بخش نود و هفتم
پدیده شوم قرن جدید - ۱۶ فروردین ۹۶
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در فصل قبل به آموزش کودکان از سوی گروههای تروریستی به ویژه داعش پرداخته شد و اطلاعاتی در مورد نحوه عضوگیری کودکان در قلمرو خلافت آورده شد. همچنین به دو مطالعه موردی (افغانستان و پاکستان) هم پرداخته و در مورد نحوه به خدمت گرفتن کودکان از سوی طالبان و گروههای زیرمجموعه داعش اشاره شد. در فصل جدید به تفصیل به ولایتهای داعش در سراسر جهان بهویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخته خواهد شد و نحوه عضوگیری نیروها و اداره امور در این ولایتها مورد بررسی قرار میگیرند.
حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی
در فصل قبل به آموزش کودکان از سوی گروههای تروریستی به ویژه داعش پرداخته شد و اطلاعاتی در مورد نحوه عضوگیری کودکان در قلمرو خلافت آورده شد. همچنین به دو مطالعه موردی (افغانستان و پاکستان) هم پرداخته و در مورد نحوه به خدمت گرفتن کودکان از سوی طالبان و گروههای زیرمجموعه داعش اشاره شد. در فصل جدید به تفصیل به ولایتهای داعش در سراسر جهان بهویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخته خواهد شد و نحوه عضوگیری نیروها و اداره امور در این ولایتها مورد بررسی قرار میگیرند.
مطالعه موردی: پاکستان
پاکستان نیز شاهد استفاده از کودکان به دلایل مختلف در گروههای مسلح بوده است. از جمله این گروهها میتوان به طالبان اشاره کرد. این را میتوان به عنوان بخشی از سرریز درگیری از افغانستان به این کشور دانست. گزارش سازمان ملل در سپتامبر 2007 نشان داد که پاکستان منبع مهم انسانی و مادی برای ناآرامی در افغانستان به شکل گسترده است اما بهطور ویژه، این کشور در حملات انتحاری نقش زیادی دارد و کودکان یتیم و دانشآموزان جوان در مدراس پاکستان بهطور خاصی هدف جذب در این گروهها هستند. برای مثال، در مستند PBS با عنوان «کودکان طالبان»، یک فرمانده طالبان اعلام کرد که وی کودکان 5 ساله را هم به استخدام این گروه در میآورد و افزود که «کودکان ابزاری برای دستیابی به اراده الهی هستند. هر آنچه در این مسیر برای شما پیش آید، قدردان آن هستید.»
در جولای 2007، گزارش شد که یک پسر 14 ساله پس از اینکه در مدرسهاش در منطقه وزیرستان به عضویت این گروه درآمد و آموزش داده شد به سوی خانواده اش رفت. او سپس برای انجام عملیات انتحاری به مرز با افغانستان اعزام شد اما در آنجا از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شد. این پسر اعلام کرد که لااقل دو پسر دیگر همسن و سالش که در این مدرسه بودند برای انجام عملیات انتحاری شست و شوی مغزی داده شدهاند. گزارشهای مشابه دیگری در کمربند مرزی پاکستان هست دال بر اینکه کودکان 11 تا 15 ساله از سوی شبهنظامیان حامی طالبان از مدارس ربوده و به عضویت طالبان درآورده میشوند و به عنوان بمبگذار انتحاری در افغانستان آموزش میبینند. اگرچه وعدههایی به این کودکان داده میشود اما گزارشها نشان میدهد که عنصری از اجبار نیز در این عضوگیریها هست به گونهای که اگر معلمان یا خانوادهها مانعی بر سر راه این کودکان بهوجود آورند، باید منتظر انتقام باشند.
پاکستان ید طولایی در استفاده از «کودکان انتحاری» دارد. برای مثال، در سپتامبر 2007 گزارش شد که کودکی حدودا 15ساله در «دره اسماعیل خان» در «ایالت مرزی شمال غربی» (NWFP) خود را منفجر کرده و علاوه بر خود 17 نفر دیگر را نیز به کشتن داد. به گفته زاهد حسین، روزنامهنگار پاکستانی، حدود 90 درصد از بمب گذاران انتحاری در این کشور 12 تا 18 ساله هستند. در ژانویه 2010، ارتش پاکستان وارد مجتمع طالبان در «نوازکوت» شد که به دفعات گزارش شده بود به عنوان مکانی برای آموزش «کودکان انتحاری» بهکار گرفته میشود. این کودکان نقاشیهای رنگارنگی از بهشت ترسیم کرده بودند مانند رودخانههایی از شیر و عسل و این درست در نقطه مقابل محیط سختی بود که در آن زندگی میکردند. همچنین گزارشهای تایید نشدهای وجود دارد دال بر اینکه گروههای ملیگرای مسلح بلوچ در پاکستان نیز کودکان 14 ساله را در این منطقه بهکار میگیرند.
فصل هفتم: ولایتهای داعش و نحوه عضوگیری در آنها
در اوایل ژانویه ۲۰۱۶، ائتلاف جهانی برای مقابله با داعش «لحظه»ای چشمگیر در مبارزه با «هسته اصلی» داعش در عراق و سوریه بهوجود آورد. داعش اگرچه در سال ۲۰۱۴ در اوج قدرت بود اما اکنون بخش زیادی از مناطق تحت کنترل خود در عراق و سوریه را از دست داده است. مبارزه با این گروه در عراق و سوریه وارد مراحل حساسی شده است. علاوه بر پیشرفتهای ائتلاف در عراق و سوریه، اوایل ژوئن ۲۰۱۶ شاهد افزایش فعالیت علیه استانهای داعش بودیم. این نگرانی مطرح است که لیبی ممکن است پایگاه بعدی «دولت اسلامی» باشد. اکنون ولایتهای لیبی و برخی ولایتهای دیگر این گروه در کشورهای دیگر هم تحت فشار قرار گرفته است. در این بخش ولایتهای داعش در کشورهای عربی به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرند.
***
«دولت اسلامی» در سطح ایده به یک «دولت جهانی» تبدیل شده است. این گروه بیش از هر گروه جهادی دیگری موفق به جذب مبارزان تروریست خارجی در مناطق نبرد شده است. اما این دولت به اصطلاح اسلامی یا خلافت خودخوانده در توسعه و گسترش رد پای جهانی خود در راستای تاسیس «ولایت» در مناطق مختلف جهان چقدر موفق بوده است؟ براساس برخی آمارها، بیش از 55 سازمان یا به داعش ابراز وفاداری و با آن بیعت کردهاند یا حمایت خود را از این گروه اعلام کردهاند. بیشتر این سازمانها در خارج از خاورمیانه قرار دارند و حدود 60 درصد از آنها در کشورهای متحد آمریکا قرار دارند. اما تمام حامیان و یا تمام ولایتهای مورد پذیرش برابر نیستند. این نابرابری این سوال را مطرح کرده که به هر یک از این ولایتها چگونه میتوان واکنش نشان داد: برای مثال، آیا باید در ولایتهای لیبی و سینا که ولایتهای مستقرتر هستند رفتار متفاوتی نسبت به ولایتهای خلیجفارس نشان داد زیرا ولایتهای خلیجفارس عمدتا سازمانها یا نهادهایی هستند که کنترل سرزمینی نداشته یا فقط از آنها یک نام به چشم میخورد.
آیا پاسخ یا واکنش به داعش در خارج از خاورمیانه مثلا در غرب آفریقا یا در قفقاز باید شکل متفاوتی داشته باشد؟ آیا بوکوحرام که مسوول عملیاتهای تروریستیتری نسبت به سایر گروههاست، واقعا یک ولایت داعشی است یا سازمان محلی ضعیفتری است که زیر بیرق سیاه داعش دست به عملیات میزند؟ اگر داعش در عراق و سوریه شکست خورد آیا ولایتهایش به مرکز ثقل یا تجمع جدیدی برای اعضای این گروه تبدیل میشود؟ یا فروپاشی هسته اصلی داعش در عراق و سوریه ولایتهای این گروه را بیاعتبار خواهد کرد؟
ارسال نظر