خشایار امینی

اولین روز کاری سال ۲۰۰۸ با خبر‌های جالبی همراه بود. نفت و طلا که دو کالای بسیار مهم برای بازارهای مالی محسوب می‌شوند و قیمت بسیاری از ارزها و سهم‌ها و ... از پی تغییرات این دو، متغیر می‌شوند به رکوردهای جدیدی دست یافتند. نفت برای لحظاتی از مرز ۱۰۰ دلار گذشت و طلا نیز با عبور از ۸۶۰ دلار راه را برای صعودهای بیشتر هموار کرد. هرچند عبور نفت از ۱۰۰ دلار صرفا برای لحظاتی بود و معاملات اندکی در این قیمت انجام شد و مجددا ارزش آن به حدود ۹۹ دلار نزول کرد، اما طلسم نفت سه‌رقمی شکسته شد و برای اولین بار در طول تاریخ قیمت این کالا با سه رقم نوشته شد. ابتدای سال ۲۰۰۷ ارزش نفت در حدود ۵۰ دلار بود و هم‌اکنون نزدیک ۱۰۰ دلار، به عبارتی ارزش این کالا صددرصد رشد داشته است که روند بسیار هولناکی است. هر سنت افزایش بهای این کالا ضربه‌ای به اقتصاد جهانی محسوب می‌شود و قطعا تحمل رشد صددرصدی آن کار چندان ساده‌ای نیست. این موج بلند عوامل و پیامد‌هایی دارد که توجه به آنها برای معامله‌گران در کلیه بازار‌ها حیاتی است و عدم معامله برروی این کالا دلیل خوبی برای بی‌توجهی نسبت به آن نیست، چون بسیاری از بازارها همبستگی بالایی با نفت دارند که درک رفتار این کالا کمک قابل توجهی به درک رفتار دیگر بازار‌ها می‌کند. در سال گذشته در زمینه عرضه مشکلاتی به وجود آمد که قسمتی از افزایش بهای نفت را به این مساله اختصاص می‌دهند. درگیری‌های نیجریه، بحران عراق و درگیری کردهای پ. ک. ک با ترکیه توفان‌های گاه‌‌بی‌گاه که کار پالایشگاهای آمریکا را مختل می‌کند و همچنین نگرانی از قطع صادرات نفت ایران در صورت جدی شدن پرونده هسته‌ای همگی از جمله عواملی هستند که عرصه عرضه را مخدوش کرده‌اند و بسیاری از تحلیل‌گران این مسائل را دلیل اصلی افزایش بهای نفت می‌دانند؛ اما مقامات اوپک چندان اعتقادی به این مساله ندارند و چنین اظهار می‌کنند که اوپک به‌اندازه کافی تولید می‌کند که بازار نگران عرضه نباشد و هنگامی که با این سوال مواجه می‌شوند که چرا با این وجود قیمت نفت بالاتر می‌رود در جواب اظهار می‌کنند که گمانه زنی (Speculations) موجب اصلی این موج است و نه مسائل بنیادی (Fundamental).

البته گمانه‌زنی دلیل بسیاری از امواج در بازار‌های مالی می‌باشد؛ اما این امواج عمدتا دو اشتراک دارند؛ اولا چندان مهیب نیستند و دوما عمر کوتاهی دارند و در واقع امواج اصلی و ارکان پر قدرت بازار متاثر از مسائل بنیادی (Fundamental) هستند. قطعا عزیمت نفت از ۵۰ دلار به ۱۰۰ دلار یک موج کوتاه زود گذر نمی‌تواند باشد و به نظر می‌رسد مقامات اوپک برای فرار از فشارهای جهانی چنین ایده‌ای را برگزیده‌اند و به نظر نمی‌رسد پایه‌های درستی داشته باشد. پس به راستی دلیل این همه افزایش چیست؟ آیا همان مشکلاتی که در زمینه عرضه داشتیم مقصر اصلی می‌باشند‌؟

در جواب باید متذکر شد که البته این عوامل بی‌تاثیر نیستند؛ اما قطعا سهم چندان بزرگی در این مساله ندارند.

درگیری‌های نیجریه تنها ۵۰۰هزار بشکه در روز صادرات این کشور را مختل کرده، درگیری پ‌ک‌ک با ترکیه در مناطق شمالی عراق است که چندان چاه نفتی در این منطقه نداریم و مساله ایران نیز که همچنان در فاز مذاکره و گفت‌وگوی دیپلماتیک به سر می‌برد و صادرات نفت کشور به صورت عادی انجام می‌شود. بنابراین به نظر می‌رسد که هیاهوی به‌راه افتاده در زمینه مشکلات عرضه بیشتر هیاهوی رسانه‌ای است و نمی‌توان همه تقصیرات را به گردن آن انداخت. لازم است مجددا یادآور شد که این عوامل قطعا بر بازار تاثیرگذار بوده‌اند؛ اما مساله این است که نمی‌توان این مسائل را عامل اصلی دو برابر شدن قیمت نفت دانست. به نظر می‌رسد اصلی‌ترین دلیل این موج افزایش تقاضای جهانی برای این ماده با ارزش باشد. اقتصاد جهانی به شدت در حال رشد است که این حرکت نیاز به سوخت دارد.

کشورهایی همچون چین و هند که این دو به تنهایی تقریبا یک سوم جمعیت جهان را شامل می‌شوند، به سرعت در حال مدرن شدن هستند که این معنی آن است که کسانی که تا چند سال پیش از دو چرخه برای نقل و انتقال استفاده می‌کردند هم‌اکنون برای سوخت وسائل نقلیه خود به نفت نیاز دارند. بنابراین رشد اقتصاد جهانی عاملی است که دلیل اصلی افزایش قیمت نفت به‌شمار می‌آید و به نظر می‌رسد که همچنان محرک خوبی برای ادامه این روند باشد. بنابراین انتظار نفت ۱۱۵ تا ۱۲۰ دلاری امر چندان غیر معقولی نیست.