امام گفتند آقای طالقانی حکم نمی خواهد
وی در مقام بازگویی خاطرات خود از زمینههای برگزاری این همایش عبادی- سیاسی میگوید:
«شب پنجشنبه سوم مرداد ماه ۱۳۵۸ بود و شب اول ماه رمضان. نماز مغرب را با مرحوم آیتالله طالقانی گزارده بودم و در سکوت اتاق، از نیمرخ، در حال و هوای مردی فرو رفته بودم که با خشوع تمام، تعقیبات نماز را به جای میآورد. مردی که در دفاع از حقوق الهی مردم، خود یک تاریخ بود و تاریخ معاصر آزادی و کرامت انسانی در ایران، نام او را همواره به اصالت و سرافرازی یاد خواهد کرد و از یاد او خالی نخواهد ماند. سکوت اتاق با زنگ تلفن شکسته شد. گوشی را برداشتم. مرحوم حاج احمد آقا بود:
ـ. آقای طالقانی آنجا هستند؟
ـ. هستند، تعقیبات نماز میخوانند.
ـ. چه خوب که تو هم آنجا هستی. چون آقا (امام) همین الان گفتند که به آقا سیدمحمود بگو پس فردا نماز جمعه بخوانند. همین امشب، زود بگو تلویزیون اعلام کند. گوشه و کنار کار را هم خودت بگیر. باید مطلب جا بیفتد. گوشی تلفن را به آقای طالقانی دادم. بالطبع حرفهای آن طرف خط را نمیشنیدم، اما میشنیدم که آقای طالقانی میگفتند آخر من مریض هستم، خستهام، پاهایم درد میکند... حالا آقا مهلتی به ما بدهند تا فکری بکنیم. آخر همین پس فردا که نمیشود. این کار تدارکات میخواهد...
بعد هم تعارفات و تواضعهایی داشتند و دیگران را برای این مهم پیشنهاد کردند، اما حاج احمد آقا سعی میکرد ایشان را قانع کند. بعد از اتمام صحبت تلفنی، از آقا پرسیدم چرا نگران هستند؟ گفتند اولاً باید مردم را آماده کنیم. بعد هم به فکر محل و مکانی باشیم. عرض کردم آقا! دانشگاه تهران خوب است. هم مرکزیت دارد، هم محیط زیبایی است، هم بسیار با معناست که، چون شمایی که از پیشتازان دعوت دانشگاه به مسجد و اتصال مسجد به دانشگاه بودهاید، در صحن دانشگاه نمازی بخوانید که در هیئت و حرمت نماز، امور زندگی سیاسی و اجتماعی مردم در آن مطرح شود. مگر نه اینکه آرزوی شما همین بوده است؟ پس چرا لیت و لعل در کار میآورید؟ مسجد هدایت شما پایگاه دانشگاهیان متدین بود. حالا به برکت انقلاب، امام مسجد هدایت، به حکم امام انقلاب، خطابههای هدایت خود را به صحن دانشگاه میبرد. حالا چرا حضرتعالی اِن قُلت در کار میآورید؟ نگران نباشید. تدارکات هم با بنده. از امکانات تلویزیون استفاده میکنیم. حل میشود.
ایشان فکری کردند و گفتند آخر آقای خوانساری در بازار (مسجد امام) نماز جمعه میخواند، باید فاصله از شش کیلومتر کمتر نباشد. عرض کردم اگر هم فاصله کمتر از شش کیلومتر باشد، میشود با حضرت ایشان صحبت و راهحلی پیدا کرد، چون حاکم اسلامی به شما حکم کرده است. سکوت کردند که علامت رضا بود.
سفارش حاج احمد آقا این بود که خبر برگزاری نمازجمعه، همان شب اعلام شود. سعی کردم بزرگان شورای انقلاب را با تلفن پیدا کنم و در کمّ و کیف امور و انتخاب محل، نظرشان را بگیرم، اما مقدور نشد، ولی نظر حاج احمد آقا را در مورد انتخاب دانشگاه تهران پرسیدم. تأیید کردند. با توجه به شرایط، از محضر آقای طالقانی مرخص شدم و بهسرعت خود را به جام جم رساندم. وقتی رسیدم، اخبار تمام شده بود. دستور دادم مسئولان پخش، فرصتی در میان برنامههای پس از اخبار باز کنند، اما لازم بود برای توده مردم توضیح دهیم که اصولاً نماز جمعه چیست و احکام آن کدام است. فرصت آماده کردن مطلب و استفاده از نظر فقها و بزرگان قم نبود، بهناچار خودم پشت دوربین رفتم و حکم امام را در برگزاری نمازجمعه و نصب آیتالله طالقانی به امامت جمعه تهران اعلام کردم. از میراث و تأثیری که از استاد بزرگوارم شهیدآیتالله مطهری در ذهن داشتم، بهره گرفتم و با یادی از ایشان، فلسفه و تاریخ نماز جمعه و زمینه و ضرورت احیای آن را توضیح دادم. آنچه را که میدانستم برای مردم توضیح دادم و دانشگاه تهران را به عنوان محل نماز جمعه اعلام کردم. البته، چون مشورت کافی نشده بود، گفتم در صورت تغییر محل، مطلب را به اطلاع مردم خواهیم رساند، ولی صبح فردای آن شب که با شهید بزرگوار بهشتی مشورت کردم، تأیید کردند و گفتند: «فکر خوبی به ذهنت رسید.
صبح فردای آن شب که امام انقلاب، آیتالله طالقانی را به امامت جمعه تهران منصوب کردند، بنده به مرحوم آقای اشراقی داماد امام، تلفن و خواهش کردم همان موقع خدمت امام برسند و پیشنهاد کنند که ایشان بیانی در قالب حکم یا فتوای شرعی صادر بفرمایند تا بر آن اساس، مردم نماز جمعه را که قرنها در شیعه متروک شده و ذهن عبادی جامعه با آن آشنا نیست، جدی تلقی کنند. نگرانی ما از آن جهت بود که ناآشنایی اذهان و ساقط شدن نماز ظهر مردم، موجب شود نماز جمعه، شکوه شایسته خود را پیدا نکند. آقای اشراقی این پیشنهاد را پسندید و گفت: نیم ساعت بعد، برای دانستن نتیجه به ایشان تلفن کنم. در تماس بعدی، ایشان عکسالعمل امام را اینگونه نقل کرد: احتیاجی نیست، تعیین آقای طالقانی به امامت، کافی است که نماز جمعه بگیرد.
فردای آن روز، یعنی شنبه ششم مرداد ۱۳۵۸ به قم رفتم و از حاج احمد آقا پرسیدم: «آقا از فعالیت تلویزیون در مورد ترتیبات نماز جمعه و پخش آن راضی بودند؟» ایشان گفت: «دیشب آقا روی زمین ساکت نشسته بودند و پخش خطبههای نماز جمعه را تماشا میکردند. وقتی صحنهای را که بالگرد گرفته بود، دیدند، در حالی که با تکیه روی دستهایشان قدری از روی زمین بلند شده بودند، با خوشحالی گفتند: «عجب نمازی شد!» با شنیدن این جمله همه خستگیام از بین رفت. آخر همه دوندگیهای آن چند روز برای آماده کردن دانشگاه تهران، نصب سیستمهای صوتی، آماده کردن دکوپاژ لازم برای فیلمبرداری و همه تدارکات دیگر به کنار، حرف و حدیثها و بیصفاییها بود که بیش از دوندگیها نفس میگرفت.»
محمود مرتضاییفر: ناگهان به ذهنم آمد که دعای وحدت بخوانم
زندهیاد حاج محمود مرتضاییفر، مکبر نمازهای جماعت آیتالله طالقانی در مسجد هدایت تهران و از شاگردان دیرین ایشان بود. او از آغازین مراسم نماز جمعه و با موافقت آیتالله طالقانی، مجری این مراسم شد و تا سرحد توان در این مسند به خدمت پرداخت.
وی درباره چگونگی برگزاری اولین نمازجمعه تهران، چنین روایت کرده است:
من تا قبل از اعلام رسمی اقامه نماز جمعه توسط آیتالله طالقانی، از موضوع خبر نداشتم. صبح روز ۵ مرداد به دانشگاه تهران رفتم تا اگر کمکی از دستم برمیآمد، انجام دهم. آن روز تریبون مناسبی برای برگزاری نمازجمعه وجود نداشت و از یک کانتینر به عنوان جایگاه استفاده کردند. مرحوم طالقانی روی سقف کانتینر ایستادند و خطبهها را ایراد کردند. برای بالا رفتن ایشان به سمت جایگاه، یک نردبام ساده قرار داده شد که بالارفتن از آن برای ایشان چندان هم ساده نبود. ایشان با عصایی در دست و با کهولت سن از نردبان جایگاه بالا رفتند و خطبهها را شروع کردند که از این لحظه، عکسهای جالبی در دست است. هنگام اقامه نماز هم به بنده فرمودند: من سوره جمعه را حفظ هستم، اما ممکن است حین نماز بخشهایی از آن را فراموش کنم. شما قرآن را باز کنید و اگر چنین شد، به یاد من بیاورید... من هم همین کار را کردم که در فیلمهای موجود از آن نماز، مشخص است. در فاصله نماز جمعه و نماز عصر ناگهان یادم آمد که پیامبر (ص) و اصحابشان، پس از فتح مکه دعای وحدت خواندند، پس چه خوب است که ما هم به شکرانه پیروزی شکوهمند انقلاب و برگزاری آیین پرشکوه نماز جمعه، دعای وحدت بخوانیم. این پیشنهاد بسیار مورد استقبال و توجه مرحوم طالقانی قرار گرفت و از همان نماز جمعه آغاز شد و ادامه پیدا کرد. بعدها در بعضی از نماز جمعههای شهرستانها هم خوانده شد. در هر حال من افتخار این را داشتم که حدود شش نماز جمعه مکبر ایشان باشم.
درباره فلسفه انتخاب آیتالله طالقانی به امامت جمعه از سوی حضرت امام هم باید عرض کنم ایشان یک روحانی مبارز و روشنفکر بودند که سالها در زندانها و تبعیدها زجر کشیده و بسیار مورد علاقه مردم بودند. نفس انتخاب ایشان به این سمت، موجب توجه مردم به نماز جمعه و رونق آن میشد؛ ضمن اینکه خود ایشان از سالها قبل در حسرت برقراری یک نمازجمعه باشکوه بوده و در چند مورد هم به صورت محدود آن را انجام داده بودند. آقای طالقانی بعد از پیروزی انقلاب خدمت امام پیام فرستاده بودند: «اینک که الحمدلله جنابعالی در رأس حکومت اسلامی هستید، جا دارد نماز جمعه اقامه شود.» امام هم فرموده بودند: «از همین هفته خودتان نماز جمعه را اقامه کنید...» امام این موضوع را شفاهی فرمودند: و حکم ندادند. مرحوم طالقانی هم روز چهارشنبه اعلام کردند روز جمعه همان هفته، نماز در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد.»
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر