توافق ایران و چین،همکاری از سر ناچاری یا اتحاد راهبردی؟
پاسخ به این سوال از یک زاویه خیر و از منظری دیگر بله است. اگر سفر رییسجمهور چین به ایران در بهمن ماه ۱۳۹۴ را مبدا زمانی آغاز تلاشهای دو کشور برای رسیدن به سند همکاریهای راهبردی جامع فرض کنیم که شواهد نیز با این فرضیه در تطابق است میتوان گفت که اراده تهران و پکن برای توسعه رابطه تحت تاثیر ناامیدی از غرب در سایه خروج ایالات متحده از برجام نبوده است.
رییسجمهور چین یک هفته پس از اجرای برجام و در حالی که کمپانیهای اروپایی در سبقت با چین و روسیه برای ورود به ایران بودند در دیدار با همتای ایرانی بحث چارچوبدار کردن رابطه را مطرح کرد. بنابراین میتوان گفت که اتفاقا در روزهای رونق برجام بود که تهران و پکن در مسیر تعریف نقشه راهی برای رابطه ۲۵ ساله پیش رو قرار گرفتند.
اما آیا این اراده در نتیجه بدعهدیهای غرب سرعت عمل بیشتری به خود نگرفت؟ پاسخ قطعا بله است. زمانی که کشوری تحت تحریمهای یکجانبهای قرار میگیرد که ماهیت تنبیه فرامرزی دارند طبیعتا در انتخاب شریک طولانیمدت علاوه بر نیازهای اقتصادی، شرایط جوی بازار جهانی باید شرایط تحریمی خود را هم مدنظر بگیرد. نیاز امروز ما در برخی حوزههای حیاتی تا ۹۰% توسط چین تامین میشود و چین تنها کشوری است که بهرغم تحریمها هنوز سهمی ولو اندک در خرید نفت از ایران دارد.
یکی از دلایل مخالفتها با سند همکاری چین و ایران که بدون اطلاع از حتی یک بند این سند، کلیشه جاافتاده در ذهن ایرانی است که چین و روسیه از تحریم در ایران سود بردهاند و اتفاقا چینیها در یک دهه گذشته کم و بیش مانند کشورهای غربی رفتار کردهاند و از پروژههایی که در ایران برعهده گرفته بودند، عقب نشستند. کلیشهای که اتفاقا مصداقهای بسیاری هم در تایید آن وجود دارد اما در برابر این واقعیت غیرقابل انکار این اتفاق اثبات شده هم وجود داشته و دارد که غرب در مقاطعی نخواسته یا نتوانسته با ایران همکاری بلندمدت یا حتی میان مدت متداوم داشته باشد.
امروز ما در برابر این واقعیت غیرقابل انکار قرار داریم که چین به سرعت در حال فتح بسیاری از حوزهها در سطح بینالمللی است. به باور بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی، در بدبینانهترین حالت چین تا ۲۰۳۵ به اقتصاد اول دنیا تبدیل خواهد شد. در دو سال گذشته چینیها تولیدکننده و صادرکننده نخست در سطح جهانی بودند. آیا ایران باید این فرصت را از دست بدهد یا با استفاده از نیاز چین به ایران به راهبردی میانمدت و تضمین شده برای همکاری با این کشور دست پیدا کند؟
پس از هیاهو در رسانههای فارسیزبان مخالف نظام ایران درباره سند راهبردی همکاریهای جامع ایران و چین، تحلیلگران رسانههای بینالمللی آغاز به انتشار نظرات خود درباره معنای سیاسی و اقتصادی این تفاهم بلندمدت میان ایران و چین کردند. در تمام این تحلیلها یک خط واحد وجود داشت با این عنوان کلی که ایالات متحده با سیاست فشار حداکثری و اروپاییها با تسلیم شدن به این سیاست، ایران را به دامان شرق فرستادند. هر چند که ایران و چین از پیش از ناکامی غرب در وفای به عهد در برجام عزم خود را برای توسعه رابطه جزم کرده بودند اما تعللهای غرب به موتور محرکهای برای تسریع روند به نتیجه رسیدن سند همکاریهای جامع راهبردی میان دو کشور تبدیل شد.
گام بلند ایران برای تعریف رابطهای همهجانبه با چین به غربیها این پیام واضح را داد که انتخابهای ایران محدود نیستند و البته که اروپاییها هم پیام را گرفته و از تبدیل شدن چین به شریک بلندمدت ایران احساس خطر کردهاند. امروز چین برای تکمیل پازل جهانی خود چه در حوزه شرکای تجاری و چه دوستان سیاسی به ایران نیاز دارد و هر چند که امروز چینیها نفت کشورهای دیگر را جایگزین نفت ایران کردهاند اما آیا تحریم ایران مادامالعمر خواهد بود؟ ایران عرضهکننده بزرگ انرژی است و البته که کشوری چون عربستان سعودی هم برای تامین نیازهای نفتی چین در نقشه وجود دارد اما وابستگی عربستان و دیگر کشورهای نفتخیز منطقه خلیج فارس به ایالات متحده که در رقابت تنگاتنگ با چین در همه عرصهها است آنها را به فروشندگانی غیرقابل اطمینان برای پکن تبدیل کرده است.
طبیعتا توسعه رابطه اقتصادی و تجاری نه فقط برای ایران که برای هر کشوری با ریسکهای بسیار همراه است اما در جهان امروز این همپوشانی منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی است که تضمین اجرای اسنادی بالادستی نظیر سند همکاریهای جامع راهبردی میان ایران و چین میشود.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.