چالش اعتبار

جوزف نای

استاد دانشگاه هاروارد

ترجمه: محمد حسین باقی

چین سخت می‌کوشد تا ظرفیت خود برای اعمال نفوذ بر کشورهای دیگر بدون زور یا اجبار را افزایش دهد. در سال ۲۰۰۷، رئیس‌جمهوری وقت چین «هو جین تائو» به حزب کمونیست گفت که این کشور باید قدرت نرم خود را افزایش دهد؛ پرزیدنت شی جین پینگ هم سال گذشته همین پیام را تکرار کرد. آنها می‌دانند که- برای کشوری مانند چین که قدرت اقتصادی و نظامی فزاینده‌اش باعث ترس همسایگانش شده و آنها را وارد ائتلاف‌هایی می‌کند که توازن را بر هم می‌ریزد- یک استراتژی هوشمند باید به‌گونه‌ای باشد که با تهدید کمتری همراه باشد.

اما بلندپروازی‌های قدرت نرم چین ظاهرا با موانع زیادی همراه است. بی‌تردید، تلاش‌های چین تاثیراتی داشته است. وقتی این کشور بانک توسعه زیرساخت‌های آسیایی را راه می‌اندازد و هنگام بازدیدهای دولتی میلیاردها دلار را در خارج خرج می‌کند، برخی ناظران از این بیم دارند که وقتی پای قدرت نرم به میان می‌آید، چین می‌تواند بر کشورهایی مانند آمریکا برتری یابد. برای مثال، «دیوید شامبو»، چین شناس آمریکایی، تخمین می‌زند که این کشور حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال صرف «تبلیغات خارجی» می‌کند؛ در حالی که ایالات‌متحده فقط ۶۶۶ میلیون دلار را در سال گذشته صرف دیپلماسی عمومی کرد.


با این حال، میلیاردها دلاری که چین صرف عملیات‌های چاپلوسانه خود می‌کند، بازگشت محدودی برای این کشور داشته است. نظرسنجی‌ها در آمریکای شمالی، اروپا، هند و ژاپن نشان می‌دهد که افکار عمومی در مورد نفوذ چین غالبا منفی است. این کشور در آمریکای لاتین و آفریقا دارای جایگاه مثبت‌تری است؛ جایی که چینی‌ها هیچ مناقشه سرزمینی نداشته و نگرانی‌های حقوق بشری هم چندان نقشی در دستور کارهای عمومی نداشته است. اما حتی برای بسیاری از کشورها در آن منطقه اقدامات چینی‌ها مانند وارد کردن نیروی کار برای پروژه‌های زیربنایی امری نکوهیده است.


ترکیب قدرت سخت و نرم با استراتژی هوشمند آسان نیست. یک کشور قدرت نرم خود را اصولا از سه منبع اخذ می‌کند: فرهنگ خود (در جاهایی که آن را جذاب می‌یابد)، ارزش‌های سیاسی اش (وقتی با آنها در داخل و خارج زندگی می‌کند) و سیاست‌های خارجی‌اش (وقتی مشروع تلقی شده و اقتداری اخلاقی دارند).


چین بر فرهنگ و قدرت اقتصادی خود تاکید دارد اما توجه اندکی به جنبه‌های سیاسی‌ای معطوف داشته که می‌تواند تلاش‌هایش را تضعیف کند. دو مولفه مهم- همان ‌طور که در نظرسنجی‌های بین‌المللی اخیر بیان شد- قدرت نرم چین را محدود می‌سازد. اول، ملی گرایی است. حزب کمونیست مشروعیت خود را نه بر نرخ بالای رشد اقتصادی که بر توسل به ملی گرایی قرار داده است. انجام این کار جذابیت عمومی «رویای چین»ی شی جین پینگ را کاهش داده؛ در حالی که سیاست‌های این کشور در دریای چین جنوبی و جاهای دیگر را تشویق کرده است؛ سیاستی که باعث رنجش همسایگانش شده است.


برای مثال، وقتی چین بر سر مالکیت دریای چین جنوبی با فیلیپین به مناقشه می‌پردازد، موسسه‌ای کنفوسیوسی که چین در مانیل تاسیس کرد تا فرهنگ چینی را تدریس کند، حسن نیت زیادی از خود نشان داد (چین بیش از ۵۰۰ موسسه از این دست را در بیش از ۱۰۰ کشور راه‌اندازی کرده است). پیامدهای سیاست خارجی این کشور در شورش‌های ضد چینی سال گذشته در ویتنام پس از آن نمود یافت که یک دکل حفاری نفتی در آب‌هایی که مورد مناقشه دو کشور است، استقرار یافت.


محدودیت دیگر چین همانا بی‌میلی این کشور برای بهره‌برداری از یک جامعه مدنی سانسور نشده است. به قول اکونومیست، حزب کمونیست چین هنوز به این واقعیت پی نبرده که قدرت نرم از افراد، بخش خصوصی و جامعه مدنی برمی‌خیزد. در عوض، به این دیدگاه چسبیده که دولت منبع اصلی قدرت نرم است و در همین راستا نمادهای فرهنگی باستانی‌ای را ترویج می‌کند که به گمانش جذابیتی جهانی دارد و اغلب از ابزارهای تبلیغی بهره می‌جوید. در چشم‌انداز رسانه‌ای امروز، اطلاعات فراوان است.


آنچه کمیاب است «توجه» است که به «اعتبار» بستگی دارد و تبلیغات دولتی هم چندان «اعتبار» ندارد. با وجود تمام تلاش‌های چین برای اینکه خبرگزاری شینهوا و تلویزیون مرکزی چین را رقیب سی‌ان‌ان و بی‌بی‌سی جلوه دهد؛ اما مخاطب بین‌المللی برای تبلیغات شکننده و بی‌دوام بسیار اندک است. در مقابل، ایالات‌متحده بیشتر قدرت نرم خود را نه از دولت بلکه از جامعه مدنی می‌گیرد: همه چیز از دانشگاه‌ها و بنیادها تا هالیوود و فرهنگ پاپ. با این حال، چین هنوز صنایع فرهنگی در اشل جهانی مانند هالیوود یا دانشگاه‌هایی که ظرفیت رقابت با آمریکا را داشته باشند، ندارد. مهم‌تر اینکه، این کشور فاقد بسیاری از سازمان‌های غیردولتی است که موجب تولید قدرت نرم آمریکا می‌شود.


علاوه بر ایجاد حسن نیت و ترویج چهره این کشور در خارج اما منابع غیردولتی قدرت نرم گاهی جبران کننده سیاست‌های نکوهیده دولتی- مانند حمله به عراق- از طریق واکنش‌های حساس و سانسور نشده است. در مقابل، چین شاهد این بوده که سیاست‌های دولتی‌اش تضعیف‌کننده موفقیت‌های قدرت نرم این کشور بوده است. در واقع، سرکوب داخلی فعالان حقوق بشری دستاوردهای قدرت نرم این کشور در المپیک پکن در سال 2008 را بر باد داد و مزیت‌های اکسپوی 2009 شانگهای نیز به سرعت با زندانی کردن «لیو شیائوبو»، برنده جایزه صلح نوبل و صحنه‌های تلویزیونی که در تمام خبرگزاری‌های جهان منتشر شد و صندلی خالی در مراسم اسلو را نشان می‌دادند بر باد داد. کارشناسان بازاریابی این مساله را «زیر پا گذاشتن پیام خود» نامیدند.


برنامه‌های کمک‌رسانی چین اغلب موفقیت‌آمیز و سازنده است. اقتصادش قوی است و فرهنگ سنتی‌اش هم قابل تقدیر. اما اگر این کشور بخواهد پتانسیل عظیم قدرت نرم خود را بشناسد، باید سیاست‌هایش در داخل و خارج را مورد بازبینی قرار دهد، ادعاهایش در مورد همسایگان را محدود سازد، بیاموزد که انتقاد را بپذیرد تا استعدادهای فراوان جامعه مدنی‌اش را شکوفا سازد. تا زمانی که چین بر تنور ملی‌گرایی بدمد و اقتدار و کنترل حزبی را محکم در دست داشته باشد، قدرت نرم این کشور هم برای همیشه محدود باقی خواهد ماند.