ارزیابی برنامه نجات اقتصاد آمریکا

آقای اقتصاد آمریکا ۷۰۰ میلیارد دلار از پول مالیات‌دهندگان را برای طرح نجات می‌خواهد

دنیای اقتصاد- در حالی که اقتصاددانان آمریکا برنامه نجات اقتصادی این کشور را به دلیل انتقال یارانه‌ای مالیات شهروندان آمریکا به سرمایه‌داران ناعادلانه توصیف کرده و خواستار بررسی دقیق‌تر آن شده‌اند، اکونومیست به عنوان ارگان بین‌المللی اقتصاد بازار، آن را تنها راهکار موجود دانسته است. برنامه نجات مالی پاولسون در تازه‌ترین سرمقاله اکونومیست:

من پول شما را می‌خواهم

تاکنون هیچ یک از برنامه‌های دولت برای نجات سیستم بانکی، ظاهری خوش نداشته است. این برنامه استحقاق حمایت را دارد

شادی آذری

نجات جهان امری است بی‌اجر و مزد. تنها چیزی که ورای بحث بر سر برنامه ۷۰۰میلیارد دلاری هانک پاولسون، وزیر خزانه‌داری آمریکا و بن‌برنانکه، رییس فدرال رزرو، برای حل بحران مالی وجود دارد، این است که هر کسی می‌تواند نکته‌ای را که خوشش نمی‌آید، در آن بیابد. چپ‌های آمریکا این برنامه را متهم می‌کنند که جیب مالیات‌دهندگان را برای نجات وال‌استریت خالی می‌کند.

راست‌ها اتهام سوسیالیسم را به او نسبت می‌دهند. اقتصاددانان نکات فنی آن را مورد انتقاد قرار می‌دهند و دانشمندان علوم سیاسی آن را به خاطر گستردگی محدوده قدرت‌هایش دوست ندارند. دولت مسوولیت‌ها را به کنگره سپرده، جورج بوش در تلویزیون تصویب آن را خواستار شده است و باراک اوباما و جان مک‌کین رقابت‌های انتخاباتی خود را به خاطر آن به حال تعلیق درآورده‌اند. با وجود این براساس یافته‌های اکونومیست، اختلافات همچنان باقی است. این امکان نیز وجود دارد که کنگره به این برنامه رای منفی بدهد.

صرف مقدار زیادی پول که می‌تواند به اندازه هزینه یک جنگ در عراق باشد، آسان نیست و مفهوم هر گونه نجات مالی برای هر سرمایه‌داری که عزت نفس دارد، به شدت دردسرساز است. در برابر این موضوع دو بحث معتبر مطرح شده است. اول آنکه این برنامه، برنامه‌ای است که می‌تواند کارساز باشد و دوم آنکه هزینه‌های بالقوه برای تولید هیچ چیز یا تولید ناچیز و بسیار کند، فروپاشی مالی و رکودی عمیق را برای سرتاسر جهان در برخواهد داشت. حتی کسانی‌که از مرکز بحران دور هستند، هزینه‌های این نجات مالی را برآورد می‌کنند.

آقای بازار به کنگره می‌رود

نظام مالی آمریکا به دو بیماری مبتلا است: این نظام مقادیر زیادی اوراق‌بهادار مسموم به قیمت‌های در حال سقوط مسکن را دربر دارد و از ضررهایی که منجر به کمبود سرمایه شده‌اند، رنج می‌برد. (اگرچه جهان دارای سرمایه است، اما برای در دسترس قرار گرفتن بانک‌ها کافی نیست). به مدت بیش از یکسال، یعنی از اوت سال ۲۰۰۷، مقامات بانک‌های مرکزی و در صدر آنها برنانکه، سعی کرده‌اند بدهی‌های معوقه و مسموم بانک خود را به نقدینگی تبدیل کنند. اما تا ۱۷ سپتامبر، در پی ورشکستگی لمان برادرز و ملی شدن گروه بیمه امریکن اینترنشنال گروپ در اوایل آن هفته، این مشکل به یکی از توانایی‌های این نظام نیز تبدیل شد

اما بازار در استراتژی که به وسیله آن زمانی توانست یک موسسه را نجات دهد، دچار شکست شد.

اگر بازارهای اعتبارات همچنان بلوکه باقی بماند، مشتریان و شرکت‌ها در یک دور باطل گرفتار می‌شوند.

برنامه پاولسون بر پایه خرید مقادیر زیادی اوراق‌بهادار معوقه و مسموم است. تئوری این است که در هر مزایده، یک خریدار بزرگ مانند دولت فدرال مبلغی بیش از قیمت‌های روز را که به طور موقت به خاطر فقدان خریدار در حد پایین است، پرداخت کند. در عین حال این خریدار بزرگ وام‌ها را آنقدر ارزان می‌خرد که منعکس‌کننده احتمال زیاد عدم پرداخت آنها است. این اقدام می‌تواند به ایجاد سرمایه مجدد در برخی بانک‌ها کمک کند و با ایجاد قیمت‌های معقول و شفاف، سرانجام سرمایه‌گذاران تشویق می‌شوند که وارد عمل شوند و سیستم مالی را ترمیم کنند. در هفته جاری وارن بافت و میتسوبیشی ژاپن توافق کردند که سهام گلدمن ساکس و مورگان استنلی را خریداری کنند. با وجود این، برخی بانک‌ها سرمایه کافی نخواهند داشت اما براساس برنامه اصلی پاولسون، دولت می‌تواند دارایی‌هایی را به آنها بدهد یا اگر آنها با عدم بازپرداخت مواجه شدند، آنها را بخرد و اداره کند.

اصول اقتصادی پشت این طرح خوب است. حمایت دولتی از نظام بانکی می‌تواند دایره تحمل ضررها و بدبینی‌هایی را که اقتصاد را به رکودی عمیق فرو می‌کشاند، بشکند. هرچند ۷۰۰میلیارد دلار رقمی بسیار بزرگ و معادل حدود ۶درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا است، بخشی از آن دوباره جایگزین می‌شود و در مقایسه با رقم ۱۶درصد تولید ناخالص داخلی که بحران بانکی در خود فرو می‌کشد، ناچیز است. به علاوه در مقایسه با رکود که بیکاری را به بالای ۲۰درصد می‌کشاند (در مقایسه با نرخ بیکاری ۶درصدی کنونی) رقمی مناسب است.

برنانکه و پاولسون با عملکرد سریع خود اقدامی درست را از خود نشان دادند. برای قانونگذاران ژاپن هفت سال طول کشید تا مکانیسمی را برای خرید بانک‌های بزرگ ورشکسته در دهه ۹۰ میلادی تدوین کنند.

اما آیا این برنامه می‌توانست بهتر نوشته شود؟ برخی از اقتصاددانان از دولت می‌خواهند بر خرید سهام بانک‌ها تمرکز کند. آنها می‌گویند این بهترین روش برای مقابله با فقدان بازپرداخت‌های آنها است. در تئوری نیاز به هزینه کمتر خواهد شد، چون یک دلار سهام جدید می‌تواند ۱۰دلار دارایی را مورد حمایت قرار دهد. اما ممکن است بانک‌ها همکاری نکنند تا زمانی که به ورشکستگی برسند و اگر قیمت مسکن در آینده بیشتر سقوط کند، ارزش سهام بانک‌ها سقوطی شدید خواهد یافت. به علاوه تهدید خرید سهام بانک‌ها توسط دولت برخی از سرمایه‌گذاران خصوصی را خواهد ترساند و در فضای متاثر از بحران کنونی، سیاستمداران مداخله‌جو به عنوان مالکان بخشی از سهام بانک‌ها از آن به عنوان یک اهرم استفاده می‌کنند.

البته برنامه پاولسون نقایص خود را دارد. متوقف کردن فروشنده‌ها در مزایده‌های متقلبانه دشوار خواهد شد. چون هیچ یک از سهام دقیقا مانند دیگری نیست. بنابراین مالیات‌دهندگان پول خود را با اطمینان خرج نمی‌کنند و به بانک‌ها به خاطر حماقتشان جایزه داده می‌شود.

اما این هزینه‌ها نسبت به منافع حمایت از بازار چیزی نیست و نتیجه نهایی مربوط به ضررهای اخلاقی آن در شرایطی که سرمایه‌گذاران بیشتر ریسک کنند، فشار کمتری وارد خواهد آورد.

هرچند برنامه پاولسون کامل نیست، اما به اندازه کافی خوب است و تنها برنامه پیشنهادی است. تبعات مشکلات تصویب این برنامه بار دیگر بازارهای اعتبارات را به دشواری کشانده است. کنگره باید آن را تصویب کند و این کار باید زود انجام شود.