نویسندگان: مایکل دی سوین، ونیان دنگ و اوبه ری لسکور
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل به سفارش‌های نظامی هند، فیلیپین، استرالیا و ژاپن پرداخته و اشاره شد که کشورهای رقیب چین که دوست و متحد آمریکا هستند در زمینه خرید ناوشکن، ناوچه، جنگنده، ناوهواپیمابر و برخی مولفه‌های دیگر تلاش دارند که تا سال 2040 به قابلیت‌های نظامی چشمگیر دست یابند تا به نوعی به مکملی برای قدرت آمریکا تبدیل شوند. اما باز هم تمام این کشورها (به استثنای ژاپن) باز هم تا سال 2040 عقب‌تر از قابلیت‌های نظامی چین خواهند بود و آمریکا نمی‌تواند روی هیچ یک از این کشورها برای مهار چین حساب باز کند.

توانایی سئول برای دستیابی به قابلیت‌های قدرت دریایی تا حد زیادی هم به وضعیت تهدید از سوی کره‌شمالی و هم به توانایی‌های مالی آینده سئول بستگی دارد. اگر روندهای گذشته را همچون نشانه در نظر بگیریم، تهدید روزافزون «هسته‌ای» و «متعارف» کره‌شمالی، افزایش آینده در این قابلیت‌ها را در بهترین حالت به سطحی متوسط محدود خواهد کرد. جمعیت کره‌جنوبی از نرخ اندک زاد و ولد و شتاب گرفتن پیری در رنج است و افزایش سالانه در هزینه‌های دفاعی به زیر 8/ 8 درصد (تولید ناخالص داخلی) کاهش یافته؛ رقمی که به‌عنوان یک پایه مهم بودجه‌ای از آغاز این قرن تلقی می‌شد. افزایش هزینه‌های رفاه اجتماعی به این معنی است که بودجه ارتش تنها 10 درصد از هزینه‌های دولت مرکزی را تشکیل می‌دهد و بعید است در سال‌های آینده افزایش چشمگیری داشته باشد.

به‌طور اخص، تعداد شناورهای رزمی پیشرفته و زیردریایی‌ها احتمالا به شکل تک رقمی یا دو رقمی سطح پایین طی 25 سال آینده افزایش می‌یابد. افزون بر این، اگر کره‌جنوبی در 25 سال آینده روند اتحاد را در پیش بگیرد، هم با توجه به کاهش تهدید و هم طلب کردن احتمالی منابع بیشتر در نتیجه فرآیند یقینا پر‌هزینه وحدت، این رقم می‌تواند به‌طور چشمگیری کاهش یابد. فیلیپین یقینا قادر نخواهد بود که نقش جبران‌کننده یا مکمل نظامی در برابر چین حتی در بلندمدت داشته باشد به دو دلیل: هم به‌دلیل سیاسی و هم به‌دلیل منابع. اگرچه «بنینو آکینو»، رئیس‌جمهوری قبلی، از یک طرح بلندمدت توسعه‌ توانمندی‌ها پرده‌برداری کرد که بهبود چشمگیر کمی و کیفی در قابلیت‌های هوایی و دریایی را در سر می‌پروراند اما فقدان منابع و پشتوانه سیاسی برنامه‌های او را متوقف کرد. اگر گذشته راهنما باشد، گذارهای [انتقال قدرت] سیاسی آینده- و نیز تاثیر فساد گسترده و سیاست‌های حمایتی- هرگونه طرحی برای نوسازی نظامی و توسعه‌طلبی را تضعیف خواهد کرد. افزون بر این، نیروهای مسلح فیلیپین نسبت به ارتش رویکردی بسیار نامتوازن دارند و این بازتاب نگرانی نظامی فیلیپین از طغیان‌های مسلحانه داخلی است. این مساله احتمالا همچنان به نقش‌آفرینی ادامه خواهد داد و باعث خواهد شد که منابع تهی شود و چیزی عاید نیروی دریایی و تقویت آن نشود.

تردیدی نیست که مانیل به اصلاحات عمیق مورد نیاز برای برداشتن این موانع جهت نوسازی قوایش دست خواهد زد. در حالی که فیلیپین در سال‌های اخیر نسبت به تهدید بالقوه از سوی چین در حال ظهور قطعا هماهنگ‌تر عمل می‌کند اما در مجموع نخبگان دولتی و سیاسی تعهد آشکاری به توسعه منابع لازم برای ایجاد یک نیروی نظامی که از قابلیت انجام کارهایی بیش از دفاع از کشور در برابر حمله مستقیم برخوردار باشد، نشان نداده‌اند. نفس این کار، با توجه به‌اندازه این کشور مجمع الجزایری، یک اقدام بزرگ است. در نهایت، حتی اگر این اقدام موفقیت‌آمیز باشد، تمرکز و تجمیع اصلاحات مورد نظر بی‌تردید بر گشت مرزی و دفاع سرزمینی خواهد بود نه طرح‌ریزی برای افزایش قدرت. مسلما، افزایش توانایی دفاع از قلمرو و سرزمین خویش، یقینا می‌تواند بار مسوولیت احتمالی آینده‌ قوای آمریکایی در انجام آن وظیفه را کاهش دهد. اما برنامه‌ریزی نیروهای آمریکایی شامل این وظیفه نبوده و به احتمال زیاد در آینده هم نخواهد بود. استرالیا، یکی دیگر از متحدان مهم و هم‌پیمان آمریکا نیز برنامه‌های بلندپروازانه‌ای برای اصلاح و نوسازی ارتش خود دارد. استرالیا برنامه‌هایی برای دستیابی به F-35A دارد تا آنها را جایگزین جنگنده‌های فعلی خود کند.

همچنین در نظر دارد تا هواپیماهای EA-18G گراولر را تهیه کند و به توانمندی AWAC هم دست یابد. این کشور برنامه‌هایی نیز برای تهیه زیردریایی بزرگ‌تر و توانمندتر دارد و می‌خواهد آنها را جایگزین 6 فروند زیردریایی کلاس کولینز [این 6 ناوگان دیزلی هستند] فعلی کند (بزرگ‌ترین برنامه تدارکاتی این کشور در حال حاضر). این کشور می‌خواهد افزایشی اساسی اما تک رقمی در تعداد ناوشکن‌ها و ناوچه‌ها برسد و F/ A-18‌های خود و زرادخانه ناوچه‌های هدایت شونده خود را به‌روزرسانی کند. اتمام این طرح‌ها احتمالا دهه‌ها به طول خواهد انجامید و بسیاری از مفسران برخی عناصر را (مهم‌ترین آنها تهیه زیردریایی است) به لحاظ مالی و تکنولوژیک فراتر از توانایی‌های استرالیا می‌پندارند. در هر صورت، تعداد برنامه‌های جدید استرالیا نسبتا اندک است یا به ارقام تک‌رقمی بالا یا افزایش اندک دورقمی بالغ می‌شوند و در مجموع، بی‌تردید نیرویی را تشکیل نخواهد داد که یا به توانمندی آمریکا و تلاش‌های این کشور برای موازنه با قدرت نظامی چین در دومین زنجیره جزایر کمکی بکند یا به توانایی آن کشور چیزی بیفزاید؛ جزایری که تقریبا 1500 تا 2 هزار مایل دریایی از سرزمین اصلی چین امتداد می‌یابند که با این حال باز هم دورتر از استرالیاست. بیشتر سیستم‌های نظامی استرالیا برای محافظت از قلمروی داخلی و دسترسی به بنادر این کشور طراحی شده که همگی دور از حاشیه دریایی پکن هستند.

استرالیا از اوایل دهه 80 به این سو یعنی زمانی که سومین و آخرین ناو هواپیمابر این کشور (HMAS Melbourne) از خدمت بازنشسته شد از قابلیت داشتن ناو هواپیمابر برخوردار نبوده است. از اواخر 2014 حدس و گمان‌هایی بوده دال بر اینکه نیروی دریایی استرالیا دو ناوی [در نیروی دریایی آمریکا و استرالیا این عبارت به نماد طبقه‌بندی کشتی‌های تهاجمی چند منظوره اطلاق می‌شود که از قابلیت حمل هلی‌کوپترهای جنگی برخوردار بوده و عرشه آن برای فرود هلی‌کوپتر طراحی شده است. این کشتی‌ها دارای یک عرشه پروازی کامل هستند که شبیه به ناوهای هواپیمابر است. برخی از این کشتی‌ها از قابلیت حمل تعداد معدودی از جنگنده‌های سبک برخوردارند. در اینجا منظور این است که دولت استرالیا این دو ناو هلی‌کوپتربر را به‌گونه‌ای تغییر کاربری خواهد داد که قابلیت حمل جنگنده را نیز خواهند داشت] که محل فرود هلی‌کوپترها بوده- کانبرا و آدلاید- را به محلی برای فرود تمام عیار هواپیماها تبدیل خواهد کرد و این 300 میلیون دلار به ازای هر کشتی آب خواهد خورد. با این حال، حدس و گمان همان حدس و گمان است و دولت استرالیا هیچ خبر رسمی‌ای در مورد تغییر و تبدیل این دو ناو هلی‌کوپتربر [ناوهای کانبرا و آدلاید] به ناو هواپیمابر مطرح نکرده است.