ترجمه: محمدحسین باقی

بهار عربی نه تنها نشانه‌ای از پایان ندارد بلکه هیچ پایانی نیز در افقِ آن دیده نمی‌شود. چند سال پس از آنکه محمد بوعزیزی ندانسته جرقه اعتراضاتِ وسیعِ مردمی را برانگیخت، هم منطقه و هم جامعه بین‌الملل در مورد پیامد نهایی آن هنوز بی اطلاع هستند. برخی از چهره‌های آشنا ناپدید شده اند، گروه‌های مسلط به حاشیه رانده شده و ایده‌های جدید به گفتمان سیاسی موجود افزوده شده است. اینها به‌ویژه برای جوانان عرب - بزرگ‌ترین گروه جمعیتی در بسیاری از کشورها - شادی آور است؛ جوانانی که هیچ‌کس به جز حاکمان مستبد را ندیده بودند.


اما این الگو دست نیافتنی باقی مانده است. هیچ‌کدام از کشورهای عربی، ازجمله آن دسته از کشورهایی که موفق به حذف حاکمان اقتدارگرا شدند، نتوانسته‌اند یک جایگزین یا آلترناتیو برای الگوی طولانی مدت «یک حاکمِ همیشگی» که از اوایل دهه ۵۰ در منطقه حاکم بوده‌اند، بیابند. نه تنها معترضان حتی به نظر می‌رسد حاکمان هم نسبت به آنچه حداقل‌های قابل قبول نامیده می‌شود تا هم ثبات سیاسی را حفظ کند و هم خواسته‌های مردم را بر آورده کند بی اطلاع بوده و نمی‌دانند این خواسته‌ها چه هستند. بررسی تحولات از ژانویه ۲۰۱۱ به بعد به ما اجازه می‌دهد تا چند الگو را به عنوان جایگزینی برای الگوی «تک حزبی» یا «تک حاکمی» که پس از پایان امپراتوری عثمانی و روند استعمار زدایی در کشورهای عربی غالب بوده را مطرح کنیم. برای راحتی، این الگوها را می‌توان به الگوهای الجزایر، ایران، لبنان، ترکیه و اندونزی و مراکش تقسیم بندی کرد. اگرچه این الگوها جذاب به نظر می‌رسند اما این مقاله استدلال می‌کند که همه آنها دارای مشکل بوده و برای شرایط کشورهای عربی نامناسب است و از این رو کشورهای عربی باید به دنبال «الگوی جدیدی» برای اجماع سازی در داخل بر آیند. آنها اگر می‌خواهند بر موج فعلی ناآرامی فائق آمده و از فروپاشی احتمالی آزمون دولت - ملت جلوگیری کنند باید به جای تمرکز بر مدل غربیِ دموکراسی انتخاباتی به دنبال ساختن اجماع ملی بر آیند.


1 - الگوی ترکیه

ملموس‌ترین تجلی بهار عربی تفوق اسلام گرایان در بخش‌های مختلف خاورمیانه بوده است. این باعث شده که بسیاری به‌ویژه رهبران و اندیشمندان ترکیه این بحث را مطرح کنند که حزب عدالت این قابلیت را دارد که یک الگوی محتمل برای وضعیت جهان عرب ارائه دهد.

بحران آلترناتیو در خاورمیانه