قدمهای انتخاباتی میلیاردر اصولگرا
هرچند اصولگرایان با مقولهای به نام «رد صلاحیت» نا آشنا هستند اما روزگار در بزنگاههای انتخاباتی چندان هم بر وفق مرادشان نبود و همواره با معضلی به مراتب بزرگتر، یعنی رسیدن به وحدت دست و پنجه نرم کردند؛ در این میدان افراد زیادی بودند که از قدرت نفوذشان استفاده کردند تا به اوضاع سروسامانی بدهند و بساط این تشتتها را جمع کنند، گاهی تا یک قدمی مقصود رسیدند اما هیچگاه نتوانستند تمام و کمال هدف را در آغوش بگیرند؛ آیتالله مهدوی کنی، حبیبالله عسگراولادی و ... از جمله بزرگانی بودند که نام آنها یادآور تلاشها و نشست و برخاستها برای ایجاد وحدت انتخاباتی در اردوگاه اصولگرایی است تلاشهایی که البته در سالهای آخر حیاتشان بیپاسخ ماند و حتی کسی پاسخگوی تماسهای تلفنهایشان هم نبود.
البته دستان پشت پرده انتخابات در میان راستیها تنها به این دو نام آشنا و آن هم به نیت وحدت ختم نمیشود و در این میدان لابیمنها و بازیگردانهای انتخابات کم تعداد نیستند، افرادی که در پس پرده به دنبال دوختن کلاهی از نمد انتخابات برای جناح اصولگرا میگردند.
مجمع ریش سفیدان
از موسسان جامعه روحانیت مبارز hsj و وقتی خط تقسیم راست و چپ به میان اعضای این تشکل آمد در طیف راست قرار گرفت و حتی وقتی مرحوم هاشمی رفسنجانی نام او را در لیست پنجمین انتخابات خبرگان قرار داد گفت گروه خونی من به اینها نمیخورد و از این لیست برائت جست. آیت الله محمدعلی موحدی کرمانی بعد از آیتالله مهدویکنی در راس جامعه روحانیت مبارز قرار گرفت هرچند قدرت نفوذش به اندازه آیتالله مهدوی کنی نبود اما در تمام این سالها تلاش کرد تا سایه و چتر این تشکل سنتی را بر سر اصولگرایان حفظ کند و اجازه ندهد تندروی نو اصولگرایان چراغ این خانه پدری را خاموش کنند.
موحدی کرمانی همانطور که در روی صحنه اهل سکوت نبود در سالهایی که به عنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز انتخاب شد تلاش کرد تا در پس پرده، دستی هم بر آتش انتخابات داشته باشد و بتواند در پستو اصولگرایان نیز خط و ربطها را برای انتخابات مشخص کند که اوج آن تلاش برای ایجاد «جمنا» بود هرچند تا حدودی این ساز و کار توانست موفقیتی به دست بیاورد اما همه چیز آنطوری نبود که پیشبینی میکردند. حالا برای انتخابات ۱۴۰۰ نیاز به یک خانهتکانی بود و در این خانه تکانی موحدیکرمانی جای خود را مصطفی پور محمدی داد و و طبق اساسنامه جدید جامعه روحانیت مبارز یک پله بالاتر نشست و به عنوان رئیس شورای مرکزی این تشکل انتخاب شد تا در این جایگاه بتواند نقشی پررنگتر ایفا کند؛ او بعد از اینکه در این سمت نشست تلاش تا راه آشتی برای کسانی که از سر میز جامعه روحانیت بلند شده بودند، باز کند و برای همین جلساتی را با ناطق نوری و امامی کاشانی تدارک دید اما این جلسات راه به جایی نبرد و دلخوریها به قوت خود باقی ماند.
«مصطفی پورمحمدی» بعد از موحدی کرمانی به عنوان دبیرکل جامعه روحانیت مبارز انتخاب شد؛ همان کسی همواره نامش به عنوان سیاستمداری در سایه در عرصه انتخابات و معادلات انتخاباتی شناخته میشود. انتخاب پورمحمدی، عضوی که کمتر از ۱۰ سال سابقه عضویت در «جامعه روحانیت مبارز» داشت به عنوان دبیرکل این تشکل یکی از همان اما و اگرهایی بود که نقش او را در پس پرده انتخابات پررنگتر جلوه داد البته نمیتوان از کنار این موضوع هم گذشت که این انتخاب درواقع رای به فاصله گرفتن از جریان تند اصولگرایی بود. درواقع وقتی در آن مقطع شایع شد که سیدرضا تقوی محتمل ترین گزینه برای جانشینی موحدی کرمانی است، احتمال نزدیک شدن جامعه روحانیت به جناح تندرو اصولگرایان جدی شد. اما با انتخاب پورمحمدی این احتمال رنگ باخت و ابقای محوریت اعتدال در جامعه روحانیت پررنگتر شد. حال وقتی صحبت از ساز و کار جدید برای انتخابات به میان میآید آن هم با محوریت جامعه روحانیت مبارز و البته تلاش این تشکل برای به صحنه کشاندن مجمع مدرسین حوزه علمیه قم میتوان به این نتیجه رسید که پورمحمدی در کنار آیت الله موحدی کرمانی میخواهند با تمام قوا در این میدان حرکت کنند.
حجت الاسلام ابوترابی فرد نیز از دیگر چهره های تاثیرگذار این تشکل روحانی است که گرچه تکیه زدنش بر جایگاه امام جمعه تهران تا حدودی او را از فضای سیاسی دور کرده است اما جلسات ویژه دفتر او بین اصولگرایان و اصلاح طلبان حکایت گر بخشی از تلاش ها و لابی های پشت پرده اوست.
لابی من بهارستان
۲۸ سال نماینده بودن زمان کمی نیست؛ محمدرضا باهنر که از مجلس دوم تا پایان مجلس نهم در ردای نمایندگی ظاهر شد از جمله اصولگرایانی است که دیگر فوت و فن سیاست خاصه سیاست پارلمانی را به خوبی میداند؛ میداند کجا باید وارد میدان شود، چه موقع فریاد انتقاد سر بدهد و چه موقع با صدای آهسته تذکر بدهد. او در تمام اینسالها نقش پررنگی را در معادلات اصولگرایانه بازی کرده و این نقش بعد از فوت حبیبالله عسگراولادی و نشستن بر کرسی دبیرکلی «جبهه پیروان خط امام و رهبری» بیشتر شد.
باهنر در جریان انتخابات سال ۹۴ عطای نمایندگی را به لقایش بخشید و دیگر وارد کارزار انتخاباتی نشد اما این به معنای استعفا دادن از سیاست نبود هرچند معتقد است پنجتا باهنر هم نمیتواند نقش یک عسگر اولادی را بازی کند، اما در شطرنج انتخابات، آن هم در زمین اصولگرایان «محمدرضا باهنر» نقش حبیبالله عسگراولادی را بازی میکند. کسی که درست در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی ۴ سال پیش با وجود آنکه خودش نماینده نبود اما تمام قد از لیست متحد اصولگرایان حمایت کرد لیستی که بعدها انتقاداتی درباره آن مطرح شد و معتقد بود این لیست میتوانست بهتر بسته شود.باهنر در مسیر لابی های پشت پرده البته همراهانی از حزب موتلفه چون مرحوم نبی حبیبی یا بادامچیان را داشته است.
تلاش ادیب اصولگرایان
سال ۹۲ و یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری را میتوان نقطه آغاز تغییرات در صفحه شطرنج سیاست داخلی دانست نقطهای که تغییرات زیادی را در معادلات جریانهای سیاسی و شخصیتهای سیاسی کلید زد. غلامعلی حدادعادل یا همان ادیب اصولگرایان از جمله افرادی بود که از همین مقطع منحنی تاثیرگذاریاش در اردوگاه راست شروع به تغییرات کرده است. او که دیگر از نشستن بر روی صندلی نمایندگی خسته شده بود وارد کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری شد تا اینبار به جای رقابت بر سر کرسی ریاست پارلمان، رقابت برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری را تجربه کند البته نه شعار «تقوا و تدبیر» و نه ائتلاف «۲+۱» نتوانست کام او را شیرین کند.
رفتار حدادعادل در انتخابات سال ۹۲ و تعریف و تمجید اصولگرایان از او موجب شد تا او به این فکر بیفتد که در غیاب اشخاصی مانند آیت الله مهدوی کنی و حبیبالله عسگراولادی پرچم وحدت اصولگرایان را به دست بگیرد و با کنار زدن جامعتین و جبهه پیروان، با ایفای نقش در ردای لیدری ناکامی انتخابات ۹۲ را در اسفند ۹۴ جبران کند اما باز هم بخت با او یار نبود و لیست ائتلاف بزرگ اصولگرایان هیزمی شد تا آتش اختلاف دراردوگاه اصولگرایان زبانه بکشد و ناکامی انتخابات ۹۲ با تلخی بیشتر در دهمین انتخابات مجلس تکرار شد به طوری که حدادعادل به عنوان سرلیست اصولگرایان نیز از راه یافتن به خانه ملت باز ماند و شکست ۳۰ بر هیچ بر کارنامه اصولگرایان و میدانداری حدادعادل نشست.
ا لبته سودای لیدری با پایان انتخابات مجلس دهم به نقطه آخر نرسید و درجریان انتخابات ۹۶ سنگ بزرگ ائتلاف ۳۰۰۰ نفره اصولگرایان را برداشت و جمنا را با جمعی از رفقای اصولگرایش به راه انداخت اما ساز و کار «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» هم سرانجام خوبی نداشت و کاندیدا اصلی این جبهه یعنی «ابراهیم رئیسی» در برابر «حسن روحانی» با اختلاف ۸ میلیون رای از نشستن بر کرسی ریاست جمهوری بازماند. اتفاقی که سیل انتقادات را متوجه این جبهه و شخص حدادعادل کرد. حال با وجود انتقادات ریز و درشت اما حدادعادل همچنان خود را در ردای یک لیدر میبیند و تلاش میکند تا نسخهای برای اصولگرایان در انتخابات ۱۴۰۰ بپیچد. نسخته ای در پوشش شورای ائتلاف.
میلیاردر اصولگرا و جانشین آیتالله مصباح
هرچند نام «صادق محصولی» با دولت محمود احمدینژاد پیوند خورده است اما این نام فراتر از همکاری چندساله با یک دولت است درواقع او یکی از همان مردان پشت پرده انتخابات در جریان راست است که اتفاقا ثروت میلیاردیاش موجب شد تا طرفداران زیادی در این طیف داشته باشد تا آنجا که روحالله حسینیان ۱۲ سال پیش در دفاع از او در صحن علنی بهارستان گفت: « «اصولگرایان باید یک نفر پولدار هم داشته باشند تا از آنها حمایت کند تا بتوانند رای بیاورند!»
البته تنها وصف «پولدار بودن» نبود که نام او را بر سر زبانها انداخت بلکه «پدرخوانده» و «مرد پشت پرده» بیشتر از هر صفت دیگری در کنار نامش نشست تا آنجا که همین یکی دو ماه پیش آقاتهرانی درباره او گفت: «پس از آن که جبهه پایداری اقدام به برگزاری جلسات وفاق کرد، متوجه شدم که بعضی از عزیزان به آقای محصولی و سایرین، واژه ناروای پدرخوانده را نسبت دادهاند که من مواجهههایی از این دست و نسبت دادن چنین توصیفاتی به ایشان را خلاف اخلاق و تقوای سیاسی میدانم» جملهای که بیشتر از هر زمان دیگری نشان از نقش و نفوذ محصولی در جبهه پایداری و حرکتهای چراغ خاموش او دارد.
او حالا در آخرین انتخابات درون حزبی پایداری به در ردای دبیر کل به تن کرده است و میتوان گفت پایداریها با این انتخاب «محصولی» را از پستوی سیاستورزی این حزب به روی صحنه کشاندند.
مرتضی آقاتهرانی ، استاد اخلاق دولت محمود احمدینژاد نیز این روزها دوباره بر کرسی نمایندگی در مجلس یازدهم تکیه زده است؛ او سالها دبیرکل جبهه پایداری بود و معادلات انتخاباتی این تشکل را به پیش میبرد و شاید بتوان گفت آقاتهرانی با مخالفتهایش در طیف اصولگرا و پیش گرفتن مسیر جداگانه برای طیف راست به قول معروف «استخوان گلوگیری» محسوب میشد و شاید در نتیجه همین روش و منش بود که توانست در طول انتخابات به ویژه انتخابات ۹۸ سهم قابل توجهی به دست بیاورد. او در آخرین انتخابات درون حزبی پایداری رئیس شوری مرکزی این جبهه شد و در روزهایی که نه آیت الله مصباح در قید حیات است نه روح الله حسینیان، به نظر می رسد آقاتهرانی با مسئولیتی جدید روبرو است تا شاید خلأ آیت الله مصباح در این جبهه را تا حدودی پر کند.در واقع محصولی به عنوان فردی پرنفوذ در میان اعضای جبهه پایداری جایگزین مرتضی آقاتهرانی شده است تا استاد اخلاق این جریان شانیتی فراتر از دبیرکل بودن پیدا کند.
کاندیداهایی که علاقه به تحرکات پشت پرده دارند
سال ۸۴ جمعی از جوانان حزب اللهی هنگام برگزاری نمازجمعه رو به روی مسجد دانشگاه تهران جمع شدند تا از او بخواهند وارد سیاست نشود اما «برادر محسن» تصمیمش را گرفته بود میخواست هرطور شده لباس رزم را از تن بیرون بیاورد و این بار به جای فرمانده سپاه، فرماندهی قوه مجریه را به دست بگیرد اما او یک مولفه مهم را نادیده گرفته بود و آن اقبال مردم بود که هیچگاه با او همراه نشد نه در انتخابات ۸۸ و نه در انتخابات ۹۲ البته از آنجا که او علاقه زیادی به بازی در صفحه سیاست و انتخابات دارد این ناکامیها چیزی نبود که او را از میدان به در کند برای همین رایزنیها برای انتخابات مجلس را قرص و محکم دنبال کرد تا همقطارش یعنی محمدباقر قالیباف را راهی مجلس کند و حال که صحبت انتخابات ۱۴۰۰ نَقل و نُقل محافل سیاسی شده است جلسات انتخاباتی و تحرکاتش نشان میدهد هنوز به عنوان یکی از همان چهرههای پشت پرده انتخابات تمایلش را برای حضور در این عرصه یا دست کم تاثیرگذاری بر آن از دست نداده است.
در سوی دیگر اردوگاه اصولگرا، محمدباقر قالیباف یا همان سرهنگ اصولگرا یکی از چهرههای همیشه آماده به انتخابات در جریان راست است؛او با وجود داشتن قدرت لابی اما همواره بیمهری همجناحیهایش شامل حالش شده و آنطور که باید و شاید در انتخاباتهای ریاست جمهوری با تمام قوا ظاهر شود؛ هرچند قالیباف در تمام انتخاباتها از قدرت عکس و فیلم برای نشان دادن چهرهای متفاوت از خودش استفاده کرد اما او هم به سرنوشت محسن رضایی دچار شد و نتوانست در این مسیر اقبالی به دست بیاورد. البته قالیباف چهره دیگری هم از خود نشان داد و آن بعد از انتخابات سال ۹۶ بود؛ وقتی که مجبور شد به نفع ابراهیم رئیسی از دایره رقابت کنار بکشد کینه این انصراف اجباری را به دل گرفت تا اینکه بعد از انتخابات با نامههایی خطاب به جوانان اصولگرا قیامی را علیه طیف سنتی اصولگرا آغاز کرد و با اینکار خواست تا لیدری طیف نواصولگرایان را به دست بگیرد. او در جریان انتخابات ۹۸ به دعوت اهالی جناح راست وارد گود رقابت انتخابات مجلس شد و در نتیجه رایزنیهای پشت پرده عکسش سر لیست اصولگرایان قرار گرفت، اما او برای رسیدن به راس هرم قوه مقننه کم امتیاز نداد.
با همه این حرفها ریاست مجلس آن چیزی نبود که فکرش را میکرد و به نظر میرسد دوباره میخواهد این مسیر را محک بزند. البته تحرکات او باز هم در پسپرده انکار نشدنی است.
حال باید دید در انتخابات ۱۴۰۰ مردان پشت پرده اصولگرا چه خوابی برای این انتخابات دیده اند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.