امتناع کلمبیا از چپ‌گرایی - ۱ دی ۹۴
هادی اعلمی فریمان
پژوهشگر آمریکای جنوبی

۳-ارتش

ارتش در این بحث به‌عنوان یکی از بازیگران کلیدی مطرح است که جایگزین امر توسعه در مناطق ناآرام شده است و در مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر یا شورشیان از بالاترین اهمیت برخوردار است. البته ارتش کلمبیا با کمترین میزان مداخله گرایی در آمریکای لاتین حضور دارد و کنترل غیرنظامی بر نیروهای مسلح بالاست. با این حال به لحاظ سیاسی و در جهت پشتیبانی از دوحزب قدرتمند کشور ارتش نقش حمایت‌کننده سیاسی داشته و حتی به‌عنوان میانجی بین سیاستمداران عمل کرده است. در واقع نقش ارتش کلمبیا در طول سال‌های اخیر هیچ‌گاه کارکرد واقعی مبتنی بر دفاع از تمامیت ارضی در مقابل همسایگان نداشته، بلکه بیشتر نقش پلیس و انجام امور امنیتی و اطلاعاتی و سرکوب شورشیان را بر عهده گرفته است.


از نظر تاریخی ارتش کلمبیا دیدگاه خوبی نسبت به توافق‌های مربوط به شورشیان یا قاچاقچیان نداشته است، زیرا اساسا ارتش شورشیان را به‌عنوان گروه تروریستی قلمداد می‌کند و آنها را قابل مذاکره نمی‌داند. تنها در دوره ریاست جمهوری اوریبه سعی شده است با استفاده از طراحی و خط مشی مناسب به ارتش نقش حرفه‌ای اعطا شود. در دوره اوریبه ارتش متقاعد شد 42 هزار کیلومتر مربع از مناطق در اختیار را در جهت ایجاد فضای اعتماد‌سازی غیر نظامی اعلام کند، در برخی ارزیابی‌ها طبق الگوی روابط ارتش و غیرنظامیان در سال 2000 در کلمبیا انقیاد مشروط ارتش وجود دارد. بنابراین در مجموع روابط نظامی-سیاسی در کلمبیا وابسته به تعریف اهدافی است که طی توافق‌ها انجام می‌شود. به علاوه نقش ایالات‌متحده نیز در برنامه کلمبیا به‌عنوان بازیگر اصلی قابل توجه است. ایالات‌متحده با کمک‌های بسیار گسترده در عمل تصمیم‌گیر اصلی در ارتش کلمبیا محسوب می‌شود.


4-هم پیوندی توسعه و بروندادهای آن

عوامل توسعه نیافتگی یا تاخیر در توسعه نیاز به بررسی مولفه‌های داخلی دارد. در داخل کشور رشد موادمخدر و خشونت به نوعی به فرهنگ حامی پروری یا مریدپروری دامن زده است. ریشه‌های تاریخی حامی پروری به ضعف حضور دولت در مناطق روستایی و داخلی باز می‌گردد. مهم‌ترین مشکل دولت ناتوانی در تمرکزگرایی و توسعه در داخل کشور است و همین ناتوانی در حکمرانی سراسری و محدودیت سیاسی از ریشه‌های تاریخی خشونت است. کلید اصلی خشونت، دسترسی ناعادلانه به منابع اقتصادی شامل زمین و منابع طبیعی است. محدودیت در دسترسی به قدرت سیاسی، انحصاری بودن قدرت سیاسی و اداری، محروم‌سازی از تحصیلات و فرصت‌های اشتغال به دلیل حکومت دو حزب سیاسی مشخص، حامی‌پروری را هم در سطح دولتی و هم در سطح مناطقی که دولت حضور ندارد و قاچاقچیان یا شورشیان کنترل قلمرو آن را در دست دارند، شکل گرفته است. حامی پروری نوعی فرصت اقتصادی یا رانتی است که از سوی همه ذی‌نفع‌ها برای بهبود تسهیل در امور پرداخته می‌شود. در غیاب نسل جدید رهبران و تبعیض و انسداد گردش نخبگان، حامی پروری سیاسی در کلمبیا ظهور فراگیری یافته است، بنابراین حامی پروری نتیجه مستقیم محروم‌سازی سنتی نیروهای اجتماعی و محدودسازی ظرفیت نهادسازی دولت برای پرداختن به نقش‌های ذاتی خود مانند میانجی‌گری یا حل منازعات سیاسی است. به علاوه در زیربنای این فرهنگ، مساله منابع ثروت مطرح است. معمولا در مناطقی که منازعات ناشی از نحوه تقسیم منابع است، بازیگران کلیدی شامل فرماندهان، جنگجویان و سرمایه داران و تهیه‌کنندگان تسلیحات و کالا هستند و اقتصاد سایه برپایه حمل و نقل مواد مخدر، کشاورزی غیرقانونی و قاچاقچیان شکل می‌گیرد و جماعت‌های فقیر و خانواده‌های محروم و حاشیه‌ای با توجه به اینکه درون بازی بازیگران کلیدی و عوامل اجرایی اقتصاد سایه قراردارند، پیرامون اقتصاد سایه شکل می‌گیرند و از حامیان آن هستند و در نهایت مزایای اقتصادی است که انگیزه برای صلح را کاهش می‌دهد، چون دولت مستقر آلترناتیوی برای این کمبودها ندارد. اما مدل کلمبیا غیرجدایی‌طلبانه است. در برخی کشورها مثل برمه شورشیان از تریاک و الوار استفاده می‌کنند وجدایی طلبند، امادر کلمبیا، پرو یا افغانستان از کوکائین و تریاک برای اهداف اقتصادی با ماهیت‌های غیرجدایی طلبانه یا صرفا اقتصادی استفاده می‌شود. درمجموع پیوند همه مولفه‌های داخلی نتیجه اش جابه‌جایی ۵/ ۱ تا ۳ میلیون نفردرداخل و ۳۰۰۰گروگان و قتل‌های متعدد در منازعات مسلحانه بوده است. خشونت‌ها و نقض قوانین بشردوستانه و جنگ‌های متعدد محدود درون سرزمینی توسعه در کشور را متوقف ساخته یا به تاخیر انداخته است.


مولفه‌های خارجی تاثیرگذار بر امنیت ملی کلمبیا

امنیت ملی کلمبیا به همان میزان که از داخل تحت تاثیر نیروها و عوامل داخلی قراردارد، ازمولفه‌های خارجی نیز تاثیر می‌گیرد. مجموعه عواملی که در بخش خارجی سیاست و حکومت یا طبقات مختلف اجتماعی کلمبیا را تحت تاثیر قرارمی دهد، درابتدا کمک‌های مالی و تسلیحاتی یا نیروی انسانی ایالات‌متحده و سپس تاثیر ظهور دولت‌های جدید چپ گرا و عامل جغرافیایی است که البته رهیافت تاریخی دارد. در بخش کمک‌های ایالات‌متحده به ناچار به برنامه کلمبیا(plan Colombia)با توجه به اهمیتی که در ساختار سیاسی -اجتماعی کشور یافته است، پرداخته می‌شود.


1-روابط ایالات‌متحده با کلمبیا

همکاری کلمبیا با ایالات‌متحده آمریکا به حدود سی سال قبل وبا زمینه‌های مبارزه با مواد مخدر باز می‌گردد، زمانی که نیکسون رئیس جمهور وقت درسال ۱۹۸۲ عبارت جنگ مواد مخدر (war on drugs) را علیه قانونی کردن ماری جوانا به کار برد. سپس ریگان در ۱۹۸۲ جنگ علیه موادمخدر را تقویت کرد. ابتدا تلاش‌های ایالات‌متحده بر فشارهای پلیسی بر اماکن مسکونی و پیشگیری از تزریق مواد وارده از کشورها متمرکز بود. در دهه ۱۹۷۰ کشتی‌های حامل مواد غیرقانونی به سودآوری کوکائین پی‌ بردند که محموله‌های آن بسیار سبک‌تر و کوچک‌تر بود و ارزش مادی آن بسیار فراتر از ماری جوانا بود. از اواخر دهه ۱۹۸۰ قاچاق هروئین به بازارهای ایالات‌متحده آغاز شد. از دهه ۱۹۹۰ قاچاقچیان کلمبیایی به تجهیزاتی جدید در زمینه حمل و نقل موادمخدر مانند زیردریایی، قایق‌های پرسرعت و انواع کشتی‌ها و حتی جت‌های نوع متوسط دست یافتند که همه اینها در پرتو تجارت سودآور مواد مخدر بود.