یادداشت
بلوفهای ترامپ
مسلم مسلمیزاده
ترامپ، رئیسجمهوری برگزیده انتخابات آمریکا میگوید که از دهه ۸۰ میلادی درباره ظهور چین بهعنوان اقتصادی بزرگ هشدار داده بود و کسی او را جدی نمیگرفت. اما امروز وضع فرق کرده و همه منتظرند تا ببینند نظر او درباره چین چیست. چراکه پس از رسیدن به قدرت در آینده نزدیک، هر تصمیمی که دولت ترامپ و شخص وی اتخاذ کند تاثیری قابل توجه روی اقتصاد چین (دومین اقتصاد قدرتمند دنیا) خواهد گذاشت.
اکنون اقتصاد چین از چین دهه ۸۰ میلادی بسیار قویتر و ثروتمندتر شده است.
مسلم مسلمیزاده
ترامپ، رئیسجمهوری برگزیده انتخابات آمریکا میگوید که از دهه ۸۰ میلادی درباره ظهور چین بهعنوان اقتصادی بزرگ هشدار داده بود و کسی او را جدی نمیگرفت. اما امروز وضع فرق کرده و همه منتظرند تا ببینند نظر او درباره چین چیست. چراکه پس از رسیدن به قدرت در آینده نزدیک، هر تصمیمی که دولت ترامپ و شخص وی اتخاذ کند تاثیری قابل توجه روی اقتصاد چین (دومین اقتصاد قدرتمند دنیا) خواهد گذاشت.
اکنون اقتصاد چین از چین دهه ۸۰ میلادی بسیار قویتر و ثروتمندتر شده است. از سال ۲۰۰۱ زمانیکه چین به سازمان تجارت جهانی پیوسته، آمریکا بهطور میانگین ماهانه ۵۰ هزار شغل تولیدی از دست داده و کار به جایی رسیده که اکنون کسری بودجه آمریکا ۲۷ برابر چین است(کسری بودجه آمریکا در مقایسه با کسری بودجه چین بهطور میانگین هر سال ۱۸ درصد افزایش یافته است). با ادامه سیاستهای تجاری فعلی، آمریکا دیگر هرگز قادر نخواهد بود که به یک موازنه تجاری با چینیها دست پیدا کند. ترامپ نیز به این مسائل آگاه است و در نطقهای انتخاباتی خود چین را محکوم به دامپینگ، دستکاری در نرخ ارز برای ضربه زدن به ایالاتمتحده، بهرهکشی از نیروی کار ارزان و همچنین تهدید کرده است که تعرفه واردات کالاهای چینی را به ۴۵ درصد میرساند و شرکتهای آمریکایی را مجبور خواهد کرد که دیگر در چین به فعالیت ادامه ندهند. اگر طلیعه ارتباطات اقتصادی چهارسال آینده ایالاتمتحده و چین را نطقهای انتخاباتی ترامپ درباره چین در نظر بگیریم، میتوانیم حدس بزنیم که زمان دگردیسی روابط تجاری آمریکا با چین فرا رسیده است.
در عین حال عمل به وعده انتخاباتی برای وضع تعرفه ۴۵ درصدی بر واردات چین بسیار دور از واقعیت به نظر میرسد. تعرفهای که طبق تخمین «کوین لی»، اقتصاددان آسیایی، افتی ۸۷ درصدی را در صادرات چین به آمریکا (به اندازه ۴۲۰ میلیارد دلار) میتواند به همراه داشته باشد. اما به فرض اگر تهدید ترامپ عملی شود اعمال این تحریم به آن معنا نیست که دولت جمهوریخواه بتواند به راحتی جایگزینی برای کالاهای چینی بیابد یا اینکه گرانتر شدن کالاها با تعرفه جدید به نفع طبقه کارگر سفیدپوستی باشد که بیشترین رای را به نفع او به صندوق ریخته است. عمده کالاهای وارداتی از چین برای طبقه کارگر جامعه آمریکا جاذبه دارد و اگر گران شود باز هم مشکلاتشان را بیشتر میکند و از سوی دیگر ایالاتمتحده قادر به تولید این کالاها با قیمت تمام شده چین نخواهد بود؛ این تعرفهها برای شرکتهای چندملیتی آمریکایی مشغول به کار در این کشور نیز زیانآور خواهد بود. به همین دلیل در دنیای امروز و با توجه به پیچیدگیهای شبکه بینالمللی گردش کالا و پول، یک رئیسجمهور شاید نتواند به راحتی درخصوص پیشگیری از واردات کالاهای چینی و تولید محصولات کاربر در خاک ایالاتمتحده با قاطعیت سخن به میان آورد.
ترامپ گفته است ما قرار است کاری کنیم تا اَپل محصولاتش را به جای کشورهای دیگر، داخل آمریکا تولید کند. این در حالی است که تجارت در قرن بیست و یکم به این آسانی نیست و تولید در چین برای اپل یک برنامهریزی سازمانی درازمدت است نه یک برنامه که از سوی ریاستجمهوری ابلاغ شود. در دنیای امروز، بازیگران روابط بینالملل تنها دولتها نیستند و شرکتهای چندملیتی، سازمانها و رژیمهای بینالمللی نیز بهعنوان بازیگران موازی در کنار دولتها نقشآفرینی میکنند. نباید فراموش کرد که آمریکا نیز منافع بسیار زیادی در تجارت با چین دارد. چین سرمایه زیادی به شکل نیروی کار ارزان و توانایی بالای کپیسازی از تکنولوژیهای خارجی دارد، به این دلایل و نیز به دلیل جمعیت فراوان، رشد صادرات آمریکا به چین دوبرابر رشد صادرات آمریکا به سایر کشورها بوده است. درواقع، اهمیت چین برای ایالاتمتحده در ۲۰ سال گذشته بهطور پیوسته رو به افزایش بوده است. طبق آمارهای رسمی وزارت خزانهداری آمریکا، در سال ۲۰۱۵ ایالاتمتحده ۲۰ درصد از صادرات چین را به خود اختصاص داده که ارزش آن ۴۸۳ میلیارد دلار بوده است. همچنین از سال ۲۰۱۱، چین بهعنوان دومین بازار برای صادرات اقلام کشاورزی آمریکا محسوب شده است. این میزان صادرات معادل حدود ۲۰ میلیارد دلار در سال بوده است؛ هر چند که مازاد تجارت چین از ناحیه تجارت با آمریکا در سال، بالغ بر ۳۰۰ میلیارد دلار بوده، در عین حال براساس آمارهای رسمی ازسوی دولت چین، آمریکا تنها تا پایان سال ۲۰۱۰، در ۵۹ هزار پروژه به ارزش ۵/ ۶۰ میلیارد دلار در این کشور سرمایهگذاری کرده است. در همین راستا، مقامات چینی مدعی هستند با این حجم سرمایهگذاری، چین درواقع به سودآورترین کشور برای سرمایهگذاران آمریکایی تبدیل شده است. براساس آمارها، بهازای هر یک درصد افزایش صادرات آمریکا به آسیا، ۱۰۰ هزار شغل در آمریکا ایجاد میشود. بر همین مبنا از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱، از ناحیه افزایش صادرات آمریکا به چین، ۸/ ۲ میلیون شغل در آمریکا ایجاد شده است. در حوزه مبادلات مالی نیز، چین در سپتامبر سال ۲۰۱۳ حدود ۲۶/ ۱ تریلیون دلار از اوراق قرضه آمریکا را خریده است. پس روابط آمریکا از چین آنقدر در هم تنیده شدهاند که ایالاتمتحده نمیتواند شرکتهای خود را مجبور به بازگشت از چین کند. بیشک شخص ترامپ از آمار فوق اطلاع دارد و میداند که چقدر تجارت دوجانبه با چین برای آنها اهمیت داشته است و به خوبی میداند که چین نیز برگهای برندهای در تقابل با آمریکا خواهد داشت. برخی کارشناسان استدلال میکنند که ترامپ همواره شخصیتی غیرقابل پیش بینی و بیثبات داشته است (بهعنوان مثال ۵ بار در موضع سیاسی خود چرخش داشته است) پس نمیتوان خوشبینانه انتظار داشت که روی حرف هایی که آن هم در تبلیغات انتخاباتی خود زده پابرجا بماند. شخصیت و سوابق ترامپ بهعنوان متغیرهای فردی میتواند در تصمیمات و سیاستهای آمریکا در ابعاد مختلف تاثیرگذار باشد؛ اما نباید فراموش کرد ساختار سیاسی و بوروکراتیک حکومت آمریکا میتواند در بسیاری حوزهها متغیرهای فردی را تحت تاثیر قرار داده و باعث تعدیل رفتار و سیاستهای افراد شود. دونالد ترامپ با توجه به فقدان تجارب کافی مجبور به مصالحه و پذیرش این ساختارها خواهد بود. بنابراین سیاست اقتصادی آمریکا میتواند مسیر گذشته را همچنان با تغییراتی تاکتیکی حفظ کند.
نهایتا اینکه، بهنظر نمیرسد که دونالد ترامپ بتواند از پلتفرمی که اوباما با رفع تنش و حل مسائل به شکل مصالحهآمیز ایجاد کرده صرفنظر کند و حداکثر منفعت اقتصادی را نبرد. پلتفرمی که سالها با ایجاد دستهبندیهای ایدئولوژیک و ایجاد دو قطبیها در عرصه بینالملل همراه بوده است که با معرفی یک دشمن مشخص، سبب پیوند روز افزون آمریکا با کشورهای رقیب یا همسایه آنها شده و امتیازات اقتصادی فراوانی را نصیب آمریکا کرده است. جان کلام نطقهای انتخاباتی ضدچینی ترامپ را در سخنان «پیتر ناوارو»، مشاور ترامپ میتوان یافت. وی معتقد است که چین سود ناعادلانه میگیرد؛ زیرا ایمنی و استانداردهای بهداشتی را رعایت نمیکند و برای آنکه هزینههای نیروی کار را در شرایط رقابتی نگه دارد، از نیروی کار ارزان استفاده میکند. همچنین از یارانههای صادراتی و دستکاری نرخ ارز در چین نام برده است. بهگفته ناوارو، اگر چین این شیوه را متوقف نکند، ایالاتمتحده تعرفههای جبرانی را بر محصولات چینی تحمیل خواهد کرد. تعرفههای جبرانی منجربه صادرات کمتر به ایالاتمتحده و در نتیجه تقاضای کمتر برای ارز چینی میشود. سخن آخر آنکه، وعدههای ضدچینی ترامپ در انتخابات رونمایی از یک نیت عقلایی تجاری است؛ اما نیاز به جرح و تعدیل بیشتری دارند تا از وعدهای انتخاباتی به شکل یک قانون تجاری درآیند.
ارسال نظر