای به خودی خود یک معیار گمراهکننده است. کشورها برای ایجاد یک بازدارنده معتبر به بیش از یک بمب هستهای نیاز دارند و بستهبندی مواد شکافتپذیر در کلاهکهای قابل تحویل شامل مراحل اضافی و تنگناهای فنی است. به همین دلیل است که ارزیابی جامعتر از قابلیتهای هستهای از منظر کاهش ریسک، ارزشمند است.
همانطور که محققانی مانند تریستان ولوپ اشاره کردهاند، طیفی از قابلیتهای هستهای نهفته وجود دارد. تهران زمانی وارد مذاکرات برجام شد که در سمت پیشرفته آن طیف قرار داشت. ایران چندین سایت هستهای فعال، از جمله تأسیسات فردو با قابلیت دفاعی در برابر حملات نظامی در اختیار داشت. دانشمندان ایرانی قبلاً بر عناصر کلیدی چرخه سوخت تسلط یافته بودند و از مشکلاتی مانند ویروس استاکسنت که سانتریفیوژهایی را که برای غنیسازی اورانیوم استفاده میشد و آسیب دید، خلاص شدند. همانطور که در آن زمان جیمز کلاپر، مدیر وقت سازمان اطلاعات ملی آمریکا در سال ۲۰۱۶ شهادت داد: «ایران با هیچگونه موانع فنی غیرقابلعبور برای تولید سلاح هستهای مواجه نیست».
برجام زمان گریز هستهای ایران را از چند ماه به یک سال افزایش داد، اما مهمتر از آن، تضمین کرد که در بدترین سناریو، ایران ذیل سطح پایه مدنظر برای اشاعه قرار دارد. این توافق تواناییهای هستهای ایران را از دو راه اصلی عقب انداخت. اولین مورد با حذف ذخایر مواد شکافتپذیر بود. حذف مواد بهطور خودکار زمان را به عقب برمیگرداند، زیرا کشورها نمیتوانند از چیزی که ندارند، استفاده کنند! از آنجایی که عدم برخورداری از مواد هستهای نتایج فوری دارد، کاهش ذخایر اقدامات ارزشمندی برای اعتمادسازی است. براساس توافق هستهای موقت که در سال ۲۰۱۳ و پیش از امضای برجام، بهدست آمد، تهران تعهد خود به دیپلماسی را با از بین بردن ذخایر اورانیوم با غنای متوسط نشان داد. برجام سپس تهران را ملزم کرد که ذخایر اورانیوم با غنای پایین را از حدود ۷ هزار کیلوگرم به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش دهد. راه دوم ممانعت از فعالیتهای آتی ایران بود. اگرچه برجام برنامه غنیسازی اورانیوم در ایران را بهرسمیت شناخت، اما تعداد و نوع سانتریفیوژهایی که ایران میتوانست استفاده کند را محدود کرد، اما سطح غنیسازی را هم به مدت ۱۵ سال در ۳.۶۷ درصد محدود کرد. تهران آبشارهای مختلف سانتریفیوژ را برچید و موافقت کرد که تجهیزات از رده خارجشده و سایر زیرساختهای مرتبط با غنیسازی را در تأسیساتی که تحت نظارت مستمر آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند، ذخیره کند. مذاکرهکنندگان همچنین فرآیندهایی را هدف قرار دادند که برای تسلیحات بسیار مهم هستند. به همین دلیل است که این قرارداد شامل تعلیق متالورژی اورانیوم و پلوتنیوم، که برای تولید اجزای بمب استفاده میشود و ممنوعیت تحقیقات مربوط به مدلسازی مواد منفجره هستهای و استفاده نوترون را شامل میشود. این توافق همچنین با اولویت دادن به تاسیسات هستهای ایران، تواناییهای ایران را محدود کرد. بهعنوان مثال، برجام اجازه ادامه غنیسازی اورانیوم در نیروگاه غنیسازی سوخت فردو را نداد که حداقل در آن زمان نسبت به تأسیسات نطنز در برابر حمله نظامی مقاومتر بود. بخشی از قدرت برجام ناشی از پذیرش محدودیتهایی بود که بازگرداندن آنها سختتر بود. این محدودیتها شامل ارائه دسترسی به تجهیزات و مواد بود. بهعنوان مثال، ایران موظف بود سوخت مصرفشده - که میتواند برای تامین پلوتنیوم برای برنامه تسلیحاتی مورد استفاده قرار گیرد - از راکتورهای تحقیقاتی خود صادر کند. موارد دیگر حتی تأثیرات طولانیتری داشتند. رفع محدودیتهایی که بر زیرساختهای فیزیکی تأسیسات هستهای تأثیر میگذارند، به شکل ویژهای سخت است. برخی از رآکتورهای هستهای نسبت به سایرین خطر تکثیر سلاحهای هستهای را بیشتر میکنند، یا به این دلیل که مواد قابل استفاده تسلیحاتی بیشتری تولید میکنند یا کمتر در برابر کنترلهای صادراتی و سایر اختلالات در سمت عرضه آسیبپذیر هستند. اگرچه بیشتر گفتوگوها با ایران بر غنیسازی اورانیوم متمرکز است، اما برجام از طراحی راکتور با هدف ممانعت از تولید پلوتنیوم، جلوگیری کرد. براساس این قرارداد، جامعه بینالمللی قول داد که به تبدیل رآکتور تحقیقاتی آب سنگین در شهر اراک ایران به رآکتوری که برای کار علمی غیرنظامی استفاده میشود، کمک کند. بدون این تغییرات، رآکتور اراک میتوانست بهاندازه کافی پلوتنیوم برای یک تا دو بمب در هر سال پس از آنلاین شدن تولید کند. از سال ۲۰۱۹، تهران غنیسازی اورانیوم را تسریع کرده است، اما حداقل در حال حاضر، تهران یک رآکتور تحقیقاتی در اراک دارد که این خود موجب میشود مسیر دسترسی ایران به پلوتنیوم مسدود شود. این اقدام به تنهایی مانع از گسترش سلاحهای هستهای نمیشود، اما تواناییهای آینده ایران را محدود میکند.
اگرچه اقدامات فنیتر برای کاهش ریسک مانند موارد مندرج در برجام کمتر مورد توجه عموم قرار میگیرد، اما مدتهاست که نقش مهمی در سیاست منع گسترش سلاحهای هستهای ایالات متحده ایفا کرده و باید همچنان ایفا کنند. برای دههها، دیپلماتها از توافقنامههای همکاری هستهای برای تأثیرگذاری بر طراحی راکتور، تشویق به پایبندی به پادمانها و وادار کردن اتکای بیشتر به بازار جهانیشده هستهای استفاده کردهاند. چارچوب توافقشده بین واشنگتن و پیونگیانگ که اکنون از بین رفته است، تأثیر طولانیمدت چنین امتیازاتی را تأیید میکند. یک پیامد نادیده گرفته شده این توافق این است که توانایی کرهشمالی برای تولید پلوتنیوم را برای همیشه به عقب میاندازد. براساس این توافق، ایالات متحده - با کمک ژاپن و کرهجنوبی - قول داد در صورتی که کره شمالی ساخت دو راکتور گرافیت را متوقف کند، دو راکتور اتمی با آب سبک «ضد اشاعه» بسازد. رآکتوریهای گرافیتی در تولید پلوتنیوم بهتر از تولید برق هستند. با گذشت زمان، آن سایتهای ساختمانی یخزده غیرقابل نجات شدند. در همین حال، ساخت نیروگاههای راکتور هستهای آب سبک کرهشمالی هرگز به نتیجه نرسید. کرهشمالی همچنان قادر به ساخت زرادخانه هستهای است و حتی امروز، میتواند مقادیر قابلتوجهی پلوتنیوم برای برنامه تسلیحاتی خود در سایت یونگبیون تولید کند. البته توافقات منع اشاعه ناقص هستند. همانطور که تهران پس از خروج دولت ترامپ از برجام نشان داد میتواند انبارها را دوباره پر کند. براساس گزارش آژانس در فوریه ۲۰۲۳، ایران اکنون تقریباً ۸۷ کیلوگرم اورانیوم ۶۰ درصد و حدود ۴۳۵ کیلوگرم اورانیوم ۲۰ درصد غنیشده دارد. ذخایری که ایران تحت برجام از بین برد، به درجه تسلیحات نزدیک نبود. ایران تنها از سال ۲۰۲۱ شروع به انباشت اورانیوم ۶۰ درصدی کرد. کره شمالی در زمانی که چارچوب توافقشده در حال اجرا بود، برنامه مخفی غنیسازی اورانیوم داشت و احتمالاً تحقیقات مربوط به تسلیحات غیرقانونی را دنبال میکرد. اما پنهانکاری مانع از پیشرفت میشود، بهویژه در توافقاتی که شامل نظارت دقیق میشود. اگر کشورها بخواهند از فاش شدن فعالیتهای هستهایشان اجتناب کنند، نمیتوانند با سرعت پیش بروند. مدافعان در تمجید از جامعیت رژیم نظارت و راستیآزمایی توافق ایران بیمعنی نیستند. همچنین بدبینان در مورد برخی از محدودیتهای برجام، از جمله عدم رسیدگی به سایر رفتارهای نگرانکننده ایران در داخل و خارج، اشتباه نمیکنند.
مدافعان جامعیت رژیم بازرسی و راستیآزمایی توافق هستهای ایران بیراه نمیگویند. اما تمرکز انحصاری بر مسائل مربوط به مفاد و مدتزمان بندهای برجام، موجب میشود که رسیدن به یک توافق بهتر به یک افسانه تبدیل شود. این افسانهسازی موجب میشود که این ایده که فشار بیشتر یا دیپلماسی بیشتر ممکن است راهحل بهتری برای بحران هستهای ایران به همراه داشته باشد، مدام مطرح شود. حتی دولت بایدن نیز در ابتدا شیفته توافق «طولانیتر و قویتر» با ایران بود. با این حال، از نقطهنظر کاهش ریسک، برجام ارزشمند بود، زیرا مستقیماً بر قابلیتهای هستهای کنونی و آینده تهران تأثیر گذاشت. آنچه برجام بهطور خلاصه بهدست آورد، وضعیت امنتر با عقب انداختن برنامه هستهای ایران و نهادینهسازی مکانیسمهایی برای مهار این برنامه در سطوح پایین بود. پایبندی ایران به توافق در هر دورهای بهگونهای طراحی شده بود که تأثیرات طولانی بر اندازه زرادخانه، جدول زمانی ساخت تسلیحات و توانایی تهران برای عبور از آستانه هستهای شدن، آنهم بدون خبردار شدن جامعه جهانی، داشته باشد. با پیشرفت برنامههای هستهای، منع اشاعه سختتر میشود. دلایل زیادی برای این ادعا وجود دارد که عبارتند از وابستگی به مسیر هستهای شدن، منافع اختصاصی از هستهای شدن و برگشتناپذیری دانش و تجربه علمی. پیچیدگی هستهای ممکن است بازدهی در دیپلماسی را کاهش دهند. تریستان ولپ همچنین مسئلهای را عنوان کرده و گفته که کشورهایی که برنامههای هستهای بسیار پیشرفته دارند، بر سر میز مذاکره به لحاظ اعتباری دچار کمبود خواهند شد. این مسئله نگرانکننده است، زیرا به نظر میرسد تهران معتقد است که نزدیکتر شدن به آستانه گریز هستهای، اهرم دیپلماتیک بیشتری به آن میدهد. برجام پیش از این با توجه به وضعیت برنامه هستهای ایران در سال ۲۰۱۵، دستاوردی بود که کسی باور نمیکرد بهدست آید. مشکلاتی که ذکر شد زمانی که ایران توانمندتر شود، چند برابر خواهند شد.
در پنج سال گذشته، چشمانداز حلوفصل صلحآمیز بحران هستهای ایران تیرهتر شده است. تهران بار دیگر در مسیر گریز هستهای قرار گرفته است و رسیدگی به نگرانیهای رژیم اشاعه از طریق دیپلماسی سختتر شده است. علاوه بر موانع فنی، شرایط سیاسی نیز به میزان قابلتوجهی بدتر شده است. خروج ترامپ اعتماد ایران به پایبند بودن آمریکا به تعهداتش را از میان برده است. تعامل با ایران از سال ۲۰۲۱، زمانی که دولت سیدابراهیم رئیسی محافظهکار جایگزین حسن روحانی میانهرو شد، پیچیدهتر شده است. رئیسی بسیار بیشتر به رویکرد دیپلماتیک در قبال غرب بدبین است. در همین حال، اجماع میان بقیه امضاکنندگان اصلی برجام (ایالاتمتحده، بریتانیا، فرانسه، چین، روسیه، آلمان و اتحادیه اروپا) از بین رفته است و ایران روابط خود را با برخی از امضاکنندگان از جمله روسیه عمیقتر و متنوعتر کرده است. در این مرحله، احتمالا زمان برای احیای برجام خیلی دیر شده است. با این حال، این توافق نشان داد که به دنبال نتیجهای است که با استفاده از ابزار دیپلماسی برنامه هستهای ایران را دوباره محدود کند. در سالگرد خروج دولت ترامپ از برجام، آمریکا نباید اجازه دهد که درخواستهای عجیب و غریب برای توافق بهتر، مزایای عملی مهار برنامههای هستهای ایران را تحتالشعاع قرار دهد.
اسرائیل اعلام کرده که بهطور فزایندهای نگران پیشرفت ایران در برنامه هستهای است، با این حال بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر، اعلام کرده که تا زمانی که دعوت نشود از سفر یوآو گالانت، وزیر دفاع برای مشاورههای امنیتی در کاخ سفید جلوگیری میکند. روابط سرد بین دولت اسرائیل و کاخ سفید بر هر دو طرف تأثیر میگذارد. آمریکاییها اکنون نگران گام بعدی اسرائیل در خصوص ایران هستند و مطمئن نیستند که نتانیاهو به کجا میرود. البته این وضعیت جدید است. بیش از یک دهه پیش، درحالیکه اسرائیل در حال بحث در مورد حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران بود، نیروی هوایی اسرائیل تمرین گستردهای را انجام داد که شامل بیش از ۱۰۰ هواپیمای جنگنده، عملیات سوختگیری، شناسایی و هواپیماهای پشتیبانی بود که به سمت غرب بر فراز دریای مدیترانه پرواز میکردند. این مسیر بهگونهای طراحی شده بود که شبیه یک مسیر حمله به سمت ایران باشد؛ البته در جهت مخالف.
حتی قبل از اینکه هواپیماها به پایگاه خود برگردند، یک تفنگدار آمریکایی با یک تلفن ماهوارهای رمزگذاری شده به مقر نیروهای دفاعی اسرائیل در تلآویو رسید. او به دفتر سپهبد گابی اشکنازی، رئیس وقت ارتش اسرائیل راهنمایی شد. در آن سوی خط، همتای اشکنازی در پنتاگون، دریاسالار مایکل مولن پشت خط بود. این دو رابطه خوبی با هم داشتند. ژنرال مولن در آغاز آن مکالمه غیرمنتظره از اشکنازی پرسید، قرار نیست ما را غافلگیر کنید، درست است؟
مولن یکی از مقامات ارشد ایالات متحده از وزارت دفاع تا وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی و بازوهای مختلف ارتش بود که مشغول رصد اسرائیل بود تا مبادا اسرائیل سرکشی کند و حمله غافلگیرانهای به ایران انجام دهد.
دوازده سال از آن زمان گذشته است و نتانیاهو بار دیگر نخستوزیر اسرائیل است. زیرساختهای هستهای ایران بسیار توسعهیافتهتر است و عمدتاً در اعماق زمین مدفون شده است. گالانت روز پنجشنبه گفت که ایران اورانیوم کافی برای ساخت پنج بمب هستهای را غنی کرده است. اما یک چیز تغییر نکرده است: آمریکاییها هنوز از حمله غافلگیرکننده اسرائیل میترسند و یک بار دیگر مقامات ارشد خود را به اسرائیل میفرستند و با تصمیمگیرندگان ارشد اسرائیل تماس میگیرند تا اطمینان حاصل کنند که چنین اتفاقی نمیافتد.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جو بایدن، روز پنجشنبه گفت که روز گذشته از طریق ویدئوکنفرانس با همتای اسرائیلی خود، تزاچی هانگبی صحبت کرده است و نتانیاهو نیز در بخشی از گفتوگو شرکت کرده است. سالیوان گفت که واشنگتن با متحدانش از جمله اسرائیل برای بازدارندگی ایران از دستیابی به سلاح هستهای همکاری میکند.
فردی که باید روی آن تمرکز کرد، ژنرال مایکل کوریلا، رئیس فرماندهی مرکزی ایالات متحده است که در ۱۳ ماه پس از روی کار آمدن خود، هفتبار به اسرائیل سفر کرده است. یک منبع نظامی ارشد اسرائیلی که نخواست نامش فاش شود، به المانیتور گفت: «به نظر میرسد کوریلا سعی میکند حداقل هر سه ماه یکبار به اینجا بیاید». این مقام مسئول در پاسخ به سوالی درباره هدف از این دیدارها، پاسخ داد: «اول اینکه ما از آنها بسیار استقبال میکنیم. بهرغم رابطه مشکلدار بین کاخ سفید و دفتر نخستوزیری، صمیمیت و همکاری بین سازمانهای امنیتی ما و آنها حفظ شده است. دوم، اینکه نمیتوان انکار کرد که آنها در مورد برنامههای ما در مورد ایران بسیار کنجکاو هستند.» به نظر میرسد نتانیاهو از قراردادن کابینهاش در حاشیه لذت میبرد. با این حال، همانطور که کانال ۱۲ اسرائیل این هفته گزارش داد، نتانیاهو از سفر گالانت به ایالات متحده برای دیدار با مقامات دفاعی این کشور جلوگیری میکند. براساس این گزارش، نتانیاهو همه وزرای خود را از ملاقات در واشنگتن یا امارات متحده عربی تا زمانی که از خودش برای بازدید از آنجا دعوت نشده باشد، منع کرده است. این هفته بار دیگر در مورد دعوت کاخ سفید از نتانیاهو از جیک سالیوان سوال شد، اما سالیوان جواب مشخصی نداد.
ممنوعیت سفر حیرتانگیز اعضای کابینه نتانیاهو به آمریکا این ایده را تقویت میکند که نتانیاهو سال ۲۰۲۳ رهبری محتاط، حسابگر و عملگرا نیست وآن کسی نیست که اسرائیل و جهان در گذشته میشناختند. یک منبع عالیرتبه در حزب لیکود به المانیتور گفت اگرچه نتانیاهو وزرای خود را از سفر به امارات در سال ۲۰۲۱ منع کرد تا زمانی که خودش به چنین سفری دعوت شده باشد، اما سفر امارات عمدتاً نمادین است درحالیکه مذاکرات وزیر دفاع اسرائیل در واشنگتن دارای اهمیت ویژه بهلحاظ جنبههای عملیاتی، اطلاعاتی و استراتژیک است. به عبارت دیگر، نتانیاهو در کمپین وسواسگونه خود برای دریافت دعوتنامه از واشنگتن، امنیت ملی اسرائیل را گروگان گرفته است.
ایران نیز مشتاق است بداند چه خبر است. ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور ایران، اخیرا سفری تاریخی به سوریه داشت که اولین سفر یک رئیسجمهور ایران در ۱۲ سال گذشته به حساب میآید. تهران این سفر را «پیروزی استراتژیک مهم» توصیف کرد. مخالفت با چنین توصیفی سخت است. یک منبع بلندپایه سیاسی اسرائیلی که نخواست نامش فاش شود، به المانیتور گفت: درحالیکه اسرائیل تا همین اواخر عامل ایجاد اتحادهای ضدایرانی و همکاری گسترده در خاورمیانه و فراتر از آن بود، حالا این وضعیت برعکس شده است. ایران ساعت شنی را وارونه کرده است.» این منبع با اشاره به سفر رئیسی به سوریه نشانههای نگرانکنندهتری را برای اسرائیل بیان کرد. این منبع اذعان کرد: «دیدن رئیسی در حال تماشای پاسگاههای اسرائیل در بلندیهای جولان از طریق دوربین دوچشمی یا دیدارش با سران سازمانهای فلسطینی در دمشق واقعاً نگرانکننده است.»
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.