دیپلماسی در دنیای خطرناک ما

ویلیام برنز قائم مقام سابق وزارت خارجه آمریکا ترجمه: حسین موسوی دیپلماسی قدیمی‌ترین حرفه جهان نیست، اما به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مباحث اختلاف‌برانگیز باقی‌مانده است. پرسش در مقام یک دیپلمات یک عادت قدیمی است. به‌ویژه اینکه، امروزه دنیا در شرایط پرهمهمه‌ای به سر می‌برد. حقیقت این است دنیا با زمانی که به عنوان یک کارمند وزارت امور خارجه در سال ۱۹۸۲ مشغول به کار شدم تفاوت عمده‌ای پیدا کرده است. چشم‌انداز بین‌المللی در دنیای امروز بسیار دورتر از آن روزها است. قدرت‌های تازه‌ای پیدا شده‌اند، صدها میلیون نفر از مردمان این روزهای دنیا وارد طبقه متوسط شده‌اند. افراد قدرت بیشتری پیدا کرده و اطلاعات با سرعت بیشتری نسبت به قبل در حال چرخش است. این واقعیت‌ها چالش‌های واقعی را هم به دنبال خود خواهد داشت و در نتیجه دیپلمات‌های امروزی با پرسش‌های سخت‌تری روبه‌رو خواهند شد. چگونه می‌توان در دنیایی با این ویژگی‌ها به اطلاعات ارزشمندی دست یافت؟ اهمیت وزرای امور خارجه در عصر بیداری شهروندان چقدر است؟ این پرسش‌ها عادلانه هستند، اما هیچ‌کدام از آنها از مرگ قریب‌الوقوع و حتمی حرفه ما دیپلمات‌ها چیزی را پیشگویی نمی‌کنند.

توانایی دیپلمات‌های آمریکایی برای پی بردن به ذات این دنیای پرآشوب همچنان مهم است. پس از دو جنگ طولانی‌مدت در افغانستان و عراق و همچنین ظهور طولانی‌ترین بحران اقتصادی جهان، ایالات‌متحده نیاز دارد یک هسته مرکزی از دیپلمات‌های کارکشته خود را به کار گیرد تا به‌دنبال منافع آمریکا در جهان خارج باشند.

پرسش واقعی این نیست که آیا وزارت امور خارجه آمریکا کارهای خود را به پیش می‌برد، بلکه باید از خود پرسید چگونه می‌توان وزارتخانه را تقویت و با دنیای جدید انطباق داد. در طول ۳۳ سالی که در این حرفه بوده‌ام، به چندین راهکار رسیده‌ام که به اعتقاد من می‌تواند دیپلماسی خارجی آمریکا را بهبود بخشد. ابتدا اینکه، دیپلمات‌ها بدانند به کجا تعلق دارند و از کجا آمده‌اند. ما نباید فراموش کنیم که از کجا آمده‌ایم و برای کجا خدمت و در این راستا چه چیزی را ارائه می‌کنیم. در حالی که راه درازی را پیموده‌ایم، اما وزارت امور خارجه نتوانسته آن چیزی را که باید نشان دهد.

از طرفی دیپلمات‌ها باید بدانند که همه چیز فقط به «ما» خلاصه نمی‌شود. آمریکایی‌ها همواره این وسوسه را دارند که فکر کنند گره تمامی مسائل موجود در جهان به دست ما باز می‌شود. پس این مشکل ما است و تحلیل ما را می‌طلبد. انقلاب‌های اخیر در خاورمیانه نشان داد که همیشه نمی‌توان به این شکل اندیشید. انقلاب‌هایی که به‌وقوع پیوستند در مورد شأن و جایگاه انسانیت، بدون توجه به مشکلات اقتصادی بوده

است.

پس باید بدانیم این انقلاب‌ها همچنان برای ایالات‌متحده امری مهم است و باید نقش اصلی را داشته باشیم و به آنها کمک کنیم که در مسیر درست قرار گیرند. یک مورد گمراه‌کننده‌ای که در ویکی لیکس هم فاش شد این است که وزارتخانه می‌خواهد نشان دهد که در تجزیه و تحلیل مسائل صداقت دارد و اینکه به دنبال منافع آمریکا است.

برای رسیدن به این خواسته، ما باید از فرهنگ خود درک درستی داشته باشیم، به زبا‌ن‌های خارجی مسلط باشیم و منافع آمریکا را با بهترین ترجمه به دیگران ارائه دهیم. آمریکا همچنین باید در اصول مهم جهانی پیشگام باشد. به عنوان نمونه باید از طرح باراک اوباما برای مبارزه با ایدز قدردانی کرد یا اینکه جورج بوش دوم در امور بهداشت جهانی آمریکا را در بالاترین سطح کاری نگه داشته بود. اما باید اشاره کرد که هیچ چیز بالاتر از احیای اقتصاد آمریکا در شناساندن دیپلماسی آمریکایی نیست. در این زمینه باید گفت که یک اقتصاد قوی و پویا می‌تواند دیپلماسی ما را با جهان خارج تقویت کند. تقویت همکاری در حوزه پاسیفیک، که دوسوم اقتصاد جهان را دربر می‌گیرد می‌تواند موقعیت ایالات‌متحده را مستحکم کند.

موفقیت در دیپلماسی با داشتن یک چشم‌انداز میسر می‌شود. یک راهبرد موثر به ارتباط بین مفاهیم و اهداف نیاز دارد. در این راه باید وسایل آن نیز فراهم شود. دین آچسون، همیشه از اینکه دیپلمات‌های کشورمان احتیاط را جایگزین تصویرسازی کرده‌اند، گله‌مند بود.

بسیاری از جانشینان او نیز نگرانی‌های مشابهی داشته‌اند. گاهی اوقات کار دیپلماتیک سلیقه‌ای می‌شود. اما باید از انفعال دیپلمات‌ها جلوگیری به عمل آورد. ما در دنیای خطرناکی زندگی می‌کنیم. پس باید خطرات را پذیرا شد.