بخش هشتم
دکترین هیلاری - ۹ آذر ۹۴
جیمز ترائوب
منبع: فارن پالیسی
با این تفاسیر باید دید که آیا هیلاری کلینتون نسبت به تحولات به وجود آمده در ایران بیتفاوت بوده است؟ در اینباره یکی از دستیاران ارشد هیلاری کلینتون در آن زمان میگوید: اوباما ریسک بیشتری در مسائل میکند و او دوست داشت در موضع هستهای ایران وجهه خود را حفظ کند، برای اینکه میدانست ایران اگر چهرهاش خدشهدار شود، هرگز زیر بار مذاکرات هستهای نمیرفت. اوباما میدانست که آنها دارای تاریخ و سیاست هستند و نیک میدانست که ایرانیها نسبت به آمریکاییها دیرباور هستند و از موضع سختی به آنها نگاه میکنند.
جیمز ترائوب
منبع: فارن پالیسی
با این تفاسیر باید دید که آیا هیلاری کلینتون نسبت به تحولات به وجود آمده در ایران بیتفاوت بوده است؟ در اینباره یکی از دستیاران ارشد هیلاری کلینتون در آن زمان میگوید: اوباما ریسک بیشتری در مسائل میکند و او دوست داشت در موضع هستهای ایران وجهه خود را حفظ کند، برای اینکه میدانست ایران اگر چهرهاش خدشهدار شود، هرگز زیر بار مذاکرات هستهای نمیرفت. اوباما میدانست که آنها دارای تاریخ و سیاست هستند و نیک میدانست که ایرانیها نسبت به آمریکاییها دیرباور هستند و از موضع سختی به آنها نگاه میکنند. اما نگاه کلینتون به ایران بین دو دیدگاه محتاطانه و دیرباورانه در حرکت بود.
وی در مصاحبهای که سال گذشته با جفری گلدبرگ در مجله آتلانتیک داشت، مدعی شد که ایران نباید حق غنیسازی داشته باشد. او مدعی بود که به ایران نباید حق غنیسازی داد و باید ظرفیتهای ایران را برای غنیسازی از بین برد. اگرچه در آن زمان هنوز توافقی صورت نگرفته بود، اما کلینتون به خوبی میدانست که همکاران سابق او بر این باور بودند که ایران ظرفیت غنیسازی را دارد و نمیتوان این کشور را از آن محروم کرد. اما براساس آنچه پیشتر گفته شد او یک «ماکسیمالیست» است و از این موضع به پرونده هستهای ایران مینگریست.
اما زمانی که در ماه ژوئیه ایران و آمریکا به توافق رسیدند، هیلاری کلینتون در یک چرخش محسوس توافق هستهای با ایران را ستایش کرد و گفت: بهترین و موثرترین راه طی شده از تمامی گزینههای مطرح شده برای ایالاتمتحده و شرکایش رخ داد. این در حالی است که اینگونه احساس میشد با توجه به موضعگیریهای سابق خود سختترین رویکرد را در قبال توافق هستهای داشته باشد و تبدیل به یکی از منتقدان اصلی باراک اوباما شود. او پس از توافق سعی کرد خیلی هنرمندانه موضع بگیرد تا جمهوریخواهان با توجه به گفتههای پیشین وی سعی نکنند مچ او را بگیرند و بگویند که هیلاری کلینتون در عالم سیاست دوپهلو حرف میزند. پس وی قابل اعتماد نیست.
امیدی در کار نیست
دیرباوری یکی از مهمترین خصیصههای هیلاری کلینتون است و بهترین مثال را میتوان درخصوص مذاکرات صلح بین فلسطین و اسرائیل ارائه کرد. یکی از همکاران سابق هیلاری کلینتون در این خصوص گفت: او زمانی که به صندلی وزارت امور خارجه تکیه زد، به صراحت اعلام کرد که هنوز زمان صلح بین رژیم صهیونیستی و فلسطین فرا نرسیده است. در آن زمان بنیامین نتانیاهوی تندرو به قدرت بازگشته و اسرائیل تازه بمباران غزه را تمام کرده بود. باراک اوباما مانند روسای جمهور پیشین ایالاتمتحده بر این باور بود که میتواند بنبست بهوجود آمده بین دو طرف را از بین ببرد. «راحم امانوئل»، اولین رئیس کارکنان باراک اوباما میگوید: فلسطینیها از تعهد صادقانه خود در باب مذاکرات گفتند و اعلام کردند تنها در شرایطی پای میز مذاکره خواهند نشست که اسرائیل دست از شهرکسازی بردارد. کلینتون هم این فرمول بدون ابهام را بهطور عمومی و خصوصی به اطلاع مقامات اسرائیلی رساند.
با این حال هیلاری کلینتون بر این باور بود تقاضای عمومی از اسرائیل برای متوقف کردن شهرکسازیها به صلاح نیست، زیرا ممکن است آنها چنین درخواستی را نپذیرند. یکی از دستیاران هیلاری کلینتون میگوید: او فکر میکرد این تقاضا ممکن است آمریکا را در بالای شاخه نحیف یک درخت قرار دهد. او میگفت دوست ندارم در زمانی اقدام به این موضوع کنم که مانند پریدن به وسط دریاست. در عین حال او دوست نداشت خود را وارد کاری کند که امیدی به بهبودی آن نیست، آنگونه که جان کری کرد. شاید او از همان زمان داشت رویای رئیسجمهور شدن را در سر میپروراند و نتیجه گرفته بود محتاط بودن بهتر از جسور بودن در کار است. شاید او هوشمند است و قصد دارد سیاستمدارانه تلاشهای خود را در جای بهتری خرج کند.
او جورج میچل، سناتور سابق آمریکایی و یکی از افراد میانهرو را که در مذاکرات صلح بین انگلیس و ایرلند شمالی هم حضور داشت، بهعنوان نماینده در منطقه منصوب کرد. میچل مدام در حال رفت و آمد بین سرزمینهای اشغالی و واشنگتن بود شاید بتواند دو طرف را متقاعد کند به سر میز مذاکره بیایند و کلینتون هم سعی داشت مانع از فروپاشی کامل گفتوگوها شود. نتیجه اما بهطور دقیق چیز دیگری شد. در پاییز سال 2010، کلینتون سعی کرد نتانیاهو را متقاعد کند با سه وقت اضافی در مورد شهرکسازی آنها به توافق برسد. در مقابل نتانیاهو تقاضای دیگری افزون بر تقاضای پیشین خود داشت و آن هم این بود که ایالاتمتحده 75/ 2 میلیارد دلار در اختیار آنها قرار دهد تا بتوانند 20 فروند اف.35 خریداری کنند. اوباما به این نتیجه رسید که نتانیاهو قصد دارد از این ماجرا به سود خود استفاده کند و از آمریکا سواری بگیرد از اینرو به هیلاری کلینتون دستور داد تا قرارداد را مسدود کند.
کلینتون به همان اندازه که نسبت به ایران سخت میگرفت، به فلسطینیها هم سخت میگرفت. او با این سختگیری قصد داشت تا برای خود یک وجهه سیاسی منحصر به فرد خلق کند. این در حالی است که چند سال بعد وی در گفتوگو با جفری گلدبرگ مدعی شد که اسرائیلیها در حالی که به فلسطینیها پیشنهادهای معتبری میدادند، اما حاضر به کنار آمدن با آن توافقات نبودند و نتانیاهو، صادقانه در پی راهحل دو کشوری بوده است و با اسرائیلیها نیز ابراز همدلی کرد که شرط فلسطینیها را در مورد مسائل امنیتی کرانه باختری نپذیرند. هیلاری کلینتون باید از اینگونه اظهارنظرهایش ممنون باشد، زیرا وی با این چرخشها و موضعگیریهایش هماینک در سرزمینهای اشغالی از باراک اوباما محبوبتر است. یکی از دیپلماتهای اسرائیلی به من گفت: او در مقایسه با باراک اوباما در اسرائیل بیشتر مورد توجه قرار دارد، او نسبت به هر کدام از مقامات آمریکایی با مصایب سرزمینهای اشغالی و خطراتی که برای آن در منطقه وجود دارد، بیش از همه همدلی و همراهی کرده است. او در این راستا تمایل دارد فشار بیشتری به برخی کشورهای عربی و ایران وارد کند. با این حال او یک رئیسجمهوری جمهوریخواه را نسبت به یک رئیسجمهوری دموکرات ترجیح میدهد. هر رئیسجمهوری از جناح جمهوریخواه حتی اگر دونالد ترامپ باشد.
ارسال نظر