بخش شصتوپنجم
نه «صلح آمریکایی» نه«صلح چینی» - ۴ مرداد ۹۶
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
یکی از الگوهای ثباتسازی در منطقه پاسیفیک مشورت آمریکا با دوستان و متحدانش است. در این میان، گفتوگو با ژاپن و کرهجنوبی باید یک اولویت اصلی باشد. در صورت موفق بودن این الگو میتوان آن را به سایر متحدان نیز تعمیم داد. ژاپن نقش مهمی در اجرای «وضعیت نیروی بازدارنده» دارد. بهدست آوردن تایید توکیو برای استراتژی موردنیاز توازن آینده برای ایجاد موازنه در رقابت امنیتی چین- آمریکا الزام اساسی موفقیت این «وضعیت» است.
نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی
یکی از الگوهای ثباتسازی در منطقه پاسیفیک مشورت آمریکا با دوستان و متحدانش است. در این میان، گفتوگو با ژاپن و کرهجنوبی باید یک اولویت اصلی باشد. در صورت موفق بودن این الگو میتوان آن را به سایر متحدان نیز تعمیم داد. ژاپن نقش مهمی در اجرای «وضعیت نیروی بازدارنده» دارد. بهدست آوردن تایید توکیو برای استراتژی موردنیاز توازن آینده برای ایجاد موازنه در رقابت امنیتی چین- آمریکا الزام اساسی موفقیت این «وضعیت» است. کرهجنوبی هم از قدرتهای تاثیرگذار در منطقه است. ایجاد یک شبهجزیره واحد و عمدتا غیرمتعهد کرهشاید دشوارترین و مشکلسازترین عنصر استراتژی توازن قدرت باشد.
با این حال، در مرحله اولیه این فرآیند گذار، بحث از وضعیت بلندمدت شبهجزیره باید فقط بر هزینهها و مزایای نسبی یک شبهجزیره بیطرف و غیرمتعهد آینده به مثابه عنصری از محیط بزرگتر توازن قدرت متمرکز باشد. در اینجا، اولویت آمریکا احتمالا در اعمال نفوذ بر محاسبات سئول (و توکیو) تعیینکننده خواهد بود. اگر واشنگتن روی باز خود را به کره عمدتا غیرمتعهدی نشان دهد برخوردار از همان روابط امنیتی حداقلی با آمریکا باشد، کرهجنوبی و ژاپن بیتردید تمایل بیشتری خواهند داشت که چنین نتیجهای را بپذیرند. با این وجود، سئول همچنین به احتمال زیاد باید اطمینان قابلاعتمادی به توکیو دهد که یک کره واحد و مستقل هیچ تهدیدی برای ژاپن نخواهد بود. این بیتردید مستلزم یک رابطه امنیتی حداقلی با واشنگتن (البته نه از آن نوع که شامل نیروهای آمریکایی یا سیستم فرماندهی مشترک آمریکا در شبهجزیره شود) و تضمینهای امنیتی مشخص و دوجانبه کره- ژاپن است که به احتمال زیاد شامل محدودیت بر انواع خاصی از سیستمهای تسلیحاتی تهاجمی مانند موشکهای بالستیک میشود. با فرض پذیرش کلی ضرورت گذار به محیط توازن قدرت نباید دستیابی به هیچیک از آنها غیرممکن باشد. با این حال، حتی دستیابی به یک موافقتنامه مشروط و آزمایشی در مورد وضعیت بلندمدت شبهجزیره کره مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. حداقل این است که تمام طرفها باید بر اهمیت دستیابی به توافقات حداقلی و امکانپذیر (که مورد اشاره قرار گرفت) توافق داشته باشند. در آن صورت، آمریکا، ژاپن و کره باید سه عنصر باقیمانده سیاسی- استراتژیک محیط پیشبینی شده توازن قدرت را مورد بحث قرار دهند یعنی تنگه تایوان که کاملا عاری از نظامیگری باشد؛ محدودیت نظامی بر محیط جزایر دریایی که در این مناطق واقع شده اعمال شود و عملیاتهای ISR و مانورهای نظامی محدود شود. از این عناصر، برداشتهای حداکثری از موازنهسازی در تایوان و مناقشات حاکمیتی در مورد جزایر دریایی بیتردید چالشآورترین مساله است. اولی - که بر توافق دوجانبه آمریکا و چین با توجه به تولید، خرید، فروش و استقرار سیستمهای تسلیحاتی مربوط به وضعیت نظامی تایوان متمرکز است- (لااقل) مستلزم پذیرش از سوی ژاپن است. این مسلما در صورتی امکانپذیر میشود که واشنگتن برای توکیو روشن سازد که «ارزش» و «امکانپذیری» دستیابی به چنین توافقی با پکن را پذیرفته و همچنین تضمینهای معتبری به دست داده که چنین درک و توافقی قابلیت آمریکا برای شناسایی و مقابله با تقلب چین و حمله احتمالی چین به این جزیره را به خطر نمیاندازد. به عبارت دیگر، این توافق با پکن در عین داشتن حق وتوی حمله به چین از سوی آمریکاست.
توانایی واشنگتن برای ارائه استدلالهای قانعکننده در مورد اول به توانایی نظام رهبری آمریکا برای دادن اطمینان به توکیو منوط است که حمایت گسترده و دوطرفه آمریکایی برای رسیدن به توافق با پکن در مود تایوان وجود دارد. در واقع، این پیششرطی است برای موفقیت تمام عناصر هرگونه استراتژی توازن قدرت. این حمایت گسترده در عوض تا حد زیادی منوط است به توانایی رئیسجمهوری برای دادن اطمینان به همکاران و مخالفان سیاسیاش که هرگونه توافقی با پکن به قیمت امنیت تایوان تمام نخواهد شد، آنگونه که با توانایی «ساختار نیروی بازدارنده» برای شناسایی یا شکست حمله آینده چین به تایوان اندازهگیری میشود. بنابراین، این دو شرط برای پذیرش شکلی حداکثری از موازنهسازی از سوی ژاپن بسیار درهم تنیدهاند. البته توکیو باید متقاعد شود که تایوان این توافق چینی- آمریکایی را میپذیرد یا لااقل، به شکلی ناامن با تلاش برای توسعه قابلیت بازدارندگی مستقل - احتمالا هستهای- پاسخ نمیدهد. نکته آخر مساله مشورت با تایپه را مطرح میکند. هر بحث مستقیمی با پکن در مورد کمک دفاعی آمریکا به تایوان مستلزم بازنگری در «تضمینهای 6گانه» است. واشنگتن باید تایپه را از قصد خود برای انجام این بازنگری - در چارچوب حرکت به سوی موازنهسازی بزرگتر در غرب پاسیفیک و به این ترتیب، توازن باثبات قدرت در منطقه- مطلع سازد. این میتواند یا بهصورت همزمان یا پیش از مشورتهای واشنگتن با توکیو و سئول رخ دهد. البته دستیابی به اجماع داخلی در آمریکا برای حرکت به سوی توافق و درک دوجانبه چین- آمریکا در زمینه تولید، خرید، فروش و استقرار سیستمهای تسلیحاتی مربوط به تایوان میتواند - حتی در بلندمدت- غیرممکن باشد. از اینرو، ضرورت هرگونه مطلعسازی تایوان یا دیگران در مورد این مسائل از میان میرود. مشورت در داخل آمریکا و سپس با قدرتهای دیگر تنها ممکن است توافقی حداقلی برای ارائه تعهدی روشن به پکن برای مخالفت با استقلال تایوان در ازای تعهد عدم استفاده از زور توسط چین به دست دهد.
ارسال نظر