حجت‌الاسلام حمید روحانی رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در مسجد امام حسن عسکری(ع) طی سخنانی با بیان اینکه اسلام از آن روزی که طلوع کرد با دو جریان بسیار خطرناک مواجه بود، اظهار داشت: خطرات زیادی اسلام را تهدید می‌کرد اما این دوخطر، خطری بود که می‌توان گفت کمر اسلام را شکست و ضربه‌های جبران ناپذیری بر اسلام وارد کرد. 

 

روحانی افزود: نخستین جریانی که برای اسلام زیان‌های سنگین و سهمگینی به همراه داشت مساله جاه طلبی و قدرت طلبی بود کسانی دست اندرکار قدرت و حکومت شدند که شهوت مقام و قدرت کر و کورشان کرده بود در راه رسیدن به قدرت ، به مقام، به حکومت از هیچ توطئه و نقشه و ترفندی فروگذار نکردند. 

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ادامه داد: از همان روزی که پیامبر اکرم (ص) از جهان رحلت کرد تا به امروز اینها با شیوه‌های مختلف با شگردهای گوناگون تلاش کردند که از اسلام سو استفاده و اسلام را از مسیر خودش منحرف سازند.

 

وی با بیان اینکه در جریان جنگ صفین می‌دانیم که این ساده اندیشان و زودباوران جنایتی کردند که تا روز قیامت  روحشان سیاه شد و اسلام نتوانست آنگونه که باید و شاید کمر راست کند، افزود: نقشه معاویه و عمرعاص به دست این ساده اندیشان اجرا و مصیبت‌هایی بر اسلام وارد شد که شهادت اباعبدالله الحسین (ع) و جریان کربلا یک گوشه‌ای از آن جنایت است، این مساله‌ای است که در طول تاریخ اسلام وجود داشت و تا الان هم ادامه دارد و تا روز قیامت هم ظاهرا ادامه پیدا می‌کند. 

 

«در همین دوران پیروزی انقلاب اسلامی باز می‌بینید که همین دو دسته بودند که در صحنه سیاست ایران چه ضربه هایی زدند  کسانی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صحنه آمدند و سعی کردند که اوضاع را قدرت را سیاست را در اختیار بگیرند در گام نخست همان قدرت طلبها بودند و در مرحله بعدی همین ساده‌لوحانی که  راه را برای آنها هموار می کردند آنهایی که همراه امام به ایران آمدند و در حقیقت هیچ کدامشان امام و راه امام را باور نداشتند.» 

 

*بنی صدر، قطب‌زاده و ابراهیم یزدی برای طرح امام درباره حکومت اسلامی عکس‌العمل مثبتی نداشتند 

 

روحانی یادآور شد: ما در نجف شاهد بودیم که وقتی امام طرح حکومت اسلامی را در سال ۱۳۴۸ مطرح کردند و از همه خواستند که در جهت تدوین این طرح تحقیق و پژوهش کنند این کسانی که در دوران انقلاب سعی می کردند خودشان را به نحوی به امام بچسبانند سعی می کردند خودشان را سخنگوی امام معاون امام مطرح کنند؛ در آن روز و روزگار درباره این طرح و این دعوت امام کوچکترین عکس العمل مثبتی از خود نشان ندادند نه بنی صدر، نه قطب زاده و نه ابراهیم یزدی. بنی صدر نشریه ای داشت به نام خبر نامه تا روزهایی که انقلاب داشت به پیروزی می رسید ایشان در بالای آن نشریه اش این جمله را داشت که استقرار حکومت ملی هدف ماست. 

 

* یزدی در نشریه پیام مجاهد هرگز سخنی از حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه نداشت 

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی افزود: آقای ابراهیم یزدی در نشریه پیام مجاهد که منتشر می‌کرد هرگز سخنی از حکومت اسلامی و ولایت‌فقیه نداشتند، اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان که زیر نظر صادق طباطبایی و در حقیقت غیر مستقیم  زیر نظر قطب زاده اداره می‌شد هم هیچ‌گونه سخنی از حکومت اسلامی نداشتند و حتی جالب اینجاست که حاضر نبودند کلمه حکومت اسلامی را به قلم بیاورند. 

 

«آنها سخنی از امام در بحث حکومت اسلامی در نشریه‌شان که به نام مکتب مبارز بود آورده بودند اما در پایانش نوشتند از درسهای آقای خمینی، حتی از نام حکومت اسلامی هم وحشت داشتند اینها بعد از انقلاب اسلامی وقتی بوی قدرت به مشامشان رسید و دریافتند که راه به قدرت رسیدن همراهی با امام است به دنبال امام راه افتادند و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم دیدیم که چگونه در جهت رسیدن به قدرت سر از پا نمی شناختند و قدرت را در دست گرفتند ولی معلوم بود کسانی که راهشان و فکرشان از فکر امام جداست و غربگرا و غربزده هستند و لیبرالیستی فکر می‌کنند اینها نمی‌توانند ادامه دهنده راه امام باشند.»

 

به گزارش فارس، وی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: امام بر این نظر بود که اینها باور نمی‌کردند که اسلام در این عصر و زمان یک چنین توانی داشته باشد که بتواند یک چنین انقلابی بیافریند و بر اینها القا شده بود که دوران اسلام مداری تمام شده است و اسلام نمی‌تواند نقشی در جهت آزادی انسانها داشته باشد و اکنون دریافته بودند اسلام قدرتش از هر مکتبی از هر مرامی قوی‌تر است و در جهت اینکه ملتها را به حرکت در می‌آورد و آزادی و استقلال را بر انسانها عرضه بدارد روششان عوض شد.

 

روحانی تصریح کرد: این مال بازیگری اینها بود که آمدند به نحوی با امام همراهی کردند که امام واقعا فکر می‌کرد که حرفهای ایشان را قبول دارند؛ امام فرمود اگر هم چنین نباشد و اینها باور نداشته باشند دیگر دوران مشروطه نیست که اینها بتوانند با یک سلسله بازیگری و نیرنگ بازی انقلاب را از مسیر خودش منحرف کنند. امام با اعتماد به اینکه اینها تغییر کرده‌اند و واقعا راه اسلام و انقلاب و ارزشهای انقلاب را پذیرفته‌اند زمینه را برای اینها باز کرد. 

 

* در انقلاب کسی نبود که نداند آقای منتظری در ساده لوحی شاخص و بارز است 

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی تأکید کرد: متاسفانه از روز اول پیروزی انقلاب اسلامی هر کدام از اینها سعی کردند که به یک نحوی بر موج سوار شوند و انقلاب را در اختیار بگیرند و امام و آن مردان انقلابی را کنار بزنند که ضربه‌های جبران ناپذیری داشت؛ از سوی دیگر، مساله دوم، جریان ساده لوحی و ساده اندیشی بود؛ از روزی که آقای منتظری به عنوان قائم مقام مطرح شد ایشان یک شخص شناخته شده و ساده لوح بود که کسی این مطلب را انکار نمی‌کرد، کسی نبود که نداند آقای منتظری در ساده لوحی، شاخص و بارز است اما اینکه چرا دنبال ایشان رفتند به نظر بنده دو جریان نقش اساسی رو داشت. 

 

*علی‌رغم همه نقشه‌ها و نیرنگ‌ها امام نفوذناپذیر بود 

 

وی در توضیح این موضوع اظهار داشت: کسانی بودند که نتوانستند امام را در اختیار بگیرند، علی‌رغم همه نقشه‌ها و نیرنگها  امام نفوذناپذیر بود و دریافتند تا وقتی که امام هست به خواسته های خودشان نمی‌رسند امام احساس کردند که بعد از امام آقای منتظری در مشت‌شان است، به ظاهر ایشان رهبر می‌شود ولی در واقع اینها هستند که رهبر و کارگردان هستند و همه امور در اختیارشان است.

 

روحانی ادامه داد: جریان بعدی، جریان خارجی بود؛ کسانی که چشم طمع به ایران داشتند و دارند، وقتی دیدند که آقای منتظری مطرح شد خیلی امیدوار شدند که بتوانند بر ایران چیره شوند، نه‌تنها در آن مقطع اینها آقای منتظری را شناختند بلکه بنده یک اسنادی پیدا کردم که در کتاب نهضت امام جلد اول آن را آورده‌ام که در سال ۱۳۴۲ آمریکا هیأتی را به ایران می‌فرستد که یک ارزیابی از اشخاص داشته باشند و اسم ۲۰۰۰ نفر را در می‌آوردند که می‌توانند در سرنوشت ایران مؤثر باشند؛ از این میان اسم ۲۰۰ نفر مجددا استخراج می‌کنند اسامی آقایان منتظری و بهشتی و مقام معظم رهبری نیز وجود دارد. از آن زمان روی افراد شناخت داشتند. علاوه بر این در سال ۱۳۵۸ یا ۱۳۵۹ قبل از اینکه سفارت آمریکا که لانه جاسوسی بود تسخیر شود، آقای منتظری به عنوان رئیس مجلس خبرگان تعیین شده بود ولی کار اصلی به عهده شهید بهشتی بود.

 

«در اسناد لانه جاسوسی موجود است که اگر مراجعه کنید هیأتی از سفارت آمریکا می آیند در مجلس خبرگان و با آقای منتظری حدود یک ساعتی مصاحبه می‌کنند. بعد از این دیدار، به کاخ سفید گزارش می دهند که علی رغم اینکه در ایران روی ایشان به عنوان جانشین آیت‌الله خمینی تبلیغ زیادی می‌شود، او آدم بسیار ساده‌ای است؛ حتی بعضی از سوالات ما را نمی توانست جواب دهد و مترجمشان به او یاد می‌داد که چه بگوید.» 

 

*منتظری به‌وسیله آقای مطهری با امام آشنا می‌شود

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی افزود: لذا این دو جریان بر روی آقای منتظری کار کردند که او را در میان ملت ایران رشد دهند و جلو ببرند و به یک نحوی به آسمان و کهکشان برسانند تا بتوانند بعد از امام از ایشان استفاده کنند. آقای منتظری چند ویژگی داشت که همان ها او را دچار مشکل کرد؛ نکته اول این بود که ایشان از همان اوائل طلبگی، استقلال ذاتی نداشت. اگر در خاطراتش مطالعه کنید مشاهده می کنید که همیشه به یک نفر وابسته بوده و خودش مستقل نبود و مستقل فکر نمی کرد. ایشان بعد از اینکه دوباره به قم می‌آید با شهید آیت‌الله مطهری آشنا می‌شود و به ایشان وابسته می‌شود و دستورات آقای مطهری را اجرا می کرد، حتی بوسیله آقای مطهری با امام آشنا می‌شود.

 

وی ادامه داد: از سال ۱۳۳۹ که بنده به حوزه علمیه قم آمدم، در دوران مبارزه یکی از کارهای ما این بود که طوماری درست می‌کردیم و از علما و فضلا و طلاب امضا می‌گرفتیم و چاپ می‌کردیم. الان این اعلامیه ها به طور مفصل در کتاب نهضت و جاهای دیگر موجود است. وقتی این اعلامیه‌ها را نزد آقای منتظری می‌آوردیم که از ایشان امضا بگیریم ایشان می‌گفت آقای ربانی امضا کرده است؟ اگر می‌گفتیم بله بدون اینکه آن را بخواند امضا می کرد و اگر می گفتیم ربانی هنوز امضا نکرده است می‌گفت پس ببرید اول ایشان امضا کند بعد من امضا کنم و به آقای ربانی شیرازی وابسته بود؛ تمام کارها و فعالیتها و مبارزات ایشان، پیرو نظر آقای ربانی شیرازی بود.

 

روحانی گفت: بعدا که مهدی هاشمی بازیگر شد سعی کرد که رابطه ایشان با آقای ربانی را کاهش دهد و کمرنگ سازد. از اینجا به بعد دیگر ایشان وابسته به مهدی هاشمی شد و مهدی هاشمی برای او وحی منزل و فرشته و یک انسان بی نقص شد. حرفها و نظریات مهدی هاشمی دیگر برای او کاملا مورد تایید و مورد قبول بود. این اولین مساله ای بود که ایشان استقلال ذاتی نداشت و وابسته بود. و لذا وقتی به مهدی هاشمی وابسته بود می‌بینیم علی رغم اینکه سندهایی که به وی ارائه شد و دریافت که مهدی هاشمی چه جنایاتی کرده و علاوه بر کشتن آقای شمس آبادی چه کسان دیگری را هم کشته و به شهادت رسانده، خم به ابرو نیاورد و کوچکترین نگرانی برای‌ش حاصل نشد. همان آدمی که از خبر اعدام چند تن از منافقین آنگونه جار و جنجال و هیاهو راه انداخت، در این مورد می‌بینیم که نه تنها هیچ‌گونه نگران نشد بلکه تا آخرین روز زندگی مهدی هاشمی سعی کرد او را از اعدام برهاند.

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی تأکید کرد: مساله دیگری که آقای منتظری داشت و برای او بسیار آسیب پذیر بود، این بود، وقتی کانالیزه می شد، حرف کسی رو که قبول داشت و باور می کرد دیگر حاضر نبود حرف و نظرات دیگران را بشنود، حتی حاضر نبود گوش کند تا ببیند چه می گویند. این نواری را که پسر ایشان پارسال منتشر کرد خدمت بزرگی بود برای شناساندن او. ایشان سر جریان اعدام منافقین خیلی جار و جنجال به راه انداخته بود. حرف زد، نامه نوشت، سخنرانی کرد.

 

وی تصریح کرد: چهار تن از قضات کشور که هر چهار نفر هم مورد تایید او بودند، در جریان صدور حکم اعدام منافقین نقش داشتند قاضی بودند، بلند شدند و آمدند خدمت ایشان که برایش توضیح بدهند این­هایی که ما حکم اعدام برایشان صادر کردیم چگونه بودند، چه کسانی بودند، و با چه شرایطی حکم اعدام راجع به این­ها صادر شد. این نوار را اگر گوش کنید خیلی جالب است، باید تشکر کرد از پسر ایشان که این را منتشر کرد، این‌­ها وقتی وارد می‌­شوند، ایشان بلافاصله شروع می‌­کند توپخانه را آتش کردن و به این­ها حمله کردن.

 

رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ادامه داد: ۳۳ دقیقه یک ریز به آن­ها بد و بیراه می­گوید و اهانت می‌­کند شما ظلم کردید و شما رو سیاه هستید و شما در تاریخ چنین هستید؛ آن بندگان خدا می­‌نشینند و فقط گوش می‌­دهند و بعد از ۳۳ دقیقه که حسابی این­ها را می­‌کوبد و محکوم می­‌کند این‌­ها از خودشان دفاع کنند که او وسط حرفشان می­دَود و نمی‌گذارد حرف بزنند و خیلی جدی دوباره باز حرف­‌های خودش را تکرار می­‌کند و بعد هم یکدفعه آنجا شروع به رجز خوانی می‌کند که من کسی بودم که در انقلاب چنین کردم، من چنان کردم، من از همه جلوتر بودم و انقلاب را به ثمر رساندم؛ این نمونه بارزی است که ایشان علی رغم این که هر چهار تا قاضی بودند، حالا آمدند تا برای او توضیح دهند، باید اجازه می‌داد حرفشان را بزنند. 

 

روحانی در پایان گفت: این نمونه بارزی است که اگر ایشان یک موضوعی را باور می‌­کرد دیگر به هیچ قیمتی حاضر نبود حرف طرف دیگر را هم بشنود که ببیند او چه می­گوید. چه نظری دارد. چطور امکان دارد که وقتی قائم مقام است آن گونه درباره ولایت مطلقه فقیه کتاب بنویسد و وقتی که از آن عزل شد یکدفعه بگوید که اصلا ولی فقیه هیچ قدرتی ندارد و هیچ مقامی ندارد و حق دخالتی ندارد و فقط در اموری باید نظارت داشته باشد. این نشان می‌­دهد علی رغم این که ایشان به ظاهر نشان نمی‌­داد و خودش را یک آدم متواضع وانمود می‌­کرد گرفتار مسائل نفسانیت هم بود.


 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.