حکایت زائری، آقامیری و جوانهای اهل دل
درباره محمدرضا زائری و فعالیتهای فرهنگیاش نیاز به توضیح زیادی نمیبینیم. ارادتی که به انقلاب و نظام دارد و اینکه تا کجا پای آن میایستد و در تمام این سالها چطور در مراکز فرهنگی و نشریات و منابر سعی کرده حساب مفاسد و اشتباهات را از اصل نظام و مسئولان بالای کشور جدا کند. آنچه او میگوید، گزنده و تلخ هم باشد از روی دلسوزی است. این را دوست و دشمن متوجه میشوند که ایستادن او کنار مردم و دم زدنش از حق و اسلام، وقتی که به مسئول و نمایندهای انتقاد میکند، برایش نفع شخصی نخواهد داشت و جز هزینه در بر نخواهد داشت.
حسن آقامیری هم گرچه به اندازه زائری در رسانههای رسمی جلب نظر نکرده، اما در میان بچه مذهبیها، مسجدروها و هیأتیها شناخته شده است. آقامیری هم با زبان تیزش همیشه به رنجهای مردم و بیعدالتیها پرداخته و از ظواهر دینی و مراسم و آیینهایی که جوانان را سطحی بار میآورد و به عمق دین نمیپردازد اظهار انزجار کرده. او تلاش خودش را کرده که به ایمان جوانها توجه کند و آنها را به اسلام و معنویتی هدایت کند که خدای ارحمالراحمین را مدنظر دارد. شاید جاهایی هم اشتباه کرده. ممکن است پایش هم لغزیده باشد. نعوذبالله معصوم که نیست. چه بسا محدودیت و ممنوعیتی که شامل حال زائری و آقامیری میشود هم منصفانه و از روی حکمت باشد، اما قبول کنید که سیاسی شدن آن به نفع کسی نیست.
اینکه یک جریان سیاسی و رسانههایش ناگهان روی دو روحانی که از محبوبیت بیبهره نیستند، زوم میکنند، به درست یا غلط این آدرس را میدهند که برخی نگاههای سیاسی در پروندههای آنها بیتاثیر نیست. در این شرایط اگر دوستداران این چهرهها همه اشتباهات آنها را ندیده بگیرند و چشمبسته به هواداریشان بپردازند عجیب نخواهد بود. نباید تعجب کرد اگر حتی ادعاها و حرفهای غلطاندازشان برای جوانهای دور و بر حجت شود و بیهوده برانگیخته شوند. گاهی آدم به این فکر میکند رسانهای که با روحانی و اهل فکر رفتار تند و جناحی دارد، بابت باورهای مردم و احساسات جوانها احساس مسئولیت نمیکند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر