اگر برجام احیا نشد چه میشود؟
درحالی که ایران و جهان در پی خروج غیرقانونی و یکجانبه دولت پیشین ایالات متحده از برجام با چالشهای بسیاری در مسیر احیای این توافق مواجه هستند و تداوم مسیر اشتباه دولت ترامپ ازسوی دولت بایدن و تلاش برای اعمال فشار بر تهران همزمان با مذاکرات آینده توافق را با تردیدهای بسیاری مواجه کرده است؛ کارشناسان هشدار میدهند که عدم احیای توافق برجام ممکن است تبعاتی برای همه طرفها ازجمله ایران در پی داشته باشد. ترجمه و انتشار این مطلب در روزنامه اعتماد به معنای تایید کامل محتوای آن نیست و به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان ایرانی با آرا و دیدگاههای کارشناسان و رسانههای بینالمللی صورت میگیرد.
مقاومت و استقامت امری بیفایده خواهد بود اگر از فرصتهای اقتصادی و دیپلماتیک که [در پی این مقاومت] به وجود میآیند، استفادهای صورت نگیرد.
هفتمین سالگرد توافق هستهای ایران به تازگی سپری شد، اما این میتواند آخرین سالگرد برجام هم باشد. بهرغم یکسال مذاکره در وین که تقریبا به حصول توافقی پیرامون چگونگی بازگشت ایالات متحده و ایران به اجرای کامل توافق هستهای منجر شد، این روند اکنون در آستانه نابودی است. همه طرفهای این توافق در شکست آن نقش دارند و همه آنها از عدم احیای برجام متحمل ضرر خواهند شد. برای غرب، تلاشها در راستای منع اشاعه سلاحهای هستهای در خاورمیانه با شکست چشمگیری روبهرو خواهد شد. از طرفی، شکست توافق هستهای ایران میتواند خطر تشدید تنشهای نظامی در منطقهای را به همراه داشته باشد که نقش مهمی در بحران جهانی انرژی ناشی از حمله نظامی روسیه به اوکراین بازی میکند. برای ایران، تبعات و ضررهای ناشی از عدم احیای توافق حتی بیشتر از غرب است. ماه گذشته در دوحه، مذاکرهکنندگان در شکستن بنبست پیرامون چگونگی بازگشت به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ شکست خوردند. براساس روایت قدرتهای غربی، به جای تلاش برای بستن معدود پرانتزهای باقیمانده در متن تلاش کرد دوباره پرونده بسته موضوعاتی را که در ماه فوریه حل و فصل شده بودند، باز کند. به باور واشنگتن و پایتختهای اروپایی رهبران ایران در حال خریدن زمان هستند. در بهترین حالت، مذاکرهکنندگان ایرانی برای رسیدن به اجماع پیرامون این مساله که آیا احیای توافقی که شاید تنها تا پایان دوره ریاستجمهوری جو بایدن در ایالاتمتحده پا برجا باشد، ارزش به تعویق انداختن رشد صنعت هستهای را دارد یا خیر، به زمان بیشتری احتیاج دارند. در بدترین حالت، ایران در روند مذاکرات تاخیر ایجاد میکند تا فعالیتهای هستهای خود را بیشتر کند.
ایران پیرامون احیای توافق هستهای تا حدود زیادی مردد است، چراکه دولت بایدن نمیتواند تضمین کند که این توافق پس از دوره او نیز زنده خواهد ماند. دونالد ترامپ، رییسجمهور پیشین امریکا به جهان نشان داد که چگونه دولت ایالات متحده میتواند به آسانی از توافق هستهای خارج شود. این حقیقت نیز که دولت بایدن به اعمال تحریمهایی که طی کارزار فشار حداکثری ترامپ علیه تهران وضع شده بود، ادامه میدهد نگرانیهای ایران درخصوص پایداری توافق را تشدید کرده است.
بایدن همچنین تمایلی به نشان دادن انعطاف در اعطای امتیازات به ایران -که میتواند جبرانی برای عدم امکان ارایه تضمین از سوی امریکا باشد- نداشته است؛ مانند موضوع حذف نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران از لیست گروههای تروریستی خارجی وزارت خارجه امریکا. او حتی در سفر اخیر خود به اسراییل و عربستان سعودی، چشمانداز بدتری را برای منطقه ترسیم و رویکرد جنگطلبانهتری علیه ایران اتخاذ کرد.
علاوه بر این، با درنظر گرفتن احتمال روی کار آمدن یک رییسجمهور جمهوریخواه در ایالات متحده، خروج دوباره امریکا از توافق هستهای ممکن و حتی محتمل است. با این وجود رخ دادن یک سناریو قطعی به نظر میرسد: اگر مذاکرات هستهای در شرایط فعلی بدون نتیجه به پایان برسد، تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن برای ایران بهطور قابل توجهی بد خواهد بود.
مزایای اقتصادی احیای توافق برای ایران
مزایای اقتصادی احیای توافق برای ایران به سرعت قابل دسترسی خواهد بود. اگر تحریمهای ثانویه ایالات متحده علیه ایران برداشته شود، تهران میتواند فروش نفت خود را یک میلیون بشکه در روز افزایش دهد. این یعنی اگر فرض کنیم قیمت نفت به دلیل افزایش عرضه و کاهش تقاضا به ۸۰ دلار کاهش یابد، ایران روزانه ۸۰ میلیون دلار درآمد نفتی بیشتری به دست خواهد آورد. از طرفی ایران میتواند صادرات محصولات پتروشیمی، فولاد و سایر کالاهای تولیدی خود را به صورت قابل ملاحظهای افزایش دهد. این کشور همچنین میتواند برای واردات کالاهای اساسی نظیر غذا و دارو مبلغ کمتری را بپردازد.
در این زمینه بسیار مهم است که ایران خواهد توانست دوباره به ذخایر ارزی خود دسترسی پیدا کند و از این منابع برای تثبیت ارزش پول ملی و کمک به مهار تورم در دوره دو ساله باقیمانده از دولت بایدن به استفاده بپردازد. حتی اگر این فرض وجود داشته باشد که تحریمها فقط برای یک دوره چند ساله رفع میشوند، [این دوره کوتاه بدون تحریم] به شرکتهای محلی اجازه میدهد تا سرمایهگذاریهای طولانی مدتی را انجام دهند و این فرصت را برای خانوارهای ایرانی فراهم میکند تا پساندازهای از بین رفته خود را دوباره بازیابند.
سیاستگذاران ایرانی همچنین باید ظرفیتهای اقتصادی بلندمدت ایران را درنظر بگیرند و بررسی کنند که اگر تحریمهای ثانویه ایالات متحده باقی بماند، این ظرفیت چگونه تحت تاثیر قرار میگیرد. ایران از سال ۲۰۱۲ افت آرامی را در قدرت اقتصادی خود تجربه کرده است. همچنین زیرساختهای فیزیکی این کشور در حال پیر شدن هستند.
اثرات عدم سرمایهگذاری کافی و بهروز نبودن فناوری در ماشینهای قدیمی، اتوبوسها، قطارها و هواپیماهایی که ایرانیان را در سراسر کشور جابهجا میکنند و همچنین در دستگاههای صنعتی نظیر پمپهای استخراج نفت، ابزارآلات تولید فولاد و ماشینهای لازم برای تولید برق روز به روز بیشتر نمایان میشود. هر ماشینآلات جدیدی که در داخل تولید میشود، با الگوگیری از طرحهای قدیمی و بهروز نشده به بازار عرضه میشود و کمبودهایی جدی در زمینه بهروزرسانی فناوریهای حیاتی مانند توربینهای بادی و دستگاههای سیتی اسکن وجود دارد. این نشانهها هر چند حامل این پیام نیستند که اقتصاد ایران در حال فروپاشی است، اما نشان میدهند شکاف و فاصلهها [میان اقتصاد ایران و سایر اقتصادهای منطقه] در حال افزایش است.
در این شرایط، مقامهای ایرانی اصرار دارند که بگویند اقتصاد ایران توانسته در برابر تحریمها مقاومت کند. این گزاره صحیح بوده و اشاره به در امان نگهداشتن مردم ایران از شرایط اقتصادی و فقر بسیار بدتر دارد. با این وجود باید تاکید کرد که مقاومت یعنی ایران در حال عقبگرد است و پیشرفتی وجود ندارد. در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷، قشر متوسط در ایران و قشر متوسط در لهستان به صورت میانگین از ثروت یکسانی برخوردار بودند، اما از سال ۲۰۱۲ به این سو ثروت ایرانیان هر سال به صورت پیوسته کاهش یافت در حالی که لهستانیها به ثروتمندتر شدن ادامه دادند. براساس آمارها، تا سال ۲۰۳۰ سرانه تولید ناخالص داخلی در لهستان حدود ۵۰ هزار دلار خواهد بود. در ایران اما این رقم با اندکی کاهش نسبت به وضعیت امروز سرانه تولید ناخالص داخلی به حدود ۱۵ هزار دلار خواهد رسید که نشان میدهد شاید ایرانیها نسبت به گذشته خودشان خیلی فقیرتر نشده باشند، اما آنها از پیشرفت و رقابت با دیگران باز ماندهاند.
تبعات سیاسی عدم احیای توافق
از نظر سیاسی، در صورت شکست مذاکرات هستهای، ایران به صورت فزایندهای در عرصه بینالمللی منزوی خواهد شد. ایالات متحده و کشورهای اروپایی نیز انگشتشان را به سوی ایران به عنوان تنها مقصر شکست مذاکرات نشانه خواهند گرفت. برخلاف دونالد ترامپ، بایدن از حمایت پایتختهای اروپایی برای افزایش فشارها علیه ایران برخوردار خواهد بود. همچنین با همکاری و هماهنگیها میان دو سوی آتلانتیک که در پی حمله روسیه به اوکراین پررنگتر و جدیتر هم شده است، ایالات متحده حمایتهای بیشتری را در اروپا برای ایجاد ائتلاف چندجانبه به منظور تحریم ایران خواهد داشت.
برنامه هستهای پیشرفته ایران حتی در حال حاضر نیز از سوی طیف گستردهای از کشورها محکوم شده است. قطعنامه اخیر شورای حکام که به ایران درخصوص عدم همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی هشدار میداد و با رای موافق ۳۰ کشور از مجموع ۳۵ کشور به تصویب رسید، تصویر واضحی از مسیری که در عرصه بینالمللی پیش روی ایران است، ارایه میدهد. در آن زمان چین و روسیه با قطعنامه مخالفت کردند و هند ترجیح داد در جلسه رایگیری حضور نداشته باشد. جایگاه کنونی ایران تفاوت بسیار زیادی با سال ۲۰۲۰ دارد که دولت ترامپ تلاش کرد قطعنامهها و تحریمهای پیشین شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران را دوباره فعال کند. در آن زمان، اعضای شورای امنیت -شامل متحدان اروپایی امریکا - ضربه تحقیرآمیزی به واشنگتن وارد کردند. گروههای محافظهکار در ایران بر سر اینکه روابط در حال تعمیقشان با چین و روسیه میتواند از آنان در برابر فشارهای تشدید شده غرب محافظت کند، در حال قمار هستند. همانطور که سفر اخیر ولادیمیر پوتین رییسجمهور روسیه به تهران نشان داد، به حاشیه رانده شدن مسکو پس از جنگ در اوکراین، ایران و روسیه را به هم نزدیکتر کرده است. از سوی دیگر، چین و روسیه روابط خود را با ایران قطع نخواهند کرد و به احتمال زیاد برخلاف آنچه پیش از توافق هستهای سال ۲۰۱۵ اتفاق افتاد با غرب برای اعمال فشار بر ایران بر سر برنامه هستهایاش همراه نمیشوند. با این حال تجربه دهه گذشته نشان میدهد که حمایت سیاسی و اقتصادی که ممکن است روسیه و چین ارایه کنند، هم محدود و هم مشروط خواهد بود؛ بسیار کمتر از آنچه یک اتحاد به آن نیاز دارد. در گذشته نه چندان دور، پکن و مسکو در روابط خود با غرب از ایران به عنوان ابزار چانهزنی استفاده کردهاند. علاوه بر این، با توجه به منافع چین و روسیه در اسراییل و عربستان سعودی، بعید به نظر میرسد که روابط مدنظر آنها با تهران به نوعی همکاری امنیتی و اقتصادی عمیق که رهبران ایران روی آن به عنوان آلترناتیو احیای برجام حساب میکند، قابل تعبیر باشد. نابودی توافق هستهای همچنین اثری پایدار روی امنیت ایران خواهد داشت. ایران از فرصتی که توافق هستهای برای همکاری با قدرتهای جهانی برای مدرنسازی برنامه هستهای غیرنظامی خود و افزایش ایمنی خود فراهم کرده است، چشمپوشی میکند و بهطور پیشفرض برنامه هستهایاش به عنوان یک برنامه تسلیحاتی شناخته خواهد شد. به تازگی یکی از مشاوران رهبر عالی ایران تاکید کرد درحالی که ایران هیچ علاقهای به ساخت سلاح هستهای ندارد، از نظر فنی تمام تواناییهای لازم برای انجام این کار را داراست. زمزمههایی نیز از سوی اقلیت آرام اما رو به رشدی در میان حاکمیت ایران شنیده میشود که از برداشتن گامهایی به سمت ساخت سلاحهای هستهای حمایت میکنند تا با استفاده از آن نحوه ارتباط بقیه جهان، بهویژه ایالات متحده، با ایران را تغییر دهند.
بر اساس این دیدگاه، ایران همین الان نیز با بزرگترین موج از تحریمهای ایالات متحده روبهرو است و به همین دلیل باید به یک قدرت هستهای تبدیل شود تا با اسراییل (تنها بازیگر هستهای خاورمیانه) تعادل منطقهای ایجاد کرده و از خود در برابر حملات نظامی ایالات متحده و اسراییل در آینده محافظت کند.
این راهبردی است که پاکستان در دهه ۱۹۹۰ با وجود فشارهای گسترده غرب در آن زمان، برای مقابله با هند از آن استفاده کرد کرد. برخی در ایران استدلال میکنند که درست مانند مساله پاکستان، غرب در مساله ایران نیز درنهایت مجبور خواهد شد تهران را به عنوان یک قدرت هستهای بپذیرد و به آن احترام بگذارد.
قمار هستهای ریسک زیادی برای ایران در پی خواهد داشت. اگر ایران به توسعه هستهای خود ادامه دهد، قابل پیشبینی خواهد بود که اسراییل عملیاتهای خود را در داخل خاک ایران با هدف از بین بردن تواناییهای ایران افزایش خواهد داد. موج اخیر حملات و ترورها در داخل ایران که به اسراییل نسبت داده میشود، نشان میدهد که اسراییل تا چه اندازه در دستگاه امنیتی ایران نفوذ کرده است. احتمال افزایش چنین حملاتی وجود دارد و میتواند ایران را وارد درگیری گستردهتر با اسراییل کند. در سفر اخیر بایدن به اسراییل، وی اعلام کرد که برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای به زور متوسل خواهد شد. حتی اگر ایالات متحده برای کشیده شدن به یک جنگ جدید در خاورمیانه مردد باشد، اسراییل از اختیارات بیشتر و دست بازتری برای حمله به برنامه هستهای ایران و دیگر سایتهای نظامی برخوردار خواهد بود.
فروپاشی توافق هستهای میتواند روابط منطقهای ایران را نیز که دولت ابراهیم رییسی از گسترش آن سخن میگوید، محدود کند. درحالی که عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عراق ممکن است [حتی پس از فروپاشی توافق نیز] به دنبال ادامه گفتوگوهای کاهش تنش با تهران باشند، آنها تحت فشار فزایندهای از سوی ایالات متحده برای منزوی کردن ایران قرار خواهند گرفت و انگیزههای اقتصادی آنان که به تقویت راهبرد دیپلماتیک جدیدشان کمک کرده است، از بین میرود. باور عمومی بر این است که در سال ۲۰۱۹، ایران با هماهنگ کردن حملات به زیرساختهای نفتی عربستان و امارات به تلاشها برای قطع صادرات نفت خود پاسخ داده است. دیپلماسی منطقهای ایران بلافاصله پس از این حملات تشدید شد. ارزیابیهای اخیر به وضوح نشان میدهد که حتی عربستان سعودی و امارات -برخلاف اسراییل- طرفدار پاسخ نظامی به تهدید هستهای ایران نیستند و میترسند که فروپاشی دیپلماسی هستهای مانند سال ۲۰۱۹ منجر به تشدید تنشهای منطقهای شود.
رهبران ایران باید سریعا تصمیم بگیرند که خواهان احیای توافق هستهای هستند یا میخواهند با ریسکهای گسترده شکست توافق هستهای مواجه شوند. ممکن است برای ایران معقول به نظر برسد که بایدن را برای امتیازگیری و بهتر کردن توافق فعلی تحت فشار قرار دهد، اما همانطور که تاخیر ناشی از اختلاف بر سر حذف نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از لیست FTO نشان داد، اجماع بر سر ارزش توافق هستهای در واشنگتن به همان اندازه که در تهران متزلزل است، متزلزل است.
مترجم: محمدحسین لطفالهی
منبع: فارن پالیسی
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.