نشریه امریکن کانسروتیو، در مقاله ای به قلم گرت پورتر تحلیلگر و مقاله نویس باسابقه آمریکایی به ابعاد پنهان انتخاب جان بولتون و راهکارهای وی در قبال ایران پرداخته است .

گرت پوتر مقاله را با این جملات آغاز می کند ؛ در گزارشی که چندی پیش در رابطه با سیاست آمریکا و اسرائیل نوشتم ، قسمت های زیادی را مرور کردم که در آن ایالات متحده و یا اسرائیل اقداماتی را انجام دادند که نشان از آمادگی آن ها برای جنگ علیه ایران داشت . برای مثال در سال ۲۰۰۷، ۲۰۰۸ و البته در سال ۲۰۱۱ رسانه های خبری به شکلی سازمان یافته به موضوع حملات پیشگیرانه علیه تهران،پرداخته بودند . موضوعی که به طور قطع زمینه را برای افزایش فشار بر دولت ایران ایجاد می کند.

 

پوتر ادامه می دهد ؛ اکنون که ترامپ جان بولتون را به عنوان مشاور امنیت ملی بعدی خود انتخاب کرده است. چشم انداز جنگ با ایران تشدید شده و بسیار واقعی تر به نظر می رسد. چرا که بولتون یک شخص عادی نیست . وی یک شاهین(پرنده شکاری ) نومحافظه کار است که سالهای متمادی درگیر جنگ با جمهوری اسلامی ایران بوده است. وی دائما ، در گفتگوهای خود در شبکه خبری فاکس نیوز به بمباران ایران اشاره کرده است ،آن هم بدون کوچکترین نشانه ای از این که متوجه عواقب چنین سیاستی باشد.

 

اما مواضع جان بولتون تنها در سطح لفظی خلاصه نمی شود ؛ بولتون به طور فعال در دوران ریاست جمهوری بوش، به عنوان یکی از اعضای سیاست گذار در دولت وی، از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ به منظور ایجاد شرایط سیاسی لازم برای اقدام نظامی علیه ایران تلاش کرده است.

 

بولتون بیش از هر شخص دیگری در داخل یا خارج از دولت ترامپ، موفق شده ، وی را تحت تاثیر قرار دهد تا از مناقشات هسته ای ایران خارج شود.افزون بر این ها بولتون ارتباط خود را با سرمایه گذار اصلی پشت سر بنجامین نتانیاهو و دونالد ترامپ (شلدون آدلسون، چهره سرشناس رژیم صهیونیستی و از سرمایه گذاران حزب جمهوری خواه ایالات متحده )حفظ کرده است .

 

برای مثال ، زمانی که ترامپ طی ماه اکتبر گذشته، در حال آماده شدن برای اعلام سیاست های خود در مورد توافق هسته ای ایران و برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) بود، بولتون پس از دیدار با آدلسون با ترامپ گفتگویی تلفنی از لاس وگاس ترتیب داد .

درواقع این بولتون بود که ترامپ را به این سمت هدایت کرد که زبان به برخی تعهدات بگشاید و برای ادامه برجام ، شروطی قرار دهد. شروطی که باعث شوند در صورت عدم همراهی کنگره و متحدان اروپایی آمریکا با بندهای تغییرات عمده مد نظر وی ،توافق هسته ای سقوط کند و راهی برای نجات نداشته باشد.

 

مدتی پیش بولتون به عنوان وزیر امور خارجه در نظر گرفته می شد، اما اکنون شواهد حکایت از حضور او به عنوان مشاور امنیت دارند. ترامپ مدتی پیش در تاریخ ۶ مارس با بولتون ملاقات کرد و به گفته شاهدی که از همکاران بولتون است به او گفت که "ما به شما، جان، نیاز داریم."

بولتون نیز پاسخ داده که وی تنها می تواند وزیر امور خارجه یا مشاور امنیت ملی باشد و در نتیجه ترامپ نیز وعده داده که : "من به زودی به شما تلفن می کنم."

ترامپ پس از آن، رکس تیلرسون، وزیر امور خارجه را برکنار و مایک پومپئو، رئیس سابق سیا را جایگزین وی کرد. پس از آن منابع کاخ سفید در جریان چند هفته گذشته، اطلاعاتی را مبنی بر احتمال جایگزینی بولتون در پست مشاور امنیت ملی و به جای مک مستر در رسانه ها منتشر کردند .تنها کاندید دیگری که از سوی برخی رسانه ها به عنوان جانشین مک مستر معرفی می شد ژنرال کیت کلوگ بود.فردی که در فوریه ۲۰۱۷ به طور موقت جایگزین ژنرال مایکل فلین مشاور امنیت ملی شده بود.

 

دفاع شدید بولتون از مواضع جنگی با ایران کاملا مشهود است . بد نیست بدانید که زمانی که او تحت عنوان معاون وزیر امور خارجه در امور کنترل تسلیحات و امور امنیت بین‌المللی فعالیت می کرد ، یک استراتژی پیچیده و غافلگیرانه برای توجیه حمله آمریکا به ایران را اجرا کرد.

وی حتی خواستار محکوم کردن جمهوری اسلامی در سطح دادگاه بین الملل بود .چرا که ایران را بر اساس ترکیبی از فشارهای دیپلماتیک، تبلیغات خام و شواهد ساختگی متهم به داشتن یک برنامه سلاح های هسته ای مخفی می کرد.

با وجود این واقعیت که بولتون به لحاظ فنی تحت نظارت وزیر امور خارجه کالین پاول بود، رئیس واقعی او در طراحی و اجرای این استراتژی، دیک چنی معاون رئیس جمهور بود.افزون بر این ها، بولتون نقطه اصلی ارتباط دولت ایالات متحده با دولت اسرائیل بود.وی با پشتوانه چنی، موفق به دور زدن و نقض قوانین وزارت امور خارجه شد و تعدادی سفر منظم به اسرائیل بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ ترتیب داد.

 

بر اساس این شواهد، درست در همان لحظه ای که پاول می گوید سیاست دولت ما این بود که به ایران حمله نکنیم، بولتون با اسرائیلی ها کار می کرد تا زمینه را برای چنین جنگی آماده کند. طی ملاقات بولتون با مقامات اسرائیلی در فوریه ۲۰۰۳، وی در جلسات خصوصی به طرف اسرائیلی اطمینان داد که بدون شک ایالات متحده ابتدا به عراق حمله خواهد کرد و پس از برداشتن صدام حسین از مسند قدرت ، با ایران و سوریه نیز برخورد خواهد کرد.

در طول سفرهای متعدد بولتون به اسرائیل، وی جلسات را غیر رسمی اعلام کرد، جلساتی که با افرادی مهم از جمله رئیس موساد، میر داگان ترتیب داده می شد، آن هم بدون گزارش های متداولی که باید به وزیر امور خارجه و سایر دفاتر مربوطه ارسال می شد. دیدارهای اولیه بولتون در این جلسات به وضوح با استراتژی مشترک در مورد چگونگی ایجاد شرایط سیاسی برای حمله احتمالی ایالات متحده علیه ایران به کار خود ادامه داد.

 

موساد نقشی بسیار تهاجمی در تغییر دیدگاه جهانی در خصوص برنامه هسته ای ایران ایفا کرد. بر اساس گفته های نویسندگان کتاب "جهادگرایی هسته ای " که در تابستان سال ۲۰۰۳منتشر شده ، میر داگان موسسه ای جدید در موساد ایجاد کرد که به طور مستقیم با برخی از مطبوعات جهان در مورد تلاش های ایران برای دستیابی به توانایی سلاح های هسته ای همکاری می کرد . طبق گفته فرانتس و کالینز، مسئولیت واحد جدید شامل انتشار اسنادی از داخل ایران و نیز خارج از کشور در مورد فعالیت های هسته ای ایران است.

 

نقش بولتون در استراتژی مشترک ایالات متحده و اسرائیل، همانطور که در خاطرات خود در سال ۲۰۰۷ بیان کرده ، این بود که اطمینان حاصل کند ، موضوع هسته ای ایران از آژانس بین المللی انرژی هسته ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد منتقل خواهد شد.

وی مصمم بود که محمد البرادعی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، را وادار کند تا از دستیابی به توافق با ایران، جلوگیری کند. درواقع این امر برای دولت بوش بسیار مهم بود که ایران را از پیشرفت های هسته ای منع کند . بولتون در ادامه تلاش های خود شروع به متهم کردن ایران به دارا بودن برنامه تسلیحات هسته ای در اواسط سال ۲۰۰۳ کرد. اما با مقاومت هایی رو به رو شد . مقاومت هایی که نه تنها از سوی البرادعی و برخی سازمان های غیر دولتی بود، بلکه انگلیس، فرانسه و آلمان نیز با این نوع تلاش ها برخورد کردند.

 

استراتژی بولتون بر این ادعا سوار بود که ایران برنامه هسته ای نظامی خود را از آژانس انرژی اتمی پنهان می کند. بر همین اساس و در اوایل سال ۲۰۰۴ یک طرح تبلیغاتی ناامید کننده به راه انداخت :

او مجموعه ای از تصاویر ماهواره ای را به آژانس فرستاد که سایت هایی را در بخش های نظامی ایران نمایش می دادند . برای مثال سایت هایی در پارچین. بولتون مدعی شد که این مناطق برای آزمایشاتی طراحی شده اند که برای شبیه سازی سلاح های هسته ای استفاده می شود. بولتون خواستار دسترسی سریع آژانس بین المللی انرژی اتمی برای بازرسی این سایت ها شد و تقاضای او نیز در سپتامبر ۲۰۰۴ توسط اسوشیوتدپرس منتشر شد . اما در واقع، تصاویر ماهواره ای چیزی بیش از پناهگاه ها و ساختمان هایی برای آزمایش مواد منفجره معمولی نبودند.

ظاهرا بولتون امیدوار بود که ارتش ایران با بازجویی های آژانس بین المللی انرژی اتمی براساس چنین ادعاهای دروغینی موافقت نکنند، در نتیجه به تبلیغات خود در رابطه با عدم پذیرش ایران و عدم پاسخگویی دولت این کشور به سوالات در مورد برنامه هسته ای ادامه خواهد داد.

اما در سال ۲۰۰۵، ایران به بازرسان اجازه بازرسی از این سایت ها را داد و حتی اجازه داد تا چندین سایت را برای بازرسی انتخاب کنند.در نهایت بازرسان هیچ مدرکی مبتنی بر فعالیت های غیرقانونی هسته ای پیدا نکردند.

 

استراتژی ایالات متحده و اسرائیل بعدها به شیوه ای دیگر تغییر کرد. آنان در پاییز ۲۰۰۴ یک منبع بزرگ از اسنادی را منتشر کردند که ظاهرا از یک منبع پنهانی در مورد برنامه تسلیحات هسته ای ایران به دستشان رسیده بود. اسنادی که گفته می شد در یک لپ تاپ متعلق به یک مقام دولتی ایران وجود داشته و شامل طرح هایی فنی از مجموعه ای از تلاش ها برای طراحی مجدد موشک ایرانی شهاب ۳ می شد که بر اساس این اسناد هدفش حمل سلاح هسته ای بود.

اما کل داستان به اصطلاح "اسناد لپ تاپ" ساختگی بود. در سال ۲۰۱۳ یک مقام ارشد سابق آلمان، داستان واقعی این ماجرا را منتشر کرد: این مدارک توسط مجاهدین خلق، گروه مسلح ضد ایران که به خوبی توسط موساد شناخته شده هستند جعل شده بود . هدف پنهان این اطلاعات نیز "شستن" اطلاعاتی بود که اسرائیلی ها نمی خواستند به خودشان نسبت داده شود.

 

افزون بر این، نقشه هایی که به ایران و برنامه تسلیحات هسته ای این کشور نسبت داده می شد،به وضوح توسط فردی طراحی شده بود که از ایران شناخت کافی نداشت . چرا که اساسا طراحی شهاب ۳ با آن چه این اسناد مدعی بودند به شدت متفاوت بود .

موساد بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ یعنی درست زمانی که بولتون با میر داگان ملاقات می کرد، به وضوح روی این اسناد کار می کرده است . اما آیا بولتون می دانست که اسراییل مدارک جعلی را تهیه می کند یا نه؟!شکی نیست که حضور وی به عنوان نقطه ای کلیدی در مبانی ضد ایرانی و تلاش برای حمله آمریکا به ایران مشهود بود. بولتون در خاطرات خود می گوید که این استراتژی توسط چنی با جهت دهی هایی اسرائیلی ها هدایت می شد.وی به به بولتون گفته بود که ایرانیان نزدیک به نقطه ای هستند که از دید وی "نقطه ای بی بازگشت " است .بولتون در این خصوص می نویسد : "ما نمی توانستیم بدون پیشرفت تلاش هایمان را متوقف کنیم"

 

چنی و بولتون بر اساس استراتژی جنگ خود بر این باور بودند که ارتش ایالات متحده قادر خواهد بود تا سریعا کنترل خود را بر عراق تحکیم کند. چنی پیشنهاد کرد که از یک رویداد جنگی با تلفات بالا در عراق استفاده شود و بعد از این رویداد بر علیه ایران کمک گرفته شود . بر اساس برنامه های او قرار بود در تابستان سال ۲۰۰۷ به ایران حمله کنند.اما آن ها حضور شبه نظامیان طرفدار ایران و شیعیان عراق را که علیه نیروهای آمریکایی  عملیات می کردند، نادیده گرفته بودند .

پنتاگون و ستاد مشترک ارتش به خوبی می دانستند که ایران توانایی تلافی مستقیم علیه نیروهای ایالات متحده در منطقه هایی از جمله کشتی های جنگی در تنگه هرمز را دارد . بنابراین بیش از این در برابر ایده های وحشیانه چنی در خصوص جنگ صبوری به خرج ندادند. اگرچه این روزها همچنان مواضع احتیاطی پنتاگون باقی مانده است.اما دو ذهن خطرناک وارد کاخ سفید شده اند که می توانند واقعیت را نادیده گرفته و چالش هایی جدید ایجاد کنند . ذهن هایی که حتی ایالات متحده را به سمت یک جنگ خطرناک با ایران نزدیک می کنند.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.