حسن حسن و جمعی از نویسندگان
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل اشاره شد که نویسنده معتقد است اعتقادات داعش ریشه در باورهای «قطبیست‌ها» یعنی طرفداران سید قطب دارد. به باور داعش، اصلاح انحراف مسلمین باید با ابزارهای انقلابی رادیکال و به‌صورت اجباری باشد. همچنین به تعدادی از ایدئولوگ‌های اخوانی مانند عبدالله عزام و محمد سرور و ابو محمد المقدیسی نیز اشاره شد که در جریان سلفی‌گری و جهادگرایی تاثیرگذار بودند. جریان سلفی- جهادی با استفاده از عبارت قرآنی «طاغوت» معتقد است که «حاکمان جهان اسلام کافر شده‌اند و بر همین اساس، مسلمانی که برای این حاکم کار کند- از روحانی تا کارمندان ساده کشوری- می‌توانند هدفی مشروع برای ترور باشند.»

استفانی لاکرو در کتاب خود -اسلام بیداری- می‌گوید: «در مسائل الاهیاتی مربوط به اعتقادات و جنبه‌های اصلی فقه اسلامی، نسل صحوه به سنت وهابی وفادار بود و خود را وارثِ معتقدِ آن تلقی می‌کرد. اما در مورد مسائل سیاسی و فرهنگی، نگرش آنها از جهان به سوی اخوان‌المسلمین گرایش داشت، هرچند تا حدودی به دلیل شرایط برگرفته از سنت وهابیت از نو فرمول‌بندی شد. «دولت اسلامی» ایده‌هایی مانند «ولاء و البراء» و شرک را با قانون مجازات دینی برای شکل دادن به یک ایدئولوژی سیاسی و جهان‌بینی‌ای که به شکل فعالی همقطاران مسلمان را طبقه بندی و طرد می‌کند، ترکیب می‌کند. در این معنا، ایده‌های مذهبی انقلابی مشتق از اسلام سیاسی به همان اندازه که برای ایدئولوژی «دولت اسلامی» مهم است برای بنیادگرایان نیز مهم است.

افراط در تکفیری‌گری

«دولت به اصطلاح اسلامی» بخشی از میراث مکاتب و ایده‌های تکفیری ظهور و بروز یافته از القاعده است. اگرچه «دولت اسلامی» روزگاری با القاعده ارتباط داشت اما این دو گروه به لحاظ ایدئولوژیک از هم بریدند. مقایسه دیدگاه داعش با القاعده و ذکر اینکه مسیر آنها در کجا از هم جدا شد کمک می‌کند نوری بتابانیم بر تکامل ایدئولوژی فرقه‌گرایانه داعش. تفاوت‌های میان القاعده و داعش را می‌توان به تقابل‌های اولیه میان اسامه بن‌لادن و ابومصعب الزرقاوی عقب برد. بن‌لادن و زرقاوی در دهه 80 یعنی زمانی که در افغانستان بودند و از هم جدا شدند - همان طور جانشینان امروزشان از هم جدا شدند - و دلیل این جدایی هم استفاده از خشونت فراوان و هدف قرار دادن غیرنظامیان شیعه بود. به گفته «دولت اسلامی»، بدترین دشمنان اسلام، دشمنان داخلی هستند. استدلال این گروه این است که تمرکز بر دشمن دوردست (کشورهای غربی) و نادیده گرفتن دشمن نزدیک (دشمنان مسلمان در منطقه به‌ویژه شیعیان) کارآمد نیست.

براساس دیدگاه «دولت اسلامی»، دشمن دوردست بنا به تصمیم و برنامه‌ریزی بن‌لادن برای حمله به دشمن نزدیک به منطقه کشیده شد. در واقع، این سناریو از زمانی عملی شد که مبارزان «دولت اسلامی» شهر موصل در شمال عراق را در ژوئن 2014 تسخیر کردند و باعث شدند بیش از 60 کشور برای نبرد علیه آنها وارد جنگ شوند. جنگ عراق در سال 2003 فضایی برای زرقاوی برای گستراندن دیدگاه فرقه‌گرایانه‌اش فراهم کرد. پیوندهای خانوادگی درون فرقه‌ای در عراق این کشور را تا حد زیادی در برابر فرقه‌گرایی مقاوم کرده بود. اما این پیوند به تدریج از هم گسست و عراق در برابر فرقه‌گرایی به شدت آسیب پذیر شد. با این حال، پیروان الزرقاوی پس از حمله به بارگاه امامین عسکریین(ع) در سامرا در سال 2006 جرقه جنگ داخلی را روشن کردند. ایده‌های افراطی از سوی القاعده در سال 2003 به عراق آورده شد در زمانی که گروه جهادی الزرقاوی به یک جنبش محلی به رهبری ابو عمر البغدادی تبدیل شده بود. ابو عمر از 2003 تا 2010 رهبر این گروه شد و پس از او نوبت رهبری به ابوبکر البغدادی رسید.

برای القاعده، چنین تمرکزی بر شیعه به معنای کنار گذاشتن نبرد با غرب بود. افزون بر این، جریان اصلی روحانیت اهل سنت رویکرد نسل کشی گونه در برابر شیعیان را رد می‌کرد. رهبری مرکزی القاعده به «دولت اسلامی» نسبت به حمله به غیرنظامیان شیعی هشدار داد. بن‌لادن بارها از اتحاد گروه‌های شیعی- سنی حمایت کرده بود و خواستار حمله مشترک به غرب شده بود اما گروه زرقاوی به جای تمرکز بر دشمن دوردست بر شیعیان متمرکز شده بود. جرقه آغاز جنگ شیعه - سنی هم از سوی زرقاوی در عراق زده شد و با اقدامات خود پیوندهای درون فرقه‌ای میان عراقی‌ها را سست و آنها را به جان هم انداخت. براساس نامه‌ای منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا، زرقاوی به اصرار از بن‌لادن می‌خواست تا بر شیعیان متمرکز شود. او نوشت: «اگر با ما در مورد هدف قرار دادن شیعیان همراهی کنی... ما سربازان گوش به فرمانت خواهیم بود... اگر اوضاع برایت بر خلاف این شود، ما برادر هستیم و مخالفت باعث از میان رفتن دوستی‌مان نمی‌شود». رهبران فعال «دولت اسلامی» رویکرد نرم و آرام القاعده در قبال شیعیان را به انتقاد کشیده‌اند. در مه‌2014، سخنگوی داعش اعلام کرد که القاعده به عمد از تقابل با ایران و شیعیان حذر می‌کند.

در سپتامبر 2013، ایمن الظواهری، رهبر فعلی القاعده، در نامه‌ای که در سال 2015 علنی شد به موضع این گروه در قبال شیعیان پرداخت. او به دلایل عملی و دینی برای «دولت اسلامی» اشاره کرد تا از هدف قرار دادن شیعیان و مکان‌های عبادت آنها حذر کنند. او با اشاره به ابن تیمیه نوشت که «چنین تلاش‌هایی باعث تداوم خونریزی و کشتار زنان، کودکان و اجتماعات غیرنظامی شیعی می‌شود...». القاعده رسما در فوریه 2014 روابط خود با «دولت اسلامی» را قطع کرد. به‌طور کلی، در خارج از قلمرو داعش، این گروه نتوانسته حمایت ایدئولوگ‌های برجسته جهادی به استثنای تعداد معدودی از روحانیون جهادی را به دست آورد. بسیاری از ایدئولوگ‌های جهادی از خشونت تمام عیار داعش و رویکرد فرقه‌گرایانه اش انتقاد کرده‌اند. ابومحمد المقدیسی، معلم سابق زرقاوی، داعش را «گمراه» نامید و از گردن زدن‌های عمومی این گروه و دشمن تراشی جمعیت‌های بومی مسلمان انتقاد کرد.

واگرایی ایدئولوژیک «دولت اسلامی» از القاعده در چشم اندازها و اقداماتش نسبت به روحانیون و رهبران محسوس است. خشک و سخت بودن ایدئولوژی «دولت اسلامی» در دیدگاه جهادیون دیگر هم خشک و سخت تلقی شده است. امتناع داعش از کوتاه آمدن موجب خلق فرهنگ تکفیری‌گری در درون تکفیری‌گری شده و در آنها هرگونه نرم خویی ممنوع است.