مونا مشهدی رجبی- افزایش بحران مالی در آمریکا و پیش‌بینی کاهش نرخ بهره بانکی در این کشور تا مرز صفر درصد سبب شد تا بسیاری از دست اندرکاران اقتصادی آمریکا ساختار اقتصادی این کشور را نادرست بدانند. در این روزها اخباری مبنی‌بر ملی شدن بسیاری از صنایع و خرید سهام بانک‌ها توسط دولت آمریکا شنیده شد. به تعبیر دیگر مداخله دولت در اقتصاد به امری غیرقابل اجتناب تبدیل شد در حالی که پیش از این طبق اصول اقتصاد بازار محور، دولت حق مداخله در عملکرد بازار را نداشت. از زمانیکه بحران در اقتصاد آمریکا آغاز شد، دولت چندین بار بسته تشویقی به اقتصاد تزریق کرده است. چندین بسته تشویقی ۵۰ و ۱۵۰میلیارد دلار و در آخر هم بسته‌ای به ارزش بیشتر از ۷۰۰میلیارد دلار که خبرها از بیشتر شدن آن تا مرز یک‌هزار میلیارد دلار حکایت داشت. به هر حال اقتصاددانان در شرایط کنونی اقتصاد آمریکا حضور دولت را ضروری می‌دانند و بر این باورند که بدون مداخله دولت و پشتوانه خزانه‌داری آمریکا اقتصاد این کشور از هم می‌پاشد. این مساله برای کشوری که سال‌ها بزرگ‌ترین قطب اقتصادی دنیا بود، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و بازسازی آن بیشتر از یک دهه به طول خواهد انجامید. به هر حال در این موقعیت بسیاری از اقتصاددانان و کارشناسان اقتصادی مشکل کنونی اقتصاد این کشور را ناشی از نادرست بودن کل ساختار اقتصاد دانستند و حل بحران را منوط به تغییر کلی زیرساخت‌های اقتصاد و دوباره‌سازی آن دانستند. اما برخی دیگر دوباره سازی اقتصاد را فرایندی زمان بر، هزینه بر و نادرست قلمداد کردند. از نظر آنها درست‌ترین راه در مقابله با مشکل موجود در اقتصاد آمریکا نوسازی اقتصاد قدیمی آمریکا یا به تعبیر بهتر اصلاح ضعف‌های اقتصادی این کشور با ابزارهای مدرن است. تام دیونپورت یکی از اقتصاددانان آمریکایی در این مورد می‌گوید: «ما نمی توانیم به اقتصاد مصرف محور تکیه کنیم. بهتر است آمریکا اقتصادی تولید محور داشته باشد و این کار تنها از طریق ایجاد انگیزه تولید در کشور امکان پذیر است. تغییر جهت دادن اقتصاد از مصرف محور بودن به سمت محوریت تولید به معنای تغییر کلی زیرساخت‌های اقتصادی نیست بلکه به معنای حفظ ساختار موجود و تغییر جهت دادن برخی از بخش‌های ضعیف است.»وی در گزارش تحقیق اخیر خود مشکلات اقتصادی آمریکا را بر می‌شمرد و راهکارهای لازم برای اصلاح این مشکلات را ارائه می‌دهد.

ادامه دارد