مردم به حرف چه کسی «اعتماد» کنند؟!
احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «یک روز پس از پیروزی انقلاب این شایعه در تهران پیچید که آب لوله کشی مسموم شده است و موجی از نگرانی در میان مردم به وجود آمد. همان شب (شامگاه ۲۳ بهمن ۵۷) مهندس بازرگان به رادیو رفت و به گواه مجری یک لیوان آب نوشید و گفت: خیال مردم آسوده باشد. هیچ مسمومیتی در کار نیست و اگر باشد تا پایان این برنامه مشخص میشود.
بازرگان نه تنها نخست وزیر بود که در خاطره نسل قبل به عنوان مجری پروژه لوله کشی آب تهران در اوایل دهه ۳۰ نیز شناخته میشد و از این نظر سخن او حجت به شمار میرفت و خوشبختانه شایعه تکذیب شد. جسارت و ابتکار بازرگان اما در خاطرهها ماند.»
نقل کنندۀ این خاطره یک روزنامه نگار شناخته شده است و جند نکته در این ماجرا جلب توجه میکند. این که بازرگان در «رادیو» آب مینوشد. یعنی رسانهای که تصویر ندارد!
«مجری» برنامه به شنوندهها گواهی میدهد که او دیده که او آب را نوشیده و مردم «ندیده» به مهندس بازرگان اعتماد میکنند و از آب آشامیدنی بدون هراس مصرف میکنند. دقت کنید که موضوع آب به سلامت افراد ربط داشت و آن شایعه در روزهای پرالتهاب انقلاب و تغییر رژیم میتوانست به شدت باور پذیر باشد. اما چرا مردم باور کردند؟
این روزها «بحران»! خمیردندان نداریم اما کافیست که چند سلبریتی، کانال پربیننده تلگرامی یا اینستاگرامی شایعه کنند که مواد اولیه خمیردندان وارد نمی شود و جلوی واردات محصول را هم گرفتهاند. یک ساعت بعد هزاران نفر که حتی در عمرشان مسواک هم نزده اند به فروشگاهها حمله میکنند، قفسهها خالی میشود، محتکران خمیردندان انبار میکنند و قیمت آن به سرعت نور افزایش پیدا میکند!
حالا تصور کنید این چند چهره شناخته شده بیایند و در «تلویزیون» نه «رادیو» رو به مردم بگویند نگران نباشید، خمیردندان اندازه کافی هست.
واکنش «عموم» مردم:
آذری جهرمی وزیر جوان: ما هر وقت باور کردیم که سرعت اینترنت واقعیه اون وقت حرفت در مورد خمیردندون رو باور می کنیم!
مهران مدیری: بهش گفتن برو اینو بگو تا مردم آروم بشن به جاش پرونده اون وامها و هدیههات رو برات درست می کنیم!
سردار قالیباف: شما خمیردندونت هم تموم میشه سوار هواپیما میشی میری اونور آب میگیری میاری خلبان!
اصغر فرهادی: شما که مشکل نداری، خمیر دندون کم هم بیاید برات از خارج می فرستن. اصلاً خود پنه لوپه کروز میاره دم در خونه تحویلت میده!
صادق زیباکلام: ما یه فامیل داریم تو بچههای بالا، میگه زیباکلام رو به خاطر حرفاش تندش می خوان بندازن زندان، الان گفتن بهش اینا رو بگو آشوب نشه در عوض نمیری زندان، این هم قبول کرده!
علی دایی: بهش گفتن برو اینا رو بگو، جلو التهاب بازار رو بگیر، همین که کیروش رفت تو رو میکنیم سرمربی تیم ملی!
علی لاریجانی: اگه رئیس مجلس اینو نگه کی بگه؟ شما اگه راست میگی لایحه شفافیت عملکرد نمایندهها رو بررسی کن!
سیف رئیس سابق بانک مرکزی: معلومه که شما نباید نگران باشی، دخترت از استرالیا برات میفرسته!
دکتر حسن روحانی: - یعنی خیالمون راحت باشه دلار گرون نمیشه آقای رئیس جمهور؟ - بله! ... آدم عاقل جای دلار مینویسه خمیردندون!-
... موضوع ساده است. بخش بزرگی از مردم اعتمادشان را به رهبران فکری و مدیران جامعه از دست دادهاند. در همه این سالها هم جریانهایی با تخریب چهرههای ملی از آنها اعتبارزدایی کردهاند و حالا که نیاز است مردم به حرف کسی اعتماد کنند، برای خرید پوشک و دلار و سکه و نوار بهداشتی و پراید به بازار یورش نبرند، حرف هیچکس را باور نمی کنند.
دولت، به یک «مهندس بازرگان» سال ۵۷ نیاز دارند که مردم حرفش را باور کنند. وقتی چهرههای محترم و باتجربه سیاست و اقتصاد را به دلایل واهی خانه نشین و منزوی و محصور کردیم، وقتی از روشنفکران اعتبارزدایی شد، وقتی روزنامه نگاران را به عنوان عوامل دشمن معرفی کردند، وقتی اساتید دانشگاه را به حاشیه راندند، برای جامعه مرجع فکری قابل اعتمادی نماند.مردم به حرف چه کسی اعتماد کنند و به بازار نریزند؟
حرف چه کسی آنها را آرام میکند که ملتهب نشوند؟ چند نفر باقی مانده که اگر بیایند تلویزیون و بگویند مردم نگران نباشید و تا چند ماه دیگر دلار ارزان می شود و بازارها از پوشک لبریز و ... مردم حرف آنها را باور میکنند و نمی گویند سبیل این را چرب کرده اند؟ وقتی بن را می بریدید به فکر سقوط شاخه بودید؟
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر