پاشنه آشیل جریان اصولگرایی چیست؟
اصولگرایان هم مانند هر جریان سیاسی دیگری برای نقد درونی نیاز به فاصلهگرفتن از قدرت دارند. تا زمانی که در قدرتاند، کمتر به نقد درونی میپردازند. امیر محبیان، تحلیلگر و روزنامهنگار اصولگرا، هم پیشتر از چنین اشکالی سخن گفته بود: «تکیه بیش از حد اصولگرایان به رانت قدرت». حالا به نظر میرسد که سه شکست انتخاباتی برای قالیباف و کنارگذاشتن حسن غفوریفرد از فهرست انتخاباتی اصولگرایان در مجلس دهم، چنین فرصتی را برای کنارگذاشتهشدگان فراهم کرده است.
حسن غفوریفرد، عضو شورای مرکزی مؤتلفه، برای انتخابات مجلس دهم ثبتنام کرده بود و یکی از دهها گزینهای بود که میتوانست در فهرست نهایی ٣٠نفره اصولگرایان برای تهران قرار گیرد، اما در شرایطی که خودش اصلا انتظار نداشت، از آن فهرست ٣٠ نفره تنها سه سهم به مؤتلفه رسید، آن هم درحالیکه غفوریفرد در میانشان نبود. ١٣ نفر سهمیه طیف جبهه پایداری و نزدیکان احمدینژاد شده بود و هشت نفر سهمیه جمعیت ایثارگران و جمعیت رهپویان که نزدیک به حدادعادل بودند و مواضعشان همپوشانی نزدیکی با جبهه پایداری داشت. غفوریفرد همان زمان گفته بود: «اینکه اعضا و منتسبان به جبهه پایداری در فهرست این دوره ائتلاف اصولگرایان پررنگ هستند، موجب نگرانی خیلی از افراد شده است. لیست باید عمومیت داشته باشد. حتی بهنظر میرسد شاخصههایی که تعیین کردند هم خیلی رعایت نشده؛ مثلا یکی از شاخصها این بوده که سهمخواهی نشود، ولی بعد گفته شد فلان آقا را فلان فرد وارد لیست کرده است یا یکی از شاخصها این بود که سبد رأی افراد بالا باشد، ولی با اینکه نظرسنجی نشان داده بود که من رأی زیادی دارم، ولی در لیست قرار نگرفتم. به نظر میرسد شاخصهایی که خودشان هم مشخص کرده بودند هم خیلی رعایت نشده است».
او به روزنامه ابتکار گفته است: «باید این موضوع را بپذیریم، یکی از دلایلی که اصولگرایان در انتخابات مجلس و شورای شهر موفق نبودند این بود که به خواست و نیازهای مردم توجه دقیق نکردند. اگر مملکت مال مردم است، باید به خواست و مطالباتشان توجه شود و این یکی از دلایل اصلی بود که اصولگرایان نتوانستند از مردم در انتخابات مجلس و شورای شهر رأی بگیرند. توجه به این نکات مهم است. شاید از این موضوع تجربه و عبرت بگیریم و ارتباطمان را با مردم بیشتر کنیم و اگر وارد مجلس شدیم مردم را فراموش نکنیم و ارتباطمان را طی چهار سال با جامه قطع نکنیم. نباید تنها زمان انتخابات برای گرفتن رأی به سراغ مردم برویم. به نظر من، چه برنده و چه بازنده انتخابات باشیم، باید ارتباطمان را با مردم حفظ کنیم و با آنها همراه و هماهنگ شویم تا آنها هم به ما اعتماد کنند».
قالیباف هم اگرچه در دو دوره انتخابات ٨٤ و٩٢ حاضر شد و رأی لازم را کسب نکرد، اما در انتخابات ٩٢ عملا از سوی اصولگرایان حذف شد. فارغ از اینکه اگر در انتخابات میماند، رأی میآورد یا نه، اما اصل ماجرا این است که رؤسای جماعت اصولگرا، رئیسی را به او ترجیح دادند. از آن زمان بهبعد شهردار پیشین پایتخت هم انتقاد از اصولگرایی را شروع کرده است. یکبار از نواصولگرایی سخن میگوید و بار دیگر از «مردمناباوری» در این جریان یا به قول امیر محبیان، «فاز سیاسی جدیدی» را شروع کرده است.
او هم سه روز پیش گفته بود: «اصولگرایان به مکتب امام معتقدند، اما این جریان کارنامه قابلقبول و قابلدفاعی ندارد و حتی در هدفگذاری و روش و ابزار هم بدسلیقگی داشته است. اگر دو رکن مهم داشته باشیم، یکی مردم است و یکی اصولگرایی. این جریان شعار مردمباوری را داد، اما در عمل به آن باور نداشت و اعتقاد قلبی به مردمباوری در این جریان سیاسی نبود. من هرگز خودم را محور این حرکت نمیدانم، اما میتوانم صدای این تغییر باشم و سعی میکنم مطالبهکننده این تغییر از افرادی باشم که باید به این تغییر تن بدهند».
تقصیر اصولگرایی چیست؟
امیر محبیان اگرچه خودش پیشتر اصولگرایان را بابت تکیه بیش از حد به رانت قدرت نواخته بود، اما حالا بر سر گزاره «مردمناباوری اصولگرایان» به قالیباف انتقاد کرده و گفته است: «این نقد از جناب قالیباف بعید است. این تهمت اصلاحطلبان افراطی بود؛ جریان اصولگرایی کجا مقابل رأی مردم ایستاد. وقتی رئیس دولت اصلاحات پیروز شد، جناب ناطق اولین کسی بود که تبریک گفت. نباید تهمتهای تندروها علیه اصولگرایان را تکرار کنیم. موضع اصولگرایان اتفاقا همیشه مردمگرایانه بوده است، ولی طبعا هنگامی که میان عرف غالب طبقهای از جامعه و شرع تعارض بوده، شرع را برگزیدهاند؛ این افتخار اصولگرایی و بخشی از هویت آن است. والا هیچگاه آن اصولگرایی که میشناسیم رأی غالب مردم را رد نکرد».
به نظر میرسد که محبیان نوشتههای چهارسال پیش خود را درباره «عدم اقبال مردم به جریان اصولگرا» از یاد برده است که این روزها در دفاع از اصولگرایی میگوید: «دوران جنگ، دولت دست جریان مخالف اصولگرایی و بعد هشت سال در اختیار خط مرحوم هاشمی و بعد هم هشت سال در اختیار دولت اصلاحات بود؛ با ٢٥ سال زیرسازی جریان غیراصولگرا؛ چطور انتظار داریم که اصولگرایان یکتنه همه خواستههای نظام را تحقق بخشند؟» او سال ٩٢، بعد از انتخابات ریاستجمهوری و ناکامی گزینههای اصولگرا در کسب رأی مردم، در توضیح چرایی عدم اقبال مردم به اصولگرایان گفته بود: «مردم وضع معیشتی نابسامان خود در این چند سال اخیر را حاصل حاکمیت یکدست جریان اصولگرا میدانند که با سرسختی و لجاجت غیرقابلدرکی از نظر آنان تمام منافع کشور و آنها را فدای سیاستهای ماجراجویانه و غیرقابلانعطاف خود میکند. مدیریت ضعیف احمدینژاد نیز در کنار تحریمها مردم را از جریان اصولگرا روگردان کرد. مردم به خاطر دارند اعتبار سنگینی را که اکثریت اصولگرایان بیحسابوکتاب به نفع احمدینژاد لحاظ کردند. مردم به چشم خود میدیدند که چگونه برخی نمایندگان اصولگرای آنها در مجلس در کورس حمایت از احمدینژاد گوی سبقت را از هم میربودند و همین عامل بود که در کنار بعضی ویژگیهای رئیسجمهور او را به انجام هر کاری هرچند خلاف قانون پردلوجرئتتر میکرد. با نگاهی حتی نهچندان ژرف به مناظرات انتخاباتی میتوان دریافت که کاندیداهای اصولگرا با وجود دفاعنکردن از وضع موجود کشور یا از درک خواست عقلانی مردم غافل بودند یا خود را به تغافل زده بودند. مورد دیگری که در کلام اصولگرایانِ خواهانِ کرسی ریاستجمهوری به چشم میآمد، نگاه آنها به نهاد نظارتی شورای نگهبان بود. هرچه این گروه در بیان خواست مردم ناتوان و کاهل بود ولی در بیان آنچه دلخواه نهادهای نظارتی است، توانا عمل میکرد و به نظر میرسید تا آخرین لحظات امید داشت که شورای نگهبان کاندیداهای اصلاح و اعتدال را در بررسی مجدد رد صلاحیت کند».
بند ناف مردم یا دولت موازی
آنچه این روزها امثال قالیباف یا غفوریفرد بر آن انگشت میگذراند را اصلاحطلبان مدتهاست تکرار میکنند. حمیدرضا جلائیپور در تحلیلی بعد از انتخابات سال ٩٦ درباره چرایی ناکامی جریان اصولگرا گفته بود: «یکی از کارهای خیلی مهمی که آنها باید انجام دهند این است که جریان اصولگرایی باید بند نافش را از امکانات دولت موازی قطع کند. هر جریان سیاسی اصیل باید بند نافش به جامعه وصل باشد؛ یعنی متکی به خواست و مطالبات مردم و جامعه باشد نه اینکه متکی به امکانات عمومی باشد. اصولگراها به نام اینکه خیلی ارادتمند و مخلص نظام و ذوب در نظام هستند، بیخیال مردم و جامعه میشوند. حتی کار به طرفداری از تتلو رسید. این خیلی نماد خوبی است برای اینکه نشان داده شود اصولگرایی در چه وضعیتی قرار گرفته است. اصولگرایی برای اثرگذاری باید به تکیه به مردم و جامعه بازگردد. خیلی کار سختی است. آنها ۲۰ سال است که به امکانات دولت موازی معتاد شدهاند. باید بگردند و شخصیتهای اصولگرای مردمی را پیدا کنند و دور آنها رفته و درس بگیرند و جریان راست را بازسازی کنند. جمنا همین امکانات دولت موازی بود. در انتخابات وارد شد و عدهای به دنبالش راه افتادند».
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر