روایت آیتالله هاشمی از رابطه خود با رهبری
در ادامه بخش هایی از صحبت های مرحوم هاشمی رفسنجانی که در پاسخ به سوالات دانشجویان مطرح شده بازخوانی می شود؛
*{در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان مبنی بر رابطه وی با مقام معظم رهبری}: من فکر میکنم در این کشور دو نفر که از من و رهبری به هم نزدیکتر باشند پیدا نمیکنید.
*{در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه آیا ایشان را همچنان دوست میدارید؟} خیلی. عشقم آقای خامنهای است. ما 50 سال است که رفیق صمیمی و یار غار هستیم و اسرار جدایی نداریم. تعبیرهای زیادی از ایشان درباره من هست که آنها را نمیگویم. من هم به ایشان ارادت دارم. البته در مواردی هم مثل هر انسان متفکری اختلاف نظر داریم. یک بار درباره این موضوع بحث کردیم و نتیجه این شد که طبیعتا ایشان حجتی ندارد که بخواهد نظر مرا بپذیرد، اما من نمیتوانم صرفا به نظر خود عمل کنم؛ زیرا حجت دارم و قانونا و شرعا باید از ایشان تبعیت کنم و این قرار ما با ایشان است.
*مواردی هست که گاهی ما جدا تصمیم میگیریم و به هم که میرسیم میبینیم یک جور تصمیم گرفتهایم به هر حال ایشان در مقام رهبری و ما در مقام رهروی هستیم.
*{در پاسخ به سوال دیگری درباره رابطه خود با حزب کارگزاران و اینکه گفته میشود هاشمی رفسنجانی پدر معنوی حزب کارگزاران است}: جمعی از بچهها به اسم بسیجی همین سوالات را مطرح کرده بودند. خوب شد که شما پرسیدید. در مورد احزاب من طرفدار تعدد احزاب هستم. هر حزبی در جمهوری اسلامی به صورت قانونی فعالیت کند من آنها را دوست دارم. البته دلم میخواهد احزاب ما قوی باشند و با برنامه سرنوشت کشور را اداره کنند، ولی این طور نیست و همین است که هست.
*حزب کارگزاران بر خلاف اراده من به وجود آمد، خوب است که تاریخ آن را بدانید. در انتخابات مجلس پنجم ما در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تصمیم گرفتیم ترکیبی از دو جریان چپ و راست آن روز را بیاوریم. آن موقع من رییسجمهور بودم. آنها در غیاب من تصمیم گرفتند که فقط راستها باشند. دکتر حبیبی از طرف بخشی از کابینه نزد من آمد و گفت که دوستان میگویند اگر لیست جامعه روحانیت کامل نباشد، ما خودمان لیست جداگانه میدهیم. این موضوع را با آقایان در میان گذاشتم و گفتم این مصوبه را اجرا کنید اما قبول نکردند.
*آن موقع والده من تازه فوت کرده بود و من به این کارها نمیرسیدم. به آقای ناطق نوری گفتم بروید پیش رهبری و در این باره سوال کنید. آقای ناطق آمدند و گفتند رهبری به دلایلی موافقند که آنها لیست بدهند؛ یکی برای پر رونق شدن انتخابات، از زاویه شور انتخاباتی و دیگر به خاطر تفاوت سلیقهها. من گفتم پس من دخالتی نمیکنم. جواب آقا که رسید این آقایان اولین بیانیه را به نام کارگزاران منتشر کردند که در جامعه خوب گرفت. رهبری گفتند که وزرا حق ندارند لیست بدهند اما معاونین میتوانند و این شد که 6 نفر معاون با شهردار وقت یک جا جمع شدند. برخی وزرا به من گفتند که ظاهرا آقا ناراضی هستند که ما لیست بدهیم. من این موضوع را تلفنی از رهبری پرسیدم. ایشان گفتند، لازم می دانم که آنها لیست بدهند و این گونه بیانیه دوم حزب کارگزاران خلاف میل من صادر شد. بعدا هم افرادی که هرچه میخواهند مینویسند ما را پدر معنوی این حزب نامیدند. اگر من پدر باشم، پدر همه احزابم. ولی پدر نیستم. برادرشان هستم.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر