حسن حسن و جمعی از نویسندگان

مترجم: محمدحسین باقی

در این مجموعه که پیش رو دارید «داعش» از زاویای مختلف به تفصیل بررسی شده است. این مجموعه ۸ فصلی رویکرد فرقه‌گرایانه و ایدئولوژیک داعش، تاثیراتی که از عربستان سعودی گرفته، برند و دکترین داعش، «دولت کاغذی» تا «اعلام واقعی خلافت»، وب‌سایت‌ها و متفکران جهادی، آبشخورهای فکری داعش از گذشته تاکنون، یگان‌های زنان داعش با عنوان «الخنسا»، نحوه تشکیل ولایت‌های داعش‌نشین در سراسر خاورمیانه و چگونگی پیوستن تروریست‌ها به این استان‌ها و در نهایت تحلیل زبان شناختی/ مفهومی مجله دابق را به تفصیل بررسی کرده است. این مجموعه به دل داعش رفته و ضمن کالبدشکافی این گروه ناگفته‌هایی از این «پدیده شوم قرن ۲۱» به دست داده است.

فصل اول

ریشه‌های ایدئولوژیک و پس زمینه سیاسی ظهور داعش

مقدمه

از زمانی که خلافت خودخوانده اسلامی بخش‌های وسیعی از شمال غرب عراق و شرق سوریه را در تابستان ۲۰۱۴ در نوردید، ریشه‌های ایدئولوژی فرقه‌گرایانه و بسیار افراطی‌اش در منطقه و فراسوی منطقه به بحث و بررسی گذاشته شده است. به بردگی گرفتن صدها زن ایزدی در سنجار، قتل عام ۱۵۰۰ سرباز شیعی در تکریت و اعضای صدها قبیله سنی در سوریه و عراق و سر بریدن گروگان‌های غربی و تشدید بحران‌های داخلی سوریه و عراق بحثی جمعی و طاقت فرسا را رقم زد که به زودی به «بازی تقصیر» سیاسی و دینی تبدیل شد به این معنا که برخی از تحلیل‌ها ظهور سیاسی- مذهبی این گروه را تقصیر یکدیگر می‌انداختند. یک مفسر سعودی نمونه‌ای از این بحث‌ها را مطرح کرد آنگاه که در توییتر خود نوشت که «اقدامات داعش مظهر آن چیزهایی است که ما در مدارس مان مطالعه کردیم و در سرفصل‌های آموزشی مان بود. اگر سرفصل‌ها یا برنامه‌های درسی‌مان درست است، پس داعش هم درست است. اگر سرفصل‌ها غلط بود، پس وای بر ما. چه کسی مسوولیت را بر عهده می‌گیرد؟»

درک جذابیت داعش برای شکست این گروه ضروری است. فرماندهان عالی رتبه ارتش آمریکا بارها بر اهمیت ایدئولوژی در مبارزه با این گروه تاکید کرده‌اند. همان‌طور که ژنرال «مایکل ناگاتا»، فرمانده سابق نیروهای عملیات ویژه آمریکا در خاورمیانه، خاطرنشان کرد «ما این جنبش را نمی‌شناسیم و تا زمانی که نشناسیم نمی‌توانیم شکستش دهیم.» فرماندهان میدانی که در میادین نبرد علیه داعش در سوریه حضور دارند نیز می‌گویند ایدئولوژی مانع تلاش‌ها برای بسیج نیرو علیه داعش شده است. برخی مبارزان مسلمان اغلب به دلایل مذهبی- حتی اگر به داعش ملحق هم نشوند- نمی‌پذیرند که سلاح علیه این گروه به دست گیرند. بنابراین، ایدئولوژی می‌تواند پیامدهایی عملی در مبارزه علیه داعش داشته باشد.

برخی معتقدند که اخلاق خشونت بار و رویکرد تقابلی داعش میراث طبیعی تاریخی طولانی از چنین رفتارهایی است. برخی دیگر ظهور داعش و قساوت این گروه را به حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ نسبت می‌دهند. برخی دیگر از مفسران به اسلام سیاسی به مثابه پیشقراول عدم تساهل «دولت اسلامی» اشاره می‌کنند در حالی که برخی دیگر «دولت اسلامی» را به موجودیتی تقلیل می‌دهند که محرک رویکرد فرقه‌گرایانه‌اش فرصت‌طلبی سیاسی است که بازیگران سیاسی منطقه‌ای به آن دامن می‌زنند. در واقع، ایدئولوژی «دولت اسلامی» چندوجهی است و نمی‌توان ریشه‌های آن را فقط به یک عامل، یک فرد، یک جنبش یا یک دوره خاص رساند. اتکا به عناوین کتاب‌ها و نوشته‌های مورد استفاده «دولت اسلامی» تنها می‌تواند موجب گمراهی در درک ما از ایدئولوژی این گروه شود. مهم این است که بررسی کنیم چگونه این گروه ایده‌های خود را انتخاب، القا و آموزش می‌دهد.

سلفی‌گری و اسلام سیاسی در انزوا باعث تولید اعضای «دولت اسلامی» یا تسریع افراط‌گرایی نمی‌شود. در مقابل، سلفی‌گری و اسلام سیاسی حفاظ‌هایی دارند که ممکن است مانع آن نوع از افراط‌گرایی شود که «دولت اسلامی» به‌کار می‌برد. به همین ترتیب، خشم سیاسی یا اخلاقی به تنهایی محرک مردم به سوی «دولت اسلامی» نیست. این گروه در متن سرکوب سیاسی جوامع، شکست در حکمرانی موثر و شکاف‌های فرقه‌ای توانسته جریان یابد. این مقاله ایدئولوژی و فرقه‌گرایی «دولت اسلامی» را بررسی می‌کند و از منابع اصلی و ادله مستقیمی از روحانیون داعش در عراق و سوریه فکت (برهان) می‌آورد.

ریشه‌های وهابی

اجماع در میان اهل نظر بر این است که «دولت اسلامی» خود را نماینده «اسلام راستین»ی جا می‌زند که نسل‌های اولیه مسلمانان که «سلف» یا «اسلاف صالح» نامیده می‌شدند حامل آن و عامل به آن بودند. بسیاری از جنبش‌های اسلامی پسااستعماری و مدرن از جمله نحله‌ای از اسلام که در عربستان سعودی اعمال و وهابیت نامیده می‌شود، خود را «سلفی» می‌نامند. اهل نظر همچنین می‌دانند که نام وهابیت برگرفته از نام محمد بن عبدالوهاب، روحانی قرن هجدهمی است که به تاسیس اولین دولت سعودی با کمک محمد بن سعود یاری رساند. وهابیت میراث فکری محقق اسلامی قرن سیزدهم یعنی تقی الدین بن تیمیه و شاخه حنبلی از اسلام است که از سوی عبدالوهاب و جانشینانش تفسیر شد و به اجرا درآمد. وهابیت که با توتالیتاریسم و ظاهرگرایی مطلق مشخص می‌شود مفاهیمی مانند «مقاصد» (روح قانون شریعت)، «کلام» (فلسفه اسلامی)، «صوفی‌گری» (معنویت اسلامی)، «اعلال» (مطالعه مقاصد مذهبی در قرآن) و «حدیث» و «مجاز» را رد می‌کند.

روحانیون وهابی همچنین از مفهوم «بدعت» استفاده می‌کنند تا اَعمال و اقدامات مذهبی صوفی‌ها و شیعیان را «شرک آمیز» معرفی کنند. توسل روحانیون وهابی به «بدعت» موجب لغزشی شده که گاه منجر به «مرتد» نامیدن همقطاران مسلمان شان می‌شود. برای مثال، در دیدگاه وهابیون، توسل به انسان‌های مقدس (قدیسان) یا قبورشان و «وسیله» قرار دادن آنها برای تقرب به خداوند به‌طور خودکار موجب خروج فرد از اسلام می‌شود. اگرچه عمده مسلمانان می‌پذیرند که بدعت در دین امری مذموم است اما روحانیون وهابی یک گام فراتر رفته و با توسل به مواضع خشک ابن تیمیه هر عملی را که سایر مسلمین مشروع می‌پندارند، بدعت می‌نامند. وهابیون به‌طور اخص به صوفی‌ها و شیعیان اشاره کرده و می‌گویند که اقدامات آنها عبادت تلقی نمی‌شود.