به گزارش هفته نامه صدا، نزدیک به ۴۰ سال پیش، این سوله قدیمی برای کارخانه مینو بود؛ شوکت و جلالی داشت و با همین دیوارها، بخشی از نقش تحول صنعت خوراکی ایران را روی دوش داشت. حالا اما قطعات خودروسازان درون آن انبار شده و جای پفک نمکی هایی را که طعم آنها هنوز ماندگار است، گرفته است.

علی خسروشاهی پیش از آن که با ناامیدی ایران را ترک کند و در تمام روزهای زندگی در خارج از کشور دل نگران کارخانه اش باشد، این سوله را در اختیار داشت. حالا در همین روزهایی که سوله قدیمی مینو به انبارگاه قطعات خودروسازان تبدیل شده است، یکی از خسروشانی ها در آمریکا، مدیرعامل بزرگ ترین تاکسی آنلاین جهان شده است و روزگار جدیدی در روزهای ۴۸ سالگی اش، طلوع کرده است. پدربزرگان او صنایع مهمی مانند تولی پرس و تولیدارو را در زمانی که ایران اولین قدم های صنعتی اش را برداشته بود، ایجاد کردند.

به گواه تمام منابع تاریخ معاصر، خانواده خسروشاهی از سال ۱۲۸۰ تا ۱۳۵۸، از اولین ها و موثرترین های صنعت ایران بودند و حالا نوادگان آنها در آن سوی مرزها، جایی بسیار دور از ایران به اسم و رسم دارترین های تکنولوژی تبدیل شده اند. اوبر که به انتخاب دارا خسروشاهی می بالد، با ارزش ترین شرکت استارت آپی دنیاست، در بسیاری از کشورها خدمات می دهد و سرویس اسنپ و تپ سی در ایران نیز، با الگوبرداری از آن راه اندازی شده است.

ارزش این شرکت به ۶۲.۵ میلیارد دلار می رسد و به فولکس واگن نزدیک شده است. اما نام دارا خسروشاهی، نواده عموی علی خسروشاهی، بنیان گذار مینو، پیش از این نیز عنوان پردرآمدترین مدیرعامل صنعت تکنولوژی در آمریکا با ۹۶.۴ میلیون دلار مطرح بود و موضع گیری های سفت و سخت او در مقابل ترامپ نیز او را به چهره ای محبوب تبدیل کرده بود.

به جز دارا، برخی دیگر از اعضای خانواده اصیل و اقتصادی خسروشاهی نیز در آمریکا برو و بیایی دارند. به کنکاش در زندگی گذشته و امروز آنها پرداخته ایم. کنکاشی که نشان می دهد کارآفرینان اصیل، در هر جغرافیایی راه خودشان را پیدا می کنند و برای ایران به جز حسرت و رخوت در همان سوله قدیمی کنار اتوبان، برای مرزی که از آن بیرون رفته اند، چیزی باقی نمی ماند.

عقبه مدیرعامل اوبر به کجا می رسد؟

دارا خسروشاهی، نتیجه حاج حسن خسروشاهی است، به طور دقیق، مدیرعامل جدید اوبر فرزند اصغر خسروشاهی و از نوادگان کاظم خسروشاهی است؛ کسی که تولی پرس را بنیان گذاشته بود. او سال ۱۳۴۵ درباره کارخانه اش در بازدید نخست وزیر وقت گفته بود: «در این موسسه ۱۳۴۰ نفر کارگر و کارمند و مدیر کار می کنند و ۲۴۰ نفر آنها دکتر و مهندس و لیسانسه هستند.»

بررسی تاریخی عقبه این خانواده نشان می دهد که حاج حسن خسروشاهی در اواخر قاجار تا اوایل دوران پهلوی اول، مدت ها رئیس اتاق بازرگانی تبریز بود. در آن زمان که هنوز قوانین مدنی و بازرگانی رایج نبود و معاملات بر اساس قوانین شرعی صورت می گرفت، او به علت داشتن درجه اجتهاد، مرجعی برای حل و فصل اختلافات معاملاتی تجار بود. تجارتخانه حاج حسن و دو برادرش، حاج غفار و حاج حسین در سرای میانه بازار تبریز قرار داشت که به واردات کالاهایی مثل فاستونی، کاغذ چای، شکر و ... می پرداختند. بعد از مدتی نیز با سرمایه گذاری شرکا، کارخانه نساجی را در قزوین بنا کردند. حاج حسن خسروشاهی شش پسر داشت که بنگاه های تجاری و صنعتی گروه تولیدارو را اداره می کردند. در آغاز دهه پنجاه، نوه هایش نیز به گروه خانواده پیوستند.

فعالیت های اقتصادی نسل به نسل به این خانواده منتقل شد تا جایی که خاندان خسروشاهی بزرگ ترین فعالان صنعتی تولید و توزیع دارو و خوراکی در دهه چهل و پنجاه در تاریخ ایران شدند. بر اساس اطلاعات کتاب موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی، در نیمه دوم حکومت رضاشاه، خسروشاهی ها به همراه برادران شالچیلار کارخانه نساجی آذربایجان را در قزوین با سرمایه ۳۵۲ هزار تومان و ۱۰۰ دستگاه ریسندگی و بافندگی پنبه تاسیس کردند، این کارخانه تجربه چندان موفقی برای خاندان خسروشاهی به همراه نداشت و پس از مدتی، بین شرکا اختلاف ایجاد شد و در سال ۱۳۲۵ از یکدیگر جدا شدند.

به این ترتیب، هر کدام از شرکا، سرمایه خود را در رشته دیگری به کار گرفتند. حاج حسن خسروشاهی، نمایندگی شرکت دارویی ماکسون و رابینز و شیرخشک کرافت را گرفت. علی خسروشاهی نخست نماینده فروش محصولات دارویی بوتس و بخاری علاءالدین و بعد محصولات نستله شد و شالچیلارها نیز نمایندگی شرکت دارویی UCB را گرفتند.

«مینو» چطور نوستالژی های ایران را ساخت؟

خسروشاهی ها با فعالیت های شان، نوستالژی های زیادی برای ایرانی ها به جا گذاشتند. تاید، پفک نمکی، تافی، ویفر و ... همه محصول فعالیت های آنها بود. علی خسروشاهی، مالک و بنیان گذار مینو بود که به همراه پسرش حسن، در این کارخانه فعالیت می کرد و آخرین حضور آنها در صنعت ایران با همین کارخانه مینو معاصر بود. نام اولین محصول مینو، تافی کره ای سه ستاره بود. در شروع تولید تافی شرکت با مشکلات مختلفی مواجه بود. نخست این که قالب تافی های مینو بزرگ تر از قالب تافی رقبا بود و این موجب مشکل بزرگی در فروش می شد.

مغازه دارها تافی را بر اساس وزن می خریدند ولی در مغازه بچه ها تافی را دانه ای می خریدند و بنابراین، هر چقدر تعداد تافی در یک کیلو بیشتر بود، سود آن برای مغازه دارها نیز بیشتر بود و به خرید آن راغب تر می شدند. دوم این که اوایل کار، تافی های مینو خیلی کشی بود و به دندان می چسبید و مدتی طول کشید تا این اشکال رفع شود. تولید تافی که با دو دستگاه شروع شده بود، کم کم بیشتر شد و بعدها تعداد دستگاه های تولید به ۵۰ تا هم رسید.

شرکت مینو در اواخر شهریور ۱۳۴۱ برای اولین بار ویفر را در بازار ایران عرضه کرد. کارگاه ویفرسازی سومین کارگاهی بود که به راه می افتاد. در کتاب موقعیت صاحبان صنایع در عصر پهلوی آمده است: «از عوامل موفقیت این محصول تولید آن در بسته های زیبای دو و پنج ریالی بود که با استقبال مصرف کنندگان مخصوصا کودکان روبرو بود.»

علی خسروشاهی برای توسعه کارگاه های بعدی ویفر در نیمه دوم سال ۴۰، تقاضای وامی به مبلغ ۵ میلیون تومان از بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران کرد. بانک ۶۰ درصد مبلغ طرح، یعنی ۴ میلیون تومان را بعد از بررسی های مالی و فنی وام پرداخت کرد. فریدون علاقبند مامور ارزیابی و نظارت این طرح در بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران می گوید: «وقتی برای بررسی از علی خسروشاهی پرسیدم قصد ساخت چه محصولی را دارید؟ گفت هر چه می خواهید بنویسید. او حاضر نبود نام محصول را اعلام کند، زیرا نمی خواست رقبا از برنامه تولید او مطلع شوند. اما روزی بعد از شروع تولید، چند کارتن ویفر برای بانک فرستاد تا محصول نهایی را اعلام کند.»

جستجو در منابع مربوط به زندگی علی خسروشاهی نشان می دهد که او مترقی و بلندپرواز بوده است. پس از مدتی که از کار کارخانه مینو گذشت، به تدریج سیاست علی خسروشاهی این شد که هر کجا ماشین بهتری می یافت، خریداری می کرد؛ ماشین های تولید از آلمان شرقی، آلمان غربی و انگلستان، ماشین های بسته بندی از ایتالیا و سوئیس، ماشین پفک نمکی از آمریکا و ماشین بسته بندی بیسکوییت از فرانسه.

به طور کلی رویه شرکت این شد که بهترین ماشین ها را برای هر نوع تولید خود بخرد و وابسته به یک سازنده بخصوص نباشد. اما نوستالژیک ترین محصول مینو، پفک نمکی آن است که محصول سفر علی خسروشاهی به آمریکا، چشیدن محصولی از شرکت بیاتریس فود و وارد کردن آن به ایران بود.

حسن خسروشاهی در خصوص نام گذاری این محصول می گوید: «در دوران کودکی با مادرم به قنادی مینا در ابتدای خیابان نادری می رفتیم. آنها یک شیرینی داشتند به نام پفک که خیلی مورد علاقه من بود. محصولی هم که قرار بود تولید شود، خیلی پف داشت و چون محصولی شور بود، من تصمیم گرفتم که اسم آن را پفک نمکی بگذارم.»

بعد از انقلاب، در موج اول ملی کردن صنایع، کارخانه مینو از مصادره جان سالم به در برد اما پس از مدتی با تحریک کارگران موج دومی برای جدا کردن مالکیت از مدیریت آغاز شد و کار به جایی رسید که کارگران، علی خسروشاهی را مدتی گروگان گرفتند. در کتاب موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی درباره فرجام مینو آمده است: «با وقوع انقلاب شاید او گمان می کرد دولت جدید رابطه عادلانه تری با صاحبان صنایع برقرار می کند اما جریان حوادث به شکلی گذشت که نتوانستند به راه حل مسالمت آمیزی دست یابند.

آخرین امیدهای علی خسروشاهی بعد از واقعه گروگانگیری نقش بر آب شد و او چند ماه بعد از واگذاری کارخانه ها در سال ۵۹ کشور را ترک کرد. دیگر از آن مردی که هر روز زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت، خبری نبود.

نسل جدید خسروشاهی در آمریکا چه می کنند؟

دارا خسروشاهی تنها ایرانی – آمریکایی متخصص در تکنولوژی نیست. ایرانی های زیادی در آمریکا، شرکت های برجسته تکنولوژی آمریکا را راه اندازی کرده، در آنها سرمایه گذاری کرده یا با مدیریت خود، آنها را به بالاترین مرتبه ها رسانده اند. مجله فوربز درباره دلیل این رویکرد می نویسد: «جامعه مدران ایرانی – آمریکایی و ارزش بالای تحصیلات در فرهنگ ایرانی ها و خانواده های آنها، یکی از دلایلی است که باعث شده اجتماع آنها در آمریکا، روز به روز قوی تر شود.»

در فهرست ایرانی های کارآفرین در آمریکا که رسانه های مختلف خارجی به آنها پرداخته اند، حدود ۹۰ نفر، در صدر هستند. اما از میان آنهایی که سری در سرهای سیلیکون ولی بلند کرده اند، نام خانواده خسروشاهی برجسته است و دارا خسروشاهی، تنها یکی از برجسته ترین آنهاست. «علی و هادی پرتوی» دو برادری هستند که یکی از آنها شرکت لینک اکسچنج و دیگری شبکه Tellme را بنیان گذاشته اند.

این برادران همچنین از سرمایه گذاران اولیه در فیس بوک، دراپ باکس، ایر بی ان بی، اوبر، زاپوش و بسیاری دیگر از استارت آپ ها بودند. آنها همچنین سازمان غیر انتفاعی کد را راه اندازی کرده اند که به دانش آموزان آموزش دانش کامپیوتر و برنامه نویسی می دهد.

علی و هادی برادران دوقلو و پسر عمه دارا خسروشاهی هستند. علی موسس شرکت لینک اکسچنج به معنای مبادله لینک است؛ شرکتی برای تبلیغات اینترنتی است که در سال ۱۹۹۸ به قیمت ۲۶۵ میلیون دلار توسط مایکروسافت خریداری شد. هادی نیز بنیانگذار شبکه تل می است که در سال ۲۰۰۷، به قیمت ۲۶۵ میلیون دلار باز هم توسط مایکروسافت خریده شد. آنها همچنین موسسه Like را بنیان گذاشته اند که سرویسی برای ارائه موزیک است و در سال ۲۰۰۹ به قیمت ۲۰ میلیون دلار، به «مای اسپیس» (My space) فروخته شد.

هادی درباره کارهای شان به پایگاه خبری «استریکتلی وی سی» می گوید: «ما شرکت هایی را دوست داریم که اثرگذاری اجتماعی ایجاد می کنند. منظورم خیریه ها نیست، بلکه شرکت هایی که باعث می شوند دنیا جای متفاوت و بهتری شود، مثلا اسنپ چت، که یک کسب و کار واقعا با ارزش است اما برای همه واضح نیست که ساخت دنیایی بهتر، ماموریت این شرکت است. ما همچنین تکنولوژی هایی را دوست داریم که موقعیت و محدودیت های جهان فیزیکی را به هم می زند.»

او همچنین در سال ۲۰۱۵، درباره آینده کارهای شان گفته بود: «ایده های دست نخورده و فضاهای جدید زیادی برای کار کردن وجود دارد؛ تنها کافی است شما به تغییر جهان فیزیکی فکر کنید و کارهای بسیاری که می توان با کامپیوتر و تکنولوژی انجام داد. برای مثال ما فکر می کنیم که پرینت سه بعدی می تواند به صورت آنلاین فعال شود و از طریق آن بتوان اجسام را واقعی کرد، مثلا از طریق آن بتوان مبلمان ساخت.»

پرتوی ها، پسرعمه های دارا خسروشاهی هستند. واشنگتن پست آنها را از «موفق ترین سرمایه گذاران سیلیکون ولی» می داند. این دوقلوها از دارا خسروشاهی جوان ترند و از شیوه مدیریتی اش یاد می گیرند. علی پرتوی به واشنگتن پست می گوید: «در تمام عمرم هر وقت با تصمیم سختی مواجه شدم، مدل من برای رفتار کردن دارا بوده است. در این شرایط از خودم می پرسم اگر دارا بود چه کاری انجام می داد؟ او یکی از متواضع ترین و قوی ترین آدم هایی است که من می شناسم.»

دارا، امیر، علی و هادی، هر ۴ نفر از خاندان خسروشاهی هستند. «امیر خسروشاهی»، پسرعموی دارا، کارآفرین دیگری است که کمپانی نروانا را راه اندازی کرد و شرکت اینتل آن را به قیمت ۴۰۰ میلیون دلار خریداری کرد. نروانا یک کمپانی در حوزه هوش مصنوعی است.

«کاوه خسروشاهی» نزدیک ترین فرد به مدیرعامل جدید اوبر، یعنی برادر اوست. کاوه مدیرعامل شرکت «آلن اند ال ال سی» است. این شرکت یک بانک سرمایه گذاری است که کنفرانس سان ولی را هم برگزار می کند؛ یک رویداد شبکه ای از سوی نخبگان تکنولوژی مانند مارک زاکربرگ، مدیرعامل فیس بوک و جی دسسی، مدیر توییتر. کاوه ۲۷ سال سابقه فعالیت دارد و به عنوان مشاور مالی در نیویورک، کار می کند.

واشنگتن پست درباره فعالیت خسروشاهی ها در آمریکا می نویسد: «آنها همراه هم به یک دبیرستان خصوصی رفته اند و با هم بزرگ شده اند. در طول سال ها، به هم کمک کرده اند. در شرکت های یکدیگر سرمایه گذاری کرده و از ایده های هم، حمایت کرده اند. خانواده گسترده آنها در اواخر دهه هفتاد به آمریکا مهاجرت کردند و از داستان مهاجرت موفقیت آمیز آنها نباید غافل شد. به همین دلیل است که خسروشاهی ها و پسرعمه های شان، پیشگام اعتراض و مخالفت به فرمان تبعیض آمیز مهاجرتی ترامپ بوده اند.»

اندکی بعد از صدور این فرمان ترامپ، خسروشاهی برای کارکنانش در شرکت اکسپدیا نامه ای نوشت: «من معتقدم که با این دستور، رئیس جمهور به بازی کوتاهی عقبگرد کرده است. آمریکا ممکن است برای زندگی، مکانی امن تر باشد، اما مطمئنا به عنوان کشوری کوچک دیده خواهد شد. این اقدام در مقابل جریان رو به جلوی تفکر، قطعا حرکتی ارتجاعی است.»

سیلیکون ولی در سیطره ایرانی ها

«چرا رشد ایرانی – آمریکایی ها در تکنولوژی، سورپرایزکننده نیست» این تیتر یکی از خبرگزاری های حوزه تکنولوژی است که چند روز پیش گزارشی را درباره حضور ایرانی ها در صنعت نوین آمریکا منتشر کرد. بررسی اسامی و فعالیت های کارآفرینان موفق ایرانی، نشان می دهد آنها در موفق ترین و بلندنام ترین شرکت ها در بالاترین رده ها فعالیت می کنند.

«پی یر امیدیار» بنیانگذار سایت خرید و فروش آنلاین ebay یکی از موفق ترین کارآفرینان ایرانی در آمریکاست. او در سن ۲۸ سالگی و در سال ۱۹۹۵ ای بی (e-Bay) را راه اندازی کرد. او در سال ۱۹۶۷ در شهر پاریس به دنیا آمد و در کودکی به همراه خانواده اش به مریلند آمریکا مهاجرت کرد. امیدیار اولین برنامه کامپیوتری خود را در سن ۱۹ سالگی برای کتابخانه مدرسه ای که در آنجا مشغول تحصیل بود نوشت. در سال ۱۹۸۸ از دانشگاه Tufts University در رشته کامپیوتر فارغ التحصیل شد و چند سال در شرکت های زیرمجموعه اپل و مایکروسافت مشغول کار شد تا این که سایت خود را راه اندازی کرد.

امیدیار در ابتدا این سایت را برای حراج مستقیم اقلام کلکسیونی نوشت ولی بعد با توجه به استقبال بالا، آن را به شکل کنونی توسعه داد. نخستین روز کاری سایت ای بی روز دوشنبه ۹ سپتامبر سال ۱۹۹۵ بود و پی یر امیدیار نمونه ساده ای از این سایت را بالا آورد؛ سایتی که خیلی زود مرزها را شکست و به یکی از بزرگ ترین مراکز خرید اینترنتی جهان و بزرگ ترین سایت حراج دنیا تبدیل شد.

بنیانگذار سایت دراپ باکس نیز یک ایرانی است. «آرش فردوسی» در سال ۱۹۸۵ در آمریکا به دنیا آمد، دوران مدرسه اش را در ایالت کانزاس به پایان رساند. بعد از آن برای ادامه تحصیل به ایالت ماساچوست رفت و در دانشگاه ام آی تی تحصیل کرد ولی یک سال مانده به پایان تحصیلش انصراف داد و ترجیح داد مشغول کارهای عملی و اجرایی شود.

او به فکر راه اندازی سایت دراپ باکس افتاد و با همراهی درو هیستن همکلاسی اش در سال ۲۰۰۷ این کار را انجام داد. دراپ باکس به صورت رسمی در سال ۲۰۰۸ معرفی شد. حالا بیش از ۱۸ میلیون کاربر دارد و هر ماه ۱۵ درصد به تعداد کاربران آن افزوده می شود؛ شرکتی که برای اداره آن و در کنار آرش فردوسی و درو هیستن چندین و چند نفر مشغول فعالیت هستند.

نشریه «بیزینس اینسایدر» آرش فردوسی و هیستن را جزو ۱۰۰ چهره شاخص سیلیکون ولی (منطقه تکنولوژی در آمریکا) دانسته است. اهمیت دراپ باکس تا جایی بود که در سال ۲۰۰۹ «استیو جابز» بنیانگذار اپل پیشنهاد خرید آن را داد ولی با مخالفت آرش فردوسی و شریک اش مواجه شد. واکنش آنها به پیشنهاد استیو جابز خیلی روشن بود: «تصمیم داریم دراپ باکس را گسترده کنیم، بنابراین برای مان اهمیتی ندارد که چه کسی چه پیشنهادی می دهد.»

«امید کردستانی» نام آشنایی برای ایرانی هاست. او رئیس اجرایی توئیتر است و پیش از آن نیز مدیر اجرایی گوگل بوده است. امید کردستانی در ۱۹۶۳ در تهران به دنیا آمد. پدرش می خواست امید فردی بین المللی باشد، برای همین او را از همان کودکی دو زبانه بزرگ کرد و برای کسب نتیجه بهتر او را به مدرسه کاتولیک ایتالیایی تهران فرستاد. او تا چهارده سالگی در آنجا درس خواند اما بعد از مرگ پدر به همراه مادر و برادرش ابتدا به انگلستان و سپس به شهر سن خوزه ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. کردستانی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه استنفورد، به شرکت نت اسکیپ رفت و در سال ۱۹۹۹ آنجا را به مقصد گوگل ترک کرد.

کارهای او به نحوی پیش رفت که همکارانش لقب آقای دیپلمات گوگل را به او دادند. برخی منابع می گویند کردستانی توانست بازده مالی گوگل را ظرف مدت ۱۸ ماه از ۸۸ میلیون دلار به ۲۰۰ میلیون دلار در سال برساند. او پس از گوگل نیز کارهای متعددی انجام داد تا به عنوان مدیر اجرایی به توئیتر رفت. مجله تایم در سال ۲۰۰۶ امید کردستانی را در فهرست صد نفری که دنیای ما را شکل دیگری بخشیده اند قرار داد. به علاوه در جشنواره ایرانیان آمریکا در سال ۲۰۰۷ او به عنوان «ایرانی سال» برگزیده شد. کردستانی تنها ایرانی حاضر در توئیتر نیست، «بیژن ثابت» نیز کارآفرین ایرانی دیگری است که به عنوان سرمایه گذار در توئیتر و تامبلر فعالیت می کند.

«برادران عمیدی» نیز از صاحب نام ترین کارآفرینان مقیم آمریکا هستند. سعید و رحیم عمیدی شرکت شتاب دهنده «پلاگ اند پلی» را برای تامین مالی استارت آپ ها بنیان گذاشته اند و شعارشان این است: «بزرگ ترین شرکت های تکنولوژی آینده را با ما کشف کنید.» سعید و رحیم عمیدی بزرگ شده یکی از خانواده های بزرگ کارآفرین در ایران محسوب می شوند؛ آنها فرزندان یکی از بنیانگذاران شرکت کفش بلا در تهران (عمید حضور) هستند که بعد از ترک ایران و گذشت چند سال فامیلی خود را به عمیدی تغییر دادند.

این دو برادر در دهه ۵۰ شمسی ایران را به مقصد آمریکا ترک کردند و تصمیم گرفتند به جای فعال شدن در کسب و کار خانوادگی و تولید با توجه به جهش تکنولوژی در جهان وارد کسب و کارهای نوین شوند. بلاگ اند پلی هم اکنون در ۲۲ کشور جهان و در قاره های مختلف فعالیت دارد و از بیش از ۲۰۰ استارت آپ در سطح جهان حمایت می کند. همچنین حدود ۱۸۰ سرمایه گذار نیز در سراسر جهان با شرکت پلاگ اند پلی همکاری دارند. هدف اصلی این شرکت که ده ها نفر در نقاط مختلف جهان در آن مشغول کار هستند، حمایت از «ایده های آینده» است.

 

بخش سایت‌خوان، صرفا بازتاب‌دهنده اخبار رسانه‌های رسمی کشور است.