داچ وان دن بروک (هریسون فورد)  در اداره پلیس واشنگتن درباره ماجرایی مربوط به یک فساد مالی تحقیق می کند. ظاهر داچ زندگی سعادتمندانه‌ای با پیتون (سوزان توماس تامسن) دارد. کی چندلر (کریستین اسکات تامس) نماینده کنگره آمریکاست و  برای انتخاب مجدد خویش در ایالت نیو همشایر سخت تلاش می کند. این نماینده کنگره با (پیتر کویوت) ، یک تاجر موفق با جسیکا  دخترک نوجوانشان زندگی بسیار خوبی دارند. اما فاجعه ای رخ می دهد که مسیر زندگی آنها تغیر می‌کند.یک هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ اندکی پس از پرواز در آسمان شهر واشنگتن دچار سانحه می شود. در میان کشته شدگان جسد شوهر خانم نماینده و همسر پلیس واشنگتن پیدا می شود که از قرار معلوم آن دو تحت نام خان و آقای چیدلر سوار هواپیما شده بودند.

 به این چند سطر داستانی از فیلم (قلب‌های تصادفی) ساخته سیدنی پولاک محصول سال ۱۹۹۹  اگر دقت کنیم تفاوتی با فیلم «هایلایت» اصغر نعیمی نمی‌بینیم. در واقع اصغر نعیمی یک کپی کار حرفه‌ای از ملودرام‌های ملتهب هالیوودی است و به هیچ وجه فیلمساز اورجینالی نیست.

 هیچ کسی از اهالی رسانه نیز متوجه نشد که او از یکی از ملودرام‌های جدی دهه نودی سیدنی پولاک قصه را به شکلی غیر حرفه‌ای کپی کرده است. اصغر نعیمی در مقام فیلمنامه نویس سابقه طولانی در کپی کردن  فیلمفارسی‌های گذشته و ملودرام‌های دهه هشتاد و نود میلادی دارد. او قصه فیلم زندگی خصوصی به کارگردانی حسین فرحبخش را به نگارش درآورده است که کپی نعل به نعلی از جذابیت مرگبار ( Fatal Attraction ) است. این فیلم توسط موسسه تصویر دنیای هنر دوبله و روانه شبکه نمایش خانگی شد و با استقبال مخاطبان بیشماری در شبکه نمایش خانگی مواجه شد. دلیل این استقبال کاملا مشخص است. فیلم بر مبنای یک الگوی راهبردی ادیان ابراهیمی در مورد عقوبت دنیوی خیانت در روابط زناشویی ساخته شده است. این نتیجه گیری در رفتارشناسی فیلم سیدنی پولاک به وضوح دیده می‌شود.  براستی می‌توان در مورد خیانت که ضرورت اجتماعی – اخلاقی است فیلم ساخت اما فیلمی ساخت که حداقل گزاره‌های اخلاقی – انسانی و رهنمود‌های ادیان ابراهیمی در آن نمود داشته باشد.

کرت لیودتک فیلمنامه فیلم قلب های تصادفی را بر اساس رمان سال ۱۹۸۴ وارن آدلر نوشته است. کتابی که در دهه نود بسیار پر فروش و بحث برانگیز شد و در محافل ادبی ایالات متحده به عنوان رمانی دینی – اخلاقی معرفی شد. اما فیلمساز چون حرفه‌ای نیست و می‌خواهد اتهام کپی برداری متوجه او نباشد مسیر درام به یک سویه غیر اخلاقی و ملتهب هدایت می‌کند. نسرین مقصودی (مینا وحید ) دانش آموخته رشته حقوق با مردی به نام کوروش روانه شمال شده و در جاده شمال تصادف می‌کنند و هر دو به کما می‌روند. همسران این دو یعنی سعید(پژمان بازغی) و لیلا (آزاده زارعی) متوجه می شوند که به هر دو آنها خیانت شده است. رابطه ای تدریجی میان این دو شکل می‌گیرد و در پس از مدتی سعید به لیلا پیشنهاد می‌کند که همانطور که این دو به ما خیانت می‌کردند ما هم به آنها خیانت کنیم، آنهم خیانت به دو نفری که به  کما رفته‌اند. سعید حتی به این قصد لیلا را به خانه‌اش می‌برد و فیلمساز چون تیپیکال اندیشه‌اش گرفتار چنین روابطی است ، سعی می‌کند با الگوگیری از فیلم پولاک بیانیه‌ای ولنگار در مورد خیانت صادر کند. اصغر نعیمی صد سال هم که بگذرد فیلمساز خوبی نمی‌شود و در حوزه فیلمسازی با تمجید از این و آن برای خود مشروعیت می‌تراشد. یعنی همان کاری که در حوزه ژورنالیسم سینمایی می‌کرد. فیلم بر خلاف اثر پولاک نتیجه غیر اخلاقی به مخاطب ارائه می‌دهد و برای هزارمین مرتبه می‌توان ثابت کرد که سینمای آمریکا با حاکمیت مطلق بی اخلاقی در متن و فرامتن آن، از سینمای کنونی ایران اخلاقی تر است. حتی پایان بندی اصغر نعیمی هم می هم نمی‌تواند به وضعیت ولنگارانه اخلاقی در میانه اثر سر و سامانی ببخشد.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.