پشت هر توصیه ناظران مسئول، یک یا چند خاطره تلخ وجود دارد و بعضی از آنها در روز انتخابات بار روانی سنگینی را به متصدیان شعبه رای گیری وارد می کند. خرسندی راوی یکی از این اتفاقات تلخ می شود؛ اتفاق تلخی که او و همکارانش با سربلندی از آن بیرون آمدند و توانستند صدها رای را از باطل شدن نجات دهند: «انتخابات چند سال قبل، قرار بود یکی از شبکه های تلویزیونی از حوزه رای گیری ما پخش زنده داشته باشد. دست اندرکاران صدا و سیما همه چیز را آماده کرده بودند و دوربین ها و مجری و صدابردار مستقر شده بودند. درست لحظاتی قبل از شروع پخش زنده، یک آقایی آمد داخل حوزه و گفت شناسنامه ام گم شده و می خواهم با گواهینامه رانندگی ام رای بدهد. من گفتم این درخواست شما امکان پذیر نیست. آن آقا کوتاه نمی آمد و اصرار داشت. طبق قانون، ما نمی توانستیم اجازه چنین کاری را به آنها بدهیم.

اما پشت درخواست غیرمنطقی آن آقا برنامه ریزی از پیش تعیین شده ای بود. ایشان صبر کرد و به محض آغاز پخش زنده از تلویزیون، شروع کرد به داد و فریاد و می گفت من می خواهم رای بدهم و اینها اجازه رای دادن نمی دهند. مدام اسم کاندیدای مورد نظرش را فریاد می زد و می گفت به من اجازه نمی دهند به این آقا رای بدهم. می خواست جو تخریبی علیه کاندیدای مورد نظر راه بیندازد. تلویزیون در حال پخش زنده برنامه از حوزه رای گیری بود و آن آقا هم داد و فریاد راه انداخته بود.

به لحاظ قانونی، ما حتی می توانستیم آن فرد را بازداشت کنیم اما مشکل این بود که بعضی از مردم هم از روی دلسوزی از ما می خواستند که بگذاریم او رای بدهد. ما برای اینکه وضعیت صندوق، از این بحرانی تر نشود، باید فضا را آرام نگه می داشتیم. در نهایت، یکی از دوستانی که رای نداده بود برای آنکه غائله بخوابد، برگه رای خودش را به آن آقا داد و گفت بفرمایید رای بدهید. این ترفند، سر و صدا را خواباند اما برای ما عواقب داشت. 

یک ساعت پس از این اتفاق، بارزسان مختلف از فرمانداری و شورای نگهبان به صندوق ما آمدند و گفتند چرا  شما از کسی که مجوز رای دادن ندارد رای گرفتید؟ پس صندوق باید باطل شود. ما ایستادگی کردیم و گفتیم که ماجرا چه بوده و این رای، رای یکی از بچه های صندوق بوده است. بعد از این توضیحات ما را متهم به رای فروشی کردند و به این بهانه می خواستند صندوق را باطل کنند. ماجرا اینقدر پیچیده شد که در یک لحظه از ۵۴ نفری که در محل صندوق حاضر بودند ما شمردیم و دیدیم که ۵۲ نفر، ناظر و بازرس هستند.

در بحث شمارش آرا اگر رای فروشی ثابت شود، بر اساس تعداد رایی که این اتهام در موردش ثابت شود، مسئولان صندوق به صورت رندوم همان تعداد رای را باطل می کنند. ما محکم ایستادیم و گفتیم اولا رای فروشی نبوده، دوما اگر رای فروشی ثابت شود، طبق قانون به صورت رندوم به تعداد آرای فروشی، رای از صندوق بیرون کشیده شده و باطل شود. بر فرض اثبات اتهام شما فقط یک رای صندوق باید باطل شود نه همه صندوق. البته برای ما، حتی همان یک رای هم مهم بود. به نظر می آمد که این اتفاق برنامه ریزی شده بود، اما بالاخره ما  توانستیم صندوق را با همه این ماجراها حفظ کنیم. 

این خاطره را گفتم که مردم حواسشان را جمع کنند و با دلسوزی های بی مورد جانب افرادی که در روز رای گیری در حوزه ها به بهانه های مختلف سر و صدا راه می اندارند را نگیرند. حواسمان باشد که عده ای می خواهند با این فضاسازی ها، انتخابات را زیر سوال ببرند و آرا را باطل کنند. مسئولان حوزه های رای گیری با آموزش هایی که دیده اند می دانند چطور باید با چنین افرادی برخورد کنند.»

دیدار با فرزند رهبری پای صندوق رای

مصاحبه ما با یک خاطره به پایان می رسد؛ خاطره حضور ساده و بی تکلف فرزند رهبری در صندوق رای گیری. خرسندی راوی این خاطره می شود: «پشت صندوق بودم. یک آقایی آمد و شناسنامه ای به من داد. فامیلی اش حسینی بود. من هم در شلوغی کار، چندان به چهره آن فرد دقیق نشدم چون معمولا برای بالا رفتن سرعت اخذ رای، کار تطبیق چهره افراد را کس دیگری انجام می دهد. اسم او را روی ته برگ نوشتم و برگه را به متقاضی دادم. آن بنده خدا در حال نوشتن رای بود که یکی از دوستان به من اشاره کرد و گفت آن آقا را شناختی؟ گفتم نه. گفت پسر حضرت آقا بودند. تعجب کردم. گفتم اشتباه می کنی من فامیلی خامنه ای ننوشتم. گفت حواست کجاست؟ فامیلی آقا، حسینی خامنه ای هست . چند ته برگ عقب رفتم و دیدم که ایشان یکی از فرزندان رهبری بودند که بدون سر و صدا و بدون حضور محافظ، همراه با خانواده برای رای دادن به صندوق آمده بودند.»

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.