بخش اول
پیکتی علیه پیکتی
ولی پس از دگرگونیهای ناشی از جنگ دوم جهانی همهچیز تغییر کرد. رشد درآمد شتاب گرفت، ثروت در ابعاد کلی قابل دستیابی شده بود (چه عادلانه و چه غیرعادلانه)، سیاست به دست طبقه متوسط اجتماعی افتاد و نابرابری اقتصادی بسیار تخفیف یافت (هرچند معضل نابرابریهای جنسیتی و نژادی هنوز مسیری طولانی در پیش داشت).
ولی پس از دگرگونیهای ناشی از جنگ دوم جهانی همهچیز تغییر کرد. رشد درآمد شتاب گرفت، ثروت در ابعاد کلی قابل دستیابی شده بود (چه عادلانه و چه غیرعادلانه)، سیاست به دست طبقه متوسط اجتماعی افتاد و نابرابری اقتصادی بسیار تخفیف یافت (هرچند معضل نابرابریهای جنسیتی و نژادی هنوز مسیری طولانی در پیش داشت). ظاهرا غرب به دوران جدیدی وارد شده بود. با این حال از دهه ۸۰ این روند آرامآرام به سمت شرایط پیش از جنگ جهانی بازگشت.
از دیدگاه پیکتی این رخداد نباید موجب تعجب و شگفتی باشد چرا که بازگشت به شرایط اقتصادی و سیاسی دوران طلایی در اروپا و آمریکا دقیقا همان چیزی است که باید از اقتصاد جوامع سرمایهداری انتظار داشت. پیکتی تاکید میکند که به ارث رسیدن بخش بزرگی از ثروت در جامعه از مشخصههای عادی یک اقتصاد سرمایهداری است و توزیع نابرابر ثروت نیز از مولفههای رایج آن است. در بدو شکلگیری حلقه نخبگان و توانمندان در دایره حکومت، طبیعی خواهد بود که این گروه قدرتمند حاکم از تمام قدرت و سیاست خود استفاده کند تا شاکله اقتصاد را به نحوی تغییر دهد که بخش غالب ثروت جامعه را نصیب خود کند. رشد کند اقتصادی جلوه دیگری از چنین جامعهای است چرا که رشد سریع اقتصادی مستلزم فرآیند «تخریب خلاق» است. (تخریب خلاق یعنی: تکنولوژی نوین و عامل جدید در رشد بهرهوری با حذف شرکتها و عوامل فعلی بازار جایگزین آنها شود، جایگزینی که با «تخریب» شرکت کمبهرهور موجب رشد نیروی «خلاق» جدید و در نتیجه رشد اقتصادی میشود.) و چون آنچه در جهت رشد کل اقتصاد باید تخریب شود ثروت همین حاکمان قدرتمند است آنها مشوق و موید این فرآیند نخواهند بود.
از زمان چاپ کتاب پیکتی با این مفاد، انتقادهای شدیدی متوجه وی شده است بهطوری که در بهترین حالت انتقادها مسیر میانهرویی را در پیش میگیرند. اینگونه نقدها من را کمتر بهعنوان روشنفکر درگیر در مساله مورد هدف قرار میدهند و بیشتر بهعنوان کسی که بازتابدهنده نظریه ظهور قدرتمندان اقتصادی و سیاسی است محکوم میکنند. در میانه این هیاهو دو نقد اصلی را میتوان متوجه نظریات پیکتی دانست و این هر دو در زمینه برشمردن مشخصههای ذاتی جامعه سرمایهداری و نیز مسیر پیشروی نابرابری اقتصادی است. پیشقراول خط مقدم منتقدان ماتیو رانلی، دانشجوی دکترای دانشگاه امآیتی است. نظرات وی پیشینهای طولانی و قدیمی دارد: یکی از ریشههای نقد وی مقاله جان منیارد کینز با عنوان «عواقب اقتصادی دوران صلح» نوشته شده در سال ۱۹۱۹ و دیگری از همین مولف در سال ۱۹۳۶ با نام «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» بوده است.
نویسنده: جی. برادفورد دلانگ
استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا
ارسال نظر