فروپاشی نظم جهانی - ۴ مرداد ۹۵

کیمبرلی کیگن، فردریک کیگن، جنیفر کافرلا، هارلین گامبیر، کاترین زیمرمان
ترجمه: محمدحسین باقی

در بخش قبل نویسندگان اشاره کردند که جنگ القاعده و داعش علیه نظم جهانی هم ابعاد فرقه‌گرایانه دارد و هم ژئوپلیتیک. برخی گروه‌های داعشی و القاعده‌ای از شکاف‌های فرقه‌ای برای بسیج توده‌ها استفاده کرده و به جنایت‌های فرقه‌گرایانه می‌پردازند. جنگی که این گروه‌ها در خاورمیانه به راه انداخته‌اند باعث جذب «نیروهای نیابتی تروریستی» است. همچنین اشاره شد که برقراری خلافت داعش و ارتش‌های چندگانه سلفی- جهادی در عراق، سوریه و یمن باعث دسترسی القاعده و داعش به منابع و ظرفیت‌هایی شده که پیش‌تر فاقد آن بودند. تلاش‌های آمریکا عمدتا تمرکز بر داعش در عراق و سوریه و نادیده گرفتن زیرشاخه القاعده در سوریه یعنی جبهه النصره بوده است. النصره توانسته اپوزیسیون میانه‌رو را تضعیف و به سایر گروه‌های اپوزیسیون در سوریه چنان رسوخ کند که از نابودی داعش و سقوط یا گذار دولت در سوریه بیشترین نفع را ببرد. محتمل‌ترین پیامد استراتژی فعلی در سوریه اعلام نهایی «امارت النصره» در سوریه است که پشتیبانی طیف گسترده‌ای از نیروهای مبارز غیرالقاعده و گروه‌های جمعیتی را دارد.

جبهه النصره همچنین «ویرانگری» است که تقریبا به‌طور قطع باعث خواهد شد استراتژی فعلی در سوریه به شکست انجامد. جبهه النصره مخالف هرگونه راه‌حل مذاکرات به دلایل اصولی و عملی است. این گروه در کنار گروه‌های اپوزیسیون قدرتمند به قدر کافی تاثیرگذار است که تضمین کند برخی از این گروه‌ها در میدان باقی خواهند ماند، آتش‌بس موقت را تضعیف خواهند کرد و مانع هرگونه‌ آتش‌بس دائمی خواهند شد که باعث حذف رژیم اسد نمی‌شود.

بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون مسلح و قدرتمند توافقی را رد می‌کنند که تضمین‌کننده حذف اسد از قدرت نیست. بنابراین، النصره در مسیری حرکت می‌کند که از قبل به آن تمایل داشت. آنها احتمالا به نبرد ادامه می‌دهند و شکست ناشی از آن برای رسیدن به راه‌حلی برای این ستیز مانع شکل‌گیری یک ائتلاف «پان سوری» و در واقع «پان منطقه‌ای» برای شکست داعش خواهد شد. شرکای محلی احتمالی در آن نبرد با نزاع پایدار در قلب غربی سوریه از هم گسسته خواهند شد که این برای آنها مهم‌تر از مبارزه با داعش در صحرای شرقی سوریه خواهد ماند. پیامد واقعی رویکرد فعلی به احتمال زیاد تداوم بهشت امن برای داعش و النصره در سوریه، تشدید جنگ فرقه‌ای و در نتیجه تداوم رادیکالیزه شدن و بسیج جامعه جهانی اسلام به شیوه‌ای خواهد شد که به نفع سلفی- جهادی‌هایی تمام خواهد شد که ما را تهدید می‌کنند.

طراحی یک استراتژی مناسب برای رسیدن به اهداف اساسی امنیت ملی‌مان ابتدا درک دشمنی که به شکلی ترکیبی با آن مواجهیم را می‌طلبد که تعاملات میان آنها را به جای استفاده از رویکرد فعلی که با هر یک از آنها به‌عنوان پدیده‌ای مجزا برخورد می‌کند را بررسی کند. این طراحی همچنین می‌طلبد که دریابیم تهدیدات علیه آمریکا و اروپا نه از هسته‌های کوچک رهبران داعش و القاعده که از ظرفیت‌های زیرشاخه‌های آنها نشأت می‌گیرد که در ذات توانایی‌هایشان است که به‌عنوان یک سازمان نظامی عمل کنند تا یک گروه تروریستی. این طرح در نهایت باید پاسخگوی زمینه‌های مختلفی باشد که در درون آن القاعده و داعش دست به عمل می‌زنند. تنها در این صورت است که ما می‌توانیم در نظر بگیریم استراتژی معقول برای رسیدن به الزامات امنیتی اساسی‌مان چیست.

روابط به هم پیوسته

القاعده و داعش در چند متن یا زمینه‌ کار می‌کنند: سلفی‌گری جهانی، نزاع درون جهادی، از خود بیگانگی اهل سنت و مخالفت مسلحانه با حکومت‌های شیعی در بغداد و دمشق، پادشاه‌های سنی عرب، نزاع فرقه‌ای و جنگ علیه غرب. این زمینه‌ها به‌طور دائمی با یکدیگر در تداخل هستند.

زیرشاخه‌های داعش و القاعده فعالیت‌های خود را که حامی حمله علیه غرب است با نزاع دائمی القاعده- داعش، مخالفت مسلحانه بومی اهل سنت با حکومت‌های شیعی که در درون آنها زندگی می‌کنند، محیط یا فضای اجتماعی و سیاسی دولت‌های عمدتا سنی، جنبش جهانی سلفی- جهادی که در این جنبش آنها به کمک مالی و نیرو وابسته‌اند، متوازن می‌کنند. رقابت میان داعش و القاعده برای رهبری جنبش جهانی سلفی- جهادی ضرورت دیگری است که بر محاسبات هر گروه برای توازن و تنظیم کلی فعالیت‌هایش تاثیر می‌گذارد. یک ارزیابی که فقط بر یک جنبه از این توازن متمرکز است - مانند حمله به غرب- به‌طور مداوم در مورد آنچه این گروه‌ها در حال انجامش هستند و در چرایی آن دچار سوءتفاهم می‌شوند و در نتیجه برای پیش‌بینی رفتار درست در آینده شکست می‌خورند.

عوامل گوناگونی ما را وا می‌دارد تا جنبش سلفی را به‌عنوان یک کل در نظر بگیریم تا این بخش از زمینه جهانی داعش- القاعده را درک کنیم. هر دو گروه به شدت اما نه به‌طور انحصاری بر این جنبش جهانی برای کمک مالی، دینی، فکری، حمایت‌های معنوی، عضوگیری و آزادی تحرک اتکا دارند. ایالات‌متحده و جامعه بین‌المللی ظاهرا تلاش بیشتری برای ایجاد اختلال در حمایت مالی و عضوگیری برای داعش و تا حدی کمتر برای القاعده و زیرشاخه‌هایش انجام داده‌اند اما آن تلاش‌ها قطعا بدون درک قوی از زیرلایه‌های سلفی که از دل آن برخی از این حمایت‌ها بیرون می‌آید شکست خواهد خورد. علاوه بر این، وضعیت در سوریه تا حدی بدتر شده که ما باید پشتیبانی از برخی گروه‌های سلفی به امید توانمند ساختن آنها برای کنترل بر القاعده و داعش را در نظر بگیریم و مورد حمایت قرار دهیم. ارزیابی دقیق از «خداشناسی- ایدئولوژی» سلفی نه تنها این روند اقدام را رد می‌کند بلکه خطرات بلندمدتی که حتی به گروه‌های مسلحانه سلفی غیرالقاعده و غیرداعش اجازه می‌دهد که تهدیدی قدرتمند برای امنیت اروپا و آمریکا باقی بمانند را برجسته می‌سازد.