ترجمه: محمدحسین باقی

در کوتاه‌مدت، یک حوزه قابل توجه دیگر برای همکاری دوجانبه فزون‌تر در حوزه اقتصادی است. در تجارت، سرمایه‌گذاری، انرژی و توسعه معدنی، توریسم بخش‌های مختلف دیگر، پتانسیل بکر چشمگیری برای تعامل آمریکا - مراکش وجود دارد. همچنین نشانه‌های روزافزونی از افزایش تلاش‌های چشمگیر در حوزه‌های فرهنگی و آموزشی از تبادلات آموزشی تا نشر، نمایشگاه‌های موزه ای، آموزش زبان انگلیسی و ... به چشم می‌خورد. در تمام این حوزه ها، پیشرفت مراکش در داخل می‌تواند با توسعه دائمی در روابط آمریکا - مراکش همراه شود. در شرایط ایده‌آل، این موضوع در مجموع می‌تواند از بهبود موضع آمریکا در شمال آفریقا پشتیبانی کند.


نتیجه‌گیری

موفقیت‌های انتخاباتی اخیر اسلامگرایان در تونس و مصر نشان از پویایی سیاسی متفاوت‌تری نسبت به اندونزی دارد. با این حال، فحوا و رویه شورش‌ها و نیز واکنش‌های بعدی به رفتار اقتدارگرایانه از سوی مقام‌های منتخب اسلامگرا نشان می‌دهد که تعداد قابل توجهی از مردم در این کشورها همچون اندونزی از احزاب انتظار خواهند داشت که به حاکمیت قانون احترام بگذارند و به مشکلات اقتصادی و فساد کشورهایشان بیش از پیش بپردازند. موضوع واقعی برای خاورمیانه این نیست که آن را سکولار یا اسلامی بنامیم. آنچه در منطقه شاهد آن هستیم همانا همگرایی متقارن مسیرهای متعدد اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است که امور را به آرامشی شدید می‌رساند. با نگاه به شرایط این کشورها نشانه‌های روشنی حاکی از آن وجود دارد که توفان در حال وزیدن است. با وجود ثروت قابل توجهی که نخبگان کوته نظر خود محور از آن برخوردارند (که برخی از آنها در میان طبقات متوسط پخش شده است) اما رکود اقتصادی شایع بود. همراه با افزایش قیمت مواد غذایی اساسی و بیکاری بالا در میان جوانان تحصیل کرده، مطلع از فناوری اما محروم، ‌ترکیب بسیار فرّاری به وجود آمد. آنچه مردم منطقه اکنون مجبور به انجام آن هستند،همانا یافتن راه‌هایی برای رسیدن به توافقات اجتماعی مختلف با عملی کردن و تبدیل حرکت‌های مردمی به آزادی‌های سیاسی بیشتر، حاکمیت موثر قانون و شرایط بهتر زندگی است که خودکامگان آنها را به ظرفیتی نمونه کشاند. اگر نمونه اندونزی چیزی به ما بیاموزد، آن چیز این است که اسلام میانه رو و توسعه دموکراتیک همراهان ناسازگاری نیستند.


آیا راهی برای برون رفت وجود دارد؟

دموکراسی انتخاباتی از نوع غربی ممکن است برای اسلامگرایان جذاب باشد به ویژه هنگامی که در حال کسب حمایت مردمی در هر جا که انتخابات برگزار می‌شود، هستند. حتی اگر آنها اکثریت مطلق را به دست نیاورند، به‌عنوان غالب‌ترین نیروی سیاسی در جهان عرب پسا ۲۰۱۱ سر بر آورده‌اند. از طریق شبکه‌های بلند مدت رفاه اجتماعی، مهارت‌های سازمانی و سازگاری سیاسی اسلامگرایان نه تنها به‌عنوان یک جایگزین برای رژیم‌های خودکامه منفور (که سرنگون شدند) سر بر آورده‌اند بلکه خود را با اصطلاحات دموکراتیک مختلف هم سازگار کرده‌اند. حتی اگر معنای واقعی هنوز نامشخص باشد اما اسلامگرایان دارای رنگ‌های مختلف از لیبرالیسم، دموکراسی، جهان شمولی و برابری هستند.


ابراز روح دموکراتیک و محبوبیت انتخاباتی باعث شده که آنها از لحاظ سیاسی برای غرب و سایر بازیگران مهم در جهان قابل قبول شوند. در نتیجه، پشتیبانی داخلی به آنها مشروعیت بین‌المللی داده و آنها برای باقی ماندن در اینجا هستند. با این حال، اگر آنها دموکراسی را به‌عنوان کارت سفیدی برای برنامه‌های اسلامی خود فرض کرده و جوامع عرب را به دولت‌های اسلامی تبدیل کنند، دستور کار سیاسی بلند مدت آنها می‌تواند مشکل ساز باشد.


برای بسیاری در این کشورها، اسلامگرایان به تنهایی انحصاری بر ایمان خود و مظاهر آن ندارند. مبارک در روزهای آخر حضور خود در قدرت، فرعون نامیده شد؛ اصطلاحی توهین‌آمیز که دلالت بر دوره پیشا اسلامی و دوران غیراسلامی جاهلیت داشت. اصطلاحی مشابه نیز در مورد مرسی به‌کار گرفته شد.


امتناع اسلامگرایان عرب برای تایید صریح دموکراسی به نگرانی عمده‌ای برای سکولارها در برابر این نیروهای جدید تبدیل شده است.هر چه اسلامگرایان عرب بیشتر صحبت از دموکراسی و حمایت مردمی می‌کنند، سکولارها کمتر متقاعد می‌شوند. برای اعتبار داشتن و همزمان حرکت دادن روح بهار عرب به جلو، جهان عرب از جمله اسلامگرایانش ‌باید مسیر طولانی و دردناک اجماع‌سازی را طی کنند. این روش فراگیر بوده و از این رو پایدارتر از دموکراسی انتخاباتی است. مهمتر از همه، این ذاتا اسلامی است و از این رو آنها به تقلید از غرب متهم نمی‌شوند.

بحران آلترناتیو در خاورمیانه