مصطفی معین: روحانی بعد از انتخابات با قبل از آن متفاوت است
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید؛
وزارت علوم بعد از چند ماه وزیردار شد. پروسه معرفی تا انتصاب او با حواشی و انتقاداتی همراه بود. نظر شما در این باره چیست؟
میتوان نگاهی ایدهآلی داشت و گفت که انتخاب روحانی مطابق انتظار نبود اما به نظر من باید واقعیتها را نیز در نظر گرفت. به نظر من توضیحات آقای روحانی در مجلس توضیحات خوبی بود. با تاکید بر اینکه از معیارهای انتخاب مورد نظر خود عدول نکرده است، گفت که گزینههای مختلفی پیشنهاد شده اما امکان معرفی آنها نبوده و نهایتا به دکتر غلامی رسیده است. روحانی همچنین تاکید کرد که انتظار دارد غلامی همان دیدگاههای رییسجمهور را در دانشگاه پیگیری کند.
اما نمایندگان مجلس اغلب میگفتند که تعاملی در کار نبوده و قبل از آقای غلامی هیچ گزینهای به آنها معرفی نشده است. فکر میکنید کنار رفتن گزینههای مناسب یکی پس از دیگری قبل از معرفی به مجلس چه دلیلی داشته است؟
به طور غیرشفاف اشاره کردند که چرخه تصمیمگیری قبل ازاینکه گزینه مورد نظر به مجلس معرفی شود، مانع شده است. به هر حال رهبری انقلاب در مورد چند وزارتخانه تاکید ویژه دارند. یکی از این وزارتخانهها وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. معلوم میشود که مقدمات و مراحل قبل از مجلس، موجب مطرح نشدن گزینههای قبل از غلامی بوده است.
پس شما انتقاداتی که از سوی جامعه دانشگاهی، فعالان سیاسی و نمایندگان مجلس به آقای غلامی شده است را وارد نمیدانید؟
قبلا نیز در مصاحبههایی گفتهام که انتظار نداشتم دانشجویان اینطور شتابزده به انتقاد بپردازند. به اعتقاد من باید با نگاه جامعتری برخورد کنند و ببینند که وضعیت سایر دانشگاهها چگونه است. دانشجویان باید بدانند که اگر فضای دانشگاه فضای آزاداندیشی، مشارکت، گفتوگو و فرصتهای برابر نیست و محدودیتهایی وجود دارد؛ این فقط اختصاص به دانشگاه آنها ندارد و متاسفانه در سایر دانشگاهها نیز همین وضعیت کم و بیش وجود دارد. ارزیابی من از آقای غلامی صرفا بر اساس یک تحلیل سیاسی نیست. بلکه بر اساس شناخت دیرباز خودم از شخص آقای غلامی، دانشگاه بوعلی و استان همدان است. دکتر غلامی در دوران اصلاحات از خود من حکم داشت. بیش از ٦ سال دانشگاه بوعلی همدان را اداره کرد و طرح جامع دانشگاه را به سرانجام رساند. در واقع دانشگاه بوعلی را چندین درجه از نظر علمی بین دانشگاههای کشور ارتقا داد. شناخت من متعلق به امروز و دیروز نیست و به آن زمان برمیگردد. به اضافه اینکه من تفاوت جدی بین وضع دانشگاههای مختلف کشور نمیبینم. چه در تهران و چه در شهرستانها پویایی و تحرک مورد نظر وجود ندارد و این ناشی از آسیبهای قبلی است که هنوز هم کم و بیش ادامه دارد. بنابراین باید موضوع را ریشهیابی و شرایط را آسیبشناسی کرد.
نتیجه آسیبشناسی چه خواهد بود؟
بخش زیادی از مساله به دولت قبل بر میگردد. یعنی به ایجاد محدودیتهای بسیار و برخورد با حرکتهای دانشجویی در آن زمان که هنوز رسوبات و آثار آن باقی است. وضع دانشگاه کمی بهتر شده نه اینکه اصلا تغییری نکرده باشد، اما هنوز تا وضع مطلوب خیلی فاصله دارد. بنابراین اگر انتقادی میشود بهتر است که از این وضعیت کلی انتقاد شود. نه فقط از یک فرد در یک دانشگاه خاص. آن هم در منطقهای (همدان) که محیطی اختلافی و خیلی سیاسی است. من از آنجایی که قبل از انتخابات ریاستجمهوری و شوراها درسال ٩٦ به دعوت تشکلهای دانشجویی تقریبا به ١٠ دانشگاه رفتم، در مقایسه شرایط دانشگاهها با یکدیگر تصور میکنم که هیچ یک تفاوت چندانی با دانشگاه همدان ندارند. در واقع معتقد هستم که تمرکز بر یک فرد خاص و یک فضای محدود برای انتقاد، درست نیست. به نظر من فضای امنیتی و حراستزدهای که کم و بیش در دانشگاهها وجود دارد، باعث استیصال مدیریتها میشود. نه فقط در همدان بلکه در همه دانشگاهها محدودیتها و موانعی برای تشکیل تشکلهای دانشجویی، کانونهای فرهنگی، هنری، فکری، علمی یا ادبی وجود دارد. انتقادات درست است و دانشجویان در تشکلهای اصلاحطلبی یا غیرخودی تلقی میشوند، فرصتهای نابرابر در همه جا وجود دارد و مختص یک دانشگاه نیست.
به توضیحات آقای روحانی در مجلس اشاره کردید. فکر میکنید چرا آقای روحانی نهایتا گزینهای را برای وزارت علوم معرفی کردند که ناگزیر باشد در جلسه رای اعتماد بیش از نمایندگان مجلس خطاب به جامعه دانشگاهی صحبت کنند.
اتفاقا من هفته قبل از جلسه رای اعتماد، آقای روحانی را به صحبت و گفتوگو با دانشگاهیان دعوت کرده بودم. در مصاحبهای تاکید داشتم که لازم است آقای روحانی با جامعه دانشگاهی وارد گفتوگو شود و علاوه بر معیارهای انتخاب، درباره محدویتهای خود در این زمینه صادقانه، شفاف و جدی توضیح دهد. روحانی باید میگفت که چه تنگناهایی سبب شده است تا وزیر علوم اینقدر دیر معرفی شود. آقای روحانی باید به دانشجویان توضیح دهد زیرا دانشجویان پشتوانه او هستند. این قشر در حمایت از روحانی در سال ٩٢ و ٩٦ پیشتاز بوده است. بنابراین حق آنهاست که توضیحات کافی و وافی را از رییسجمهورشان بشنوند و مجاب شوند. در آن مصاحبه تاکید کرده بودم که این گفتوگو نهتنها موجب همراهی دانشگاه با رییسجمهور میشود بلکه میتواند در رای اعتماد نمایندگان نیز اثرگذار باشد.
روحانی در جلسه رای اعتماد چنین گفتوگویی داشت و همه تلاش خود را کرد که طی چند دقیقه مقبولیت غلامی را افزایش دهند. به نظر شما موفق بود که هم دانشگاه را همراه کند و هم در رای اعتماد نمایندگان اثرگذار باشد؟
قبل از صحبت در این باره باید از فراکسیون امید انتقاد کنم که نتوانستند پیرامون رای اعتماد به غلامی به جمعبندی برسند و نهایتا تصمیمگیری را به عهده اعضا گذاشتند. به نظر من اگر تصمیم میگرفتند که به غلامی رای هم ندهند بهتر از این بود که اینگونه عمل کنند. فراکسیون تبلور خرد جمعی در مجلس است. مجلس نیز نهاد مقدسی متشکل از نمایندگان مردم است، لذا انتظار میرود بیشترین اطلاعات و تحلیلها را از شرایط دانشگاهها داشته و به سوابق افراد دسترسی داشته باشند و بر اساس آنها به جمعبندی برسند.
آقای روحانی باید صحبت با دانشگاهیان را به روز رای اعتماد موکول میکرد؟ فکر نمیکنید اگر زودتر مثلا در مراسم افتتاح سال تحصیلی که به دانشگاه تهران رفته بود، این حرفها را میزد میتوانست تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد؟
حتما همینطور است. البته صحبت از تریبون خانه ملت نیز اهمیت ویژهای دارد زیرا توجههای بسیاری به آن جلسه جلب میشود. به اضافه اینکه ما از نظر فرهنگی نیز ملت دقیقه نودی هستیم و این خواه ناخواه در مسوولان نیز خود را نشان میدهد!
مخاطب قرار دادن جامعه دانشگاهی توسط روحانی موثر بود؟ یعنی توانست بخشی از منتقدان غلامی را قانع کند؟
نمیدانم. در این مورد ارزیابی دقیقی ندارم. باید کمی تامل کرد و دید. در ثانی این موضوع به عملکرد دکتر غلامی نیز بستگی دارد. باید دید که او میتواند همانطور که روحانی توصیه کرد، به وعدههای رییسجمهور پایبند بماند یا خیر. البته امیدوارم که موفق باشند.
یکی از موضوعاتی که تردید در مورد غلامی را بیشتر میکرد حمایت اصولگرایان از او بود. حتی شاهد بودیم که برخی از نمایندگان مخالف او نیز به همین مساله اشاره کرده و نتیجه میگرفتند که غلامی گزینه مناسبی نیست.
بر اساس تحلیلی که از شواهد و شناختی که از فضای سیاسی ایران دارم معتقدم که حمایت اصولگرایان از غلامی نوعی بهرهگیری تاکتیکی از شرایط بود. با این کار تلاش کردهاند که هم وزیر منتخب را به سوی خود جلب کنند و هم از این فرصت استفاده کردند تا تاثیرگذاری خود را نشان دهند. حتی اگر وزیر پیشنهادی رای نمیآورد باز دولت تضعیف میشد و این به نفع اصولگرایان افراطی و دلواپسان بود.
پس یک معامله چندسر سود کردند.
به اعتقاد من با یک تیر چند هدف را نشانه گرفتند. از سویی خواستند بگویند که در مورد مسائل فرهنگی و دانشگاهی حساس هستیم و موضعگیری میکنیم. حمایت آنها هم میتواند در عملکرد وزیر بعد از رایآوری تاثیر داشته باشد و هم ممکن است که با حمایت خود موجب رای نیاوردن یا افت آرای وزیر پیشنهادی و نهایتا تضعیف دولت شوند.
همینطور هم شد.
بله، فکر میکنیم تاحدودی اینطور بود و برخی اعضای فراکسیون امید با همین دلیل به غلامی رای ندادند. اگر او رای نمیآورد نیز میگفتند که ما از شما حمایت کردیم اما اصلاحطلبان و هواداران دولت به شما رای ندادند. به اعتقاد من حق این بود که کمی عمیقتر به حمایت اصولگراها از غلامی نگاه میکردیم اما در عصر ارتباطات، اینترنت و فضای مجازی هر موضعگیری سریعا گسترش پیدا میکند و فضاسازی میشود. به نظر من مجلس باید خودش جهتدهنده باشد و نباید از فضایی که در یک مقطع خاص شکل میگیرد، تاثیر بگیرد. این ضعف مجلس است.
منتقدان غلامی یک نگرانی دیگر نیز داشتند. میپرسیدند که غلامی چطور میتواند گستره وسیع حامیان از حداد عادل تا ظریفیان را راضی نگاه دارد. به نظر شما چطور میتواند؟ اصلا ممکن است؟
معمولا شأن اقشار دانشگاهی و استادان باسابقه را فراتر از آن میدانم که با مسائل، سیاسی برخورد کنند. اینکه توانسته است از این سر طیف تا آن سر را با خود همراه کند میتوانیم حمل بر مقبولیت او کنیم و نه حمل بر سیاسیکاری او. بنده معتقد هستم که علم یک میراث مشترک انسانی است. جوامع بشری نیز در ادوار مختلف تاریخ در تولید علم کموبیش نقش داشتهاند. کشوری مثل ایران که مهد تمدن دنیا بوده است و کشورهایی نیز مثل غربیها کمتر اما همه نقش داشتهاند. دانشگاه نیز مرکز علم است، یک نهاد علمی ملی است و مرکز تمرکز نیروهای یک جناح خاص نیست. بنابراین همه جناحهای سیاسی کشور دانشگاه را باید از خود بدانند و از آن حمایت کنند تا کشور پیشرفت کند. نباید از دانشگاه سربازگیری و در مدیریت آن دخالت کنند. دانشگاه نهادی مدنی و مستقل است. اتفاقا یکی از موضوعات مورد تاکید رییسجمهور در جلسه رای اعتماد همین مساله استقلال دانشگاه بود. استقلال یکی از ویژگیهای سرشتی دانشگاه است و باید به آن به عنوان نهادی مدنی که از سیاست تاثیرپذیر نیست، نگاه کنیم. دانشگاه جامعه کوچکی از فرهیختگان علمی یک جامعه بزرگ است که میتواند خودش را به صورت خودگردان و مستقل اداره کند. لذا اگر جناحهای سیاسی نیز دانشگاه را به عنوان یک نهاد ملی تلقی کنند، باعث ثبات مدیریت در دانشگاه و وزارت علوم و تحقیقات و پیشرفت کشور میشود.
پس گستردگی طیف حامیان غلامی را ایراد نمیدانید و خوشبین هستید.
به نظر من یکی از آفتهای وارد شده به دانشگاه همین بیثباتی مدیریتی در چند سال گذشته بوده است. معرفی شدن وزیرانی که برخی رای اعتماد نگرفتند و برخی استیضاح شدند و مدیریت وزارت علوم با سرپرست بود... اینها درست نیست.
به هرحال آقای غلامی با وجود همه انتقادات وزیر شد. ما نیز باید به قول شما با نگاه خوشبینانه منتظر موفقیت او در وزارت علوم باشیم. تحرکات دانشجویی اما در هفتههای اخیر فارغ از اینکه هدفش انتقاد از غلامی بود؛ از جنبه دیگری قابل تامل و توجه است. شاهد بودیم که خیلی سازمانیافته ظرف چند روز چندین تجمع برگزار و چندین نامه امضا شد. این حرکتها همانطور که شما اشاره کردید در رای اعتماد نمایندگان مجلس اثر گذاشت. به نظر شما باید این شور و نشاط در فضای دانشگاه را به فال نیک گرفته و به این نتیجه برسیم که تشکلهای دانشجویی به روزهای اوج خود بازمیگردند؟
در علم طب برای تشخیص درست از آسیبشناسی بیماری شروع میکنیم تا علت را دریابیم. وقتی به تشخیص درست علت برسیم، این خود نیمی از درمان است. در این مورد نیز اگر بخواهم رفتار تشکلهای دانشجویی را بیطرفانه آسیبشناسی کنم، میگویم که بازتابی از برخوردها و بیمهریهایی بود که در دوران احمدینژاد به دانشگاه وارد شد و هنوز رسوبات و آثار آن مشاهده میشود. این زمینه باعث شد که محدودیتهای جدی برای فعالیت تشکلهای دانشجویی کم و بیش ادامه یابد. دخالت عناصر حرفهای سیاسی و نهادهای امنیتی از خارج در دانشگاه، فشار برخی تشکلهای خودساخته دانشجویی و هدایتشده از خارج دانشگاه به مدیریتها، اقتدار آموزش عالی و استقلال دانشگاه را مورد تهدید قرار داد و آنها را تضعیف کرد. فضای فعلی دانشگاهها بازتابی از آن گذشته است. علاوه بر این انتقاد به عملکرد دولت نیز در شکلگیری این فضا موثر بوده است. اکنون این نگرانی وجود دارد که آقای روحانی وعدههای انتخاباتی خود را فراموش کرده باشد. دیر معرفی شدن وزیر علوم و اداره این وزارتخانه مهم با سرپرست، یکی از موارد انتقادی است که زیر ذرهبین دانشجویان بوده است. من امیدوارم که این فعالیتها همانطور که شما گفتید نشانه زنده بودن دانشگاه باشد. همینطور نیز هست. منتها نمیتوان گفت که فعالیتهای تشکلهای دانشجویی وارد فاز تازهای شده است، چون این موضوع بستگی به این دارد که عملکرد مجموعه دولت، وزارت علوم و شخص وزیر علوم چگونه باشد. انتظار میرود که وعدههای رییسجمهور حداقل در فضای دانشگاه محقق شود.
گفته میشد که رقبای غلامی یا بهتر بگوییم گزینههای احتمالی رییسجمهور برای تصدی وزارت علوم در سازمان دادن به این حرکتهای دانشجویی و جوسازی علیه غلامی نقش داشتهاند.
من این گمانه را خیلی بعید میدانم. با شناختی که از نهاد دانشگاه و دانشگاهیان دارم معتقد هستم که در چنین موقعیتهای خطیر و حساسی، یک دانشگاهی اصیل عملکرد تخریبی نخواهد داشت. اگر این اتفاق در دستگاههای سیاسی کشور بود این احتمال را رد نمیکردم چون فضای سیاسی ما چندان سالم نیست، اما در مورد آموزش عالی بعید میدانم. البته اینکه برخی افراد در شرایطی که رییسجمهور موفق نشده است وزیر علوم را معرفی کند احساس مسوولیت کنند تا اگر به آنها پیشنهاد شد بپذیرند، اتفاق بدی نیست، اما گمان نمیکنم که به عنوان رقیب فضاسازی کرده و نقش تخریبی داشته باشند، بعید میدانم.
به این اشاره داشتید که نگرانی از فراموش شدن وعدههای انتخاباتی در عملکرد دانشگاه تاثیر داشته است. این نگرانی صرفا در فضای دانشگاهی مشاهده نمیشود. جامعه زنان نیز مطالباتی دارد که برخلاف انتظار در دولت دوازدهم محقق نشد. از سویی مواضع و اظهارنظرهای روحانی نسبت به دولت قبل کمی محافظهکارانهتر شده است. حتی در حوزه سیاست خارجی بیش از قبل حرفهای تند علیه غرب میزنند. همه اینها را در کنار هم میتوان به معنای چرخش روحانی به راست دانست؟
بیش از آنکه نسبت به جنبههای سیاسی این موضوع حساس باشم با نگاهی اخلاقی به مساله نگاه میکنم. وفای به عهد یک اصل مهم اخلاقی و دینی است. اینکه دولت وعده جوانگرایی دهد، وعده دهد که همه قومیتها و مذاهب بر اساس شایستگی در آن حضور خواهند داشت، بگوید که زنان در بالاترین سطح در دولت حضور خواهند داشت و... ولی در مقام عمل به وعدهها پایبندی نشان ندهند، اخلاقی نیست.
یکی از وعدههای آقای روحانی بحث حقوق شهروندی بود اما اکنون شاهدیم که مثلا حق شهروندی آقای سپنتا نیکنام ضایع شده اما هنوز دولت ساکت است. این همان دولتی است که رییس آن منشور حقوق شهروندی را رونمایی کرده، امیدها به وجود آمده و به کابینه تاکید کرده است که در چارچوب آن عمل کنند. روشن است که اینگونه مسائل میتواند آثار منفی در جامعه و به خصوص در ذهن فعال و حساس دانشجویان داشته باشد. این قشر از حامیان اصلی روحانی بودهاند. به همین خاطر افزایش انتقادات را دور از انتظار نمیدانم اما انتظار بیشتری از رییسجمهور دارم. البته رییسجمهور محدودیتهای خاصی نیز در ساختار سیاسی و حکومتی دارد. نکته این است که بهتر بود با توجه به آن محدودیتها وعدهها داده میشد. خوشبختانه دولت دوازدهم برای نشان دادن پایبندی خود به وعدهها هنوز زمان دارد و فقط چهار ماه از آغاز به کار دولت گذشته است. آقای روحانی فرصت کافی دارد که با تدبیر عمل کرده و با خوشنامی و ایجاد امید دولت دوم خود را به پایان برساند و حمایت عمومی از جمله حمایت دانشگاه را تا آخر برای خود حفظ کند. تاکید میکنم که هنوز دیر نشده و میتوانند جبران کنند. با این وجود محتمل نمیدانم که این رویه تصمیم آگاهانهای برای گرایش بیشتر به سمت اصولگرایان یا خدای ناکرده نوعی نقض عهد باشد!
اگر نامش را نقض عهد با حامیان اصلاحطلبان نگذاریم؛ چطور؟ به نظر شما آقای روحانی قبل از ٢٩ اردیبهشت با روحانی بعد از آن تفاوت دارد؟
ظاهرا این طور است. باطن را نمیدانم ولی ظاهرا اینگونه است و امیدوارم که روحانی ظاهر امر را نیز اصلاح کند. وقتی به گفتوگو با دانشگاه اشاره کردم منظورم همین بود. در گفتوگو باید به صورت شفاف، صادقانه و صریح بگویند که کماکان چه دیدگاههایی دارند و چقدر به وعدههای خود پایبند هستند. همینطور باید تنگناها، موانع و محدودیتها را نیز مطرح کنند.
قبلا دیدهایم که وقتی میخواهند گفتوگو کنند نیز به یک جمله خواستیم و نشد، اکتفا میکنند.
این اصلا کافی نیست. اولا باید بگویند که چه چیز را خواستهاند و ثانیا توضیح دهند که چرا و چگونه نشد. من حقیقتا باور دارم که این نحوه گفتوگو نظام را تضعیف نمیکند. اگر مردم را محرم مسائل بدانیم و جامعه را به خواص و عوام، شهروند درجه یک و درجه دو یا خودی و غیر خودی تقسیمبندی نکنیم؛ اخلاق حکم میکند که چیزی را از آنها پرده پوشی نکنیم. مردم موکلین ما و صاحبان کشور و نظام هستند؛ لذا باید مسائل و حتی مشکلات را گفت زیرا کمک و پشتیبان ما خواهند بود. سطح آگاهی مردم سبب میشود که احساس مسوولیت آنها نسبت به خود نظام نیز بیشتر شود. در ناآگاهی است که کلاههای گشاد سر جامعه میرود، به خصوص در مقاطع حساس انتخابات، مثل انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم. به اضافه اینکه این ناآگاهی احتمال خالی ماندن صحنه در مقاطع خطیر و سرنوشتساز احتمالی را نیز ایجاد میکند.
اگر روحانی این تصمیم اخلاقی را نگیرد یا این تدبیر سیاسی را نداشته باشد، شاهد چه پیامدهایی خواهد بود؟
نتیجه سرخوردگی عمومی خواهد بود که در گذشته نیز شاهد آن بودیم. مثلا در دولت دوم آقای خاتمی به خاطر بحرانهای پیدرپی که به دولت تحمیل شد، یک نوع سرخوردگی در جامعه به خصوص در جامعه دانشگاهی به وجود آمد. در این مقطع هم بعید نیست که همان اتفاق تکرار شود. اگر دانشگاه دچار بیانگیزگی، سرخوردگی و بیتفاوتی شود، جامعه نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
وقتی از جامعه مدنی حامی روحانی صحبت میکنیم در واقع از بدنه رای اصلاحطلبان صحبت میکنیم چون آقای روحانی به پشتوانه حمایت این جریان سیاسی رییسجمهور شد. اگر عملکرد روحانی جامعه را سرخورده کند، بدنه رای اصلاحطلبان ریزش میکند؟
خسارت کلیتر خواهد بود و توسعه سیاسی کشور و همه فعالان سیاسی از جمله اصلاحطلبان متضرر میشوند. این رویه میتواند اصلاحطلبان را تضعیف کند چون در انتخابات حامیان اصلی روحانی بودهاند. البته سایرگروههای سیاسی هم از سرخوردگی مردم آسیب میبینند. به هر حال مردم آگاه هستند و میدانند که اصلاحطلبان اصیل برای گرفتن پست و مقام از روحانی حمایت نکردند بلکه برای صلاح کشور بود که صحنه را خالی نگذاشتند. همین رویکرد و اقدام جریان اصلاحات بود که سبب شد دولت تغییر کند، بافت مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا دگرگون شود. ولی به هرحال سرخوردگی ناگزیر است.
اگر دولت روحانی با ادامه این رویه خود جامعه را به سوی سرخوردگی ببرد، اصلاحطلبان در طی دولت دوازدهم چگونه و تا کجا از او حمایت میکنند؟ در همین مساله رای اعتماد به غلامی شاهد بودیم که برخی از فراکسیون امیدیها میگفتند که به غلامی رای دادیم چون بزرگان اصلاحات خواستند که به او رای دهیم.
این نیز بستگی به عملکرد دولت و شخص رییسجمهور دارد. طبیعی است که ما هر چه به انتهای دولت و انتخابات بعدی نزدیک میشویم جبهه اصلاحطلبان فعالتر میشوند. قبل از آن نیز انتخابات مجلس را در پیش داریم و باید از هماکنون سعی کنیم که انسجام درونی خود را بیشتر کرده و راهبردها را مشخص کنیم. قطعا حساسیت نسبت به دولت بعدی نیز بیشتر میشود و اینها در نحوه برخورد با دولت روحانی بیتاثیر نیست اما توجه داشته باشید که سیاست امری نسبی است. من فکر میکنم که تا پایان دولت باید کماکان از دولت حمایت کرد، حمایتی که با نقادی و همراه با بالابردن سطح آگاهی و توانمندی تحلیلی مردم توام باشد. من نقدهای واقعبینانه و صادقانه را هرچند که صریح و تلخ باشد، تاثیرگذار و سازنده میدانم.
از آماده شدن برای انتخاباتهای آتی گفتید. آقای عارف چند وقت قبل گفته بود که در سال ٩٨ ائتلاف نمیکنیم البته بعد کمی این موضعگیری را تعدیل کرد. یک بار دیگر نیز گفت که اصلاحطلبان در ١٤٠٠ حتما گزینه خود را خواهند داشت. شنیدن این حرفها از حالا به معنی نا امیدشدن اصلاحطلبان از ائتلاف با اعتدالیون است؟
نمیشود مسائل را در جامعه به سرعت در حال تغییر ایران اینطور پیشبینی کرد. میتوان تحلیل کرد اما از چهار سال قبل نمیتوان گفت که چه کار خواهیم کرد! این روش از نظر سیاسی خیلی قابل دفاع نیست. به نظر من اصلاحطلبان باید ابتکار عمل و قدرت مانور خیلی بالایی پیدا کنند. ضرورت دارد که با انسجام بیشتر و با تدوین راهبردهای اصلاحطلبی که اکنون به صورت مدون و مکتوب موجود نیست؛ وارد عمل شوند. ضمن اینکه لازم است شرایط در حال تغییر جامعه، شرایط منطقهای و بینالمللی و هرآنچه ممکن است در دوره بعد کشور را تحت تاثیر قرار دهد، در نظر بگیرند. ضمن اینکه اگر ساختار انتخابات عادلانه، آزاد و رقابتی باشد، طبیعی است که اصلاحطلبان چهرهای شاخص، شناخته شده و اصیل از اصلاحطلبان را معرفی میکنند و این اصلا دور از امکان نیست. اما باید آمادگی تحمیل محدودیتهای انتخابات استصوابی را نیز داشته باشیم و برای آن شرایط هم سناریوی مناسب انتخاب کنیم. قدرت مانور اصلاحطلبان باید به نحوی باشد که از طرفی گزینه مطلوب خود را به جامعه معرفی کنند و از طرفی برای بدترین وضع نیز آمادگی داشته باشند. این شاخص یک حزب یا جریان اجتماعی فعال و زنده است.
اصلاحطلبان در انتخابات ٩٢ نیز با همین وضعیت بد مواجه بودند و از سر اضطرار از روحانی حمایت کردند. اگر بعد از ٨ سال به یک وضع بدتر برسند؛ نتیجه چه خواهد بود؟
ملت ما در طول تاریخ یک ویژگی مهم داشته است و در مقاطع خیلی سرنوشتساز حالت آمادهباش به خود میگیرد. نگرانی از تهدید شدن کشور از سوی خطرات مختلف، سیستم دفاعی مردم را تحریک و آنها را به صحنه میآورد و این به صحنه آمدن خیلی از سناریوها را تغییر میدهد. من ایمونولوژیست هستم یعنی تخصص سیستم دفاعی بدن را دارم. این سیستم دفاعی است که در شرایط پرمخاطره به داد انسان میرسد. خوشبختانه سیستم دفاعی ملت ایران فعال است. تعصبی که مردم نسبت به ملیت و دین و مرزهای کشورشان دارند باعث میشود که در شرایط حساس حضورشان تعیینکننده شود. به عبارتی در کشوری که احزاب دیرپا و فراگیر وجود ندارد و جامعه مدنی فعال نیست، مردم همیشه از نخبگان سیاسی فعالتر بوده و هستند.
به سیستم دفاعی برسد، کنترل کنیم؟
البته این به معنی آن نیست که نخبگان سیاسی کشور به خواب بروند. با توجه به اینکه اکنون فضای مجازی امکان اطلاعرسانی گسترده را سادهتر کرده است، نخبگان مسوولیت دارند که به افزایش سطح آگاهی مردم و توسعه شبکههای اجتماعی و مدنی کمک کنند.
پس به امید جامعهای باشیم که در بزنگاهها بیدار میشود.
بله، البته باید از روشنفکران و نخبگان انتقاد کنیم. به نظرم نخبگان سیاسی، علمی و اجتماعی ما نسبت به نخبگان قبل از انقلاب خطرپذیری و تلاش کمتری دارند. ما اکنون در یک مقطع تاریخی به سر میبریم. مقطعی که جامعه ایرانی نسبتا جوان است و جوانانش تحصیل کردهاند. اکنون حدود یک سوم جمعیت کشور از دانشآموختگان دانشگاهی است. این سرمایه بزرگی است. به اضافه اینکه سرمایه انسانی عظیمی نیز آن سوی مرزها داریم. علاوه بر آن از فرهنگ و تمدنی کهن و غنی و منابع زیرزمینی بسیاری نیز برخورداریم. لذا انتظار میرود که کشور وضعیت خیلی بهتری داشته باشد. وضع موجود نشان میدهد که نخبگان کشور آنطور که باید در صحنه نیستند و دین خود را به جامعه ادا نمیکنند. به اعتقاد من مشکل از یک سو از ناحیه ضعف مدیریت دولتمردان و مسوولان کشور است و از سوی دیگر از ناحیه نخبگان. اگر این دو به مسوولیتهای خود عمل کنند ما خیلی سریع از مرزهای توسعهنیافتگی عبور خواهیم کرد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.
ارسال نظر