عشق دوران دانشجویی آقای بازیگر سوژه شد
رضا فیاضی بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون مدتی است که از دنیای بازی و تصویر فاصله گرفته است، با مهاجرت از تهران، در جزیره کیش زندگی میکند. او این روزها مشغول تدریس و نویسندگی است و در کنار آن نیز کتابفروشی را بنا نهاده است با نام «جزیره کتاب» و از طریق آن سعی در معرفی آثار فاخر به کتاب دوستان دارد.
فیاضی به تازگی رمانی را با نام «پرسه در پاریس» منتشر و روانه بازار کتاب کرده است، این رمان داستان سه دختر است که از کودکی با هم عهد میبندند که ازدواج نکنند. این رمان روایتی است از سه ماجرا که برای این سه دختر اتفاق میافتد و به نوعی تلخکامی آنها از جنس زن را رقم میزند.
او معتقد است این رمان از آثاری است که خودش با داستان آن ارتباط زیادی برقرار کرده و دوستش دارد.
به مناسبت انتشار رمان «پرسه در پاریس»، با این هنرمند که مدتی است از دنیای بازیگری دور شده به گفت و گو نشستیم.
رمان «پرسه در پاریس» جرقهاش از کجا در ذهن شما خورد و چطور شد که تصمیم به نوشتن اثری داستانی که مضمونی اجتماعی هم دارد گرفتید؟
ایده اصلی رمان «پرسه در پاریس» به خاطرهای که از دوران تحصیلم در دانشگاه داشتم بازمی گردد، دوست هم دانشکده ای داشتم که رفاقت زیادی باهم داشتیم اما احساس من به ایشان مانند احساس او به من نبود. بلکه او و دو دوست دیگرش تصمیم داشتند که ازدواج نکنند.
این خاطره مبنای من برای نوشتن این رمان قرار گرفت، البته داستان را خودم براساس آن ذوق و سوژهای که مدنظر داشتم پرورش دادم و به پایان رساندم.
«پرسه در پاریس» داستان سه دختری است که آسیب اجتماعی دیدهاند و تصمیم به ازدواج میگیرند ولی فاجعهای برایشان رخ میدهد که درگیر آن میشوند و داستان براساس آن جلو میرود.
این روزها شاهد هستیم که در بازار کتاب ایران آثاری با درون مایه معضلات اجتماعی کمتر مورد توجه قرار می گیرند و بیشتر رمانها جنبه سرگرم کننده دارند، نظر شما به عنوان نویسندهای که کتابی با محوریت مسایل اجتماعی راهی بازار کرده است، در این باره چیست؟
رمانهای اجتماعی بیانگر درد جامعه هستند و تلاش میکنند تا بخشی از مشکلاتی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند را مورد بررسی قرار دهند و هر فرد یا نویسندهای نگاه منحصر به فردی دارد و از زاویه متفاوتی به این معضلات مینگرد.
اما برخی نیز هستند که درد و مشکلی ندارند و تنها به جنبه سرگرمکننده اثر توجه میکنند، چه در قالب نویسنده و در چه در قالب دوستداران کتاب. من در کتابفروشیام نیز میبینم که آثار عاشقانه و رمانتیک نویسندگانی چون جوجو مویز و الیف شافاک بسیار طرفدار دارند و روی بورس هستند. آثاری که به نظرم نویسندگانشان زحمتی به خود نمیدهند تا مطالبی را بنویسند که نیاز به تفکر داشته باشد، مانند آثار محمود دولت آبادی یا سیمین دانشور که از برجستهترین نویسندگان ایران هستند.
من فکر میکردم که «سووشون» دانشور اثر پرطرفداری است و مورد توجه قرار میگیرد برای همین آن را برای کتابفروشی تهیه کردم اما اصلا مورد اقبال قرار نگرفت. حتی کتابهای شعر بسیاری را آوردم اما هیچکس سراغ آنها نرفت و به نظرم خانوادهها بیشتر به دنبال سرگرمی هستند.
مدتی است که در کیش مشغول کتابفروشی هستید، درباره فعالیت در این حرفه توضیح دهید، وضعیت بازار کتاب را چطور ارزیابی میکنید؟
پیش از این تجربه کتابفروشی را نداشتم ولی از وقتی که این حرفه را شروع کردم متوجه شدم که بسیار خوشایند من است و به آن علاقهمند شدم. همواره سعی میکنم که آثار خوب و فاخر را در کتابفروشی عرضه کرده و به کتاب دوستان و متقاضیان معرفی کنم.
آثاری چون «شور زندگی»، «سمفونی مردگان»، آثار خوب آقای دولت آبادی مانند «جای خالی سلوچ» که بسیار باشکوه است. با این حال استقبالی که مدنظرم هست از این آثار نمی شود، به نظرم سلیقه مردم این روزها تغییر کرده و دیگر کمتر به سراغ چنین آثاری می آیند.
ضمن آنکه یک نکته هم بسیار برایم جالب توجه بود، در کیش مردم بیشتر روانشناسی علاقه مند هستند و کتاب های این حوزه بسیار خواهان دارند و پرفروش هستند.
شما عرب زبان هستید و از کودکی نیز با این زبان بزرگ شده اید، تا به امروز تصمیم داشتید که اثری را نیز به زبان عربی نگاشته و منتشر کنید؟
بله عرب زبان هستم ولی از دوران کودکی یک عناد و دشمنی با این زبان داشتم که الان فکر می کنم هیچ توجیهی برایش پیدا نمی کنم و نمی دانم چه دلیلی داشت. اما برخی اوقات آدم ها دچار جریاناتی می شوند که خود نیز از علت آن ناآگاه هستند.
در حال حاضر در قدرتم نیست که کتابی را به زبان عربی بنویسم، ولی دوست دارم که اگر بتوانم کاری را در حوزه کودک و نوجوان با حال و هوای جنوب برای بچه های خوزستان ترجمه کنم به نظرم خوب است که چنین اتفاقی بیفتد.
اکثر کارهای من در حوزه کودک و نوجوان است، مانند «قصه های ملی» که شخصیت ملی خودم بودم که درگیر اتفاقات مختلفی می شد یا «صندوقچه اسرار» که پس از همکاری که با آقای ضابطیان در برنامه «رادیو هفت» داشتم و به داستان خوانی می پرداختم، آن داستان ها را جمع آوری کردم و در قالب کتابی منتشر کردم.
درباره تازه ترین فعالیت تان در حوزه نویسندگی نیز توضیح دهید، کتابی در دست انتشار دارید؟ و اینکه واکنش دوستان و همکارانتان به انتشار کتاب «پرسه در پاریس» چه بوده است؟
کتاب سومی که در دست انتشار دارم، رمانی است به نام «الو اینجا پدری به قتل رسید» که آن را براساس یک حقیقت دردناک نوشتهام. این رمان «پرسه در پاریس» نیز سه سال انتشارش طول کشید.
در حال حاضر توجه به مطالعه کم شده و سقف آن بسیار پایین آمده است به همین دلیل توجه چندانی به کتاب و کتابخوانی و آثار تازه منتشر شده نیز نمی شود. همکاران ما هم نمی دانند رضا فیاضی کتاب می نویسد؟ یا همین دوستان نمی توانند کتاب های من را معرفی کنند؟ ببینید کار به کجا رسیده است که بعضی ها اینقدر نسبت به هم بغض دارند و حاضر به همیاری نیستند.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر