بخش چهارم
خاورمیانه چند قطبی - ۱۲ تیر ۹۵
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که خاورمیانه بزرگترین واردکننده سلاح در جهان است. در این میان آمریکا بزرگترین صادرکننده سلاح در جهان و عربستان بزرگترین واردکننده سلاح در جهان است.
مطالعه سرویس تحقیقاتی کنگره نشان میدهد که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس طی بازه ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ تقریبا ۲۰۰ برابر ایران سفارش نظامی دادهاند و ۷۴ برابر ایران این سفارشها تحویل شده است. این مزیت به مرور زمان هم افزایش یافت.
آنتونی کوردزمن
محقق مرکز مطالعات استراتژیک
ترجمه: محمدحسین باقی
در بخش قبل گفته شد که خاورمیانه بزرگترین واردکننده سلاح در جهان است. در این میان آمریکا بزرگترین صادرکننده سلاح در جهان و عربستان بزرگترین واردکننده سلاح در جهان است.
مطالعه سرویس تحقیقاتی کنگره نشان میدهد که کشورهای شورای همکاری خلیجفارس طی بازه ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ تقریبا ۲۰۰ برابر ایران سفارش نظامی دادهاند و ۷۴ برابر ایران این سفارشها تحویل شده است. این مزیت به مرور زمان هم افزایش یافت. کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در مجموع ۹/ ۱۳۵ میلیارد دلار سفارش جدید دادند و در فاصله زمانی ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۴ معادل۲/ ۴۴میلیارد دلار از این سفارشات را - عمدتا از آمریکا- تحویل
گرفتند.
ایران پیشرفتی در ساخت تسلیحات برای خود داشته است اما گزارش CRS تلاشهای موشکی و هستهای این کشور را پوشش نمیدهد. با این حال، مطالعه CRS نشان میدهد که ایران 700 میلیون دلار سلاح در سال 2007 تا 2010 وارد کرد و در فاصله 2011 تا 2014 نیز کمتر از 50 میلیون دلار صرف واردات سلاح کرد. در مجموع از 2007 تا 2014 اندکی بیش از 700 میلیون دلار هزینه نظامی ایران شد. حجم تسلیحات تحویل داده شده به این کشور در فاصله 2007 تا 2010 حدود 500 میلیون دلار بود و در فاصله 2011 تا 2014 حدود 100 میلیون دلار از مجموع 600 میلیون دلار بود.
این دادهها البته شامل انتقال تسلیحات دیگر نمیشود که از یکسو بر رقابت میان ایران و روسیه و از سوی دیگر میان اعراب و آمریکا در تحولات سوریه تاثیرگذار است. عراق در فاصله 2007 تا 2010 حدود 6/ 5 میلیارد دلار سلاح خریداری کرد و در فاصله 2011 تا 2014 نیز 7/ 21 میلیارد دلار واردات سلاح داشت. از مجموع واردات در فاصله 2007 تا 2010 این کشور حدود 6/ 2 میلیارد دلار تحویل سلاح داشت و در سال 2011 تا 2014 رقمی حدود 1/ 6 میلیارد دلار تحویل تسلیحاتی داشت.
نمایش قدرت با ترکیب نقلوانتقال اسلحه با «آموزش و کمک» و اقدام نظامی محدود با نگاه به گسترده منطقه، تغییرات در ساختار امنیتی آن بهطور فزایندهای متاثر از ترکیب نفوذ روسیه، آمریکا و چین خواهد بود و کادرهای نظامی و نقلوانتقال تسلیحات ابزاری مهم در ایجاد مشارکت استراتژیک خواهد بود.
قدرتهای بیرونی میدانند که چنین مشارکتی روشی به مراتب آسانتر و امنتر برای نمایش قدرت است تا تعهد به نیروهای رزمی. این در حال حاضر یک تغییر ساختاری کلیدی در سیستم امنیت جهانی است. همچنین مشارکتی است که نه تنها بر دولتهای منطقهای تاثیر میگذارد بلکه بر هر بازیگر غیردولتی هم تاثیر میگذارد.
تغییر به شیوهای که تروریسم بر امنیت و توازن نظامی منطقه تاثیر میگذارد
این مساله مرا به دومین مساله مهم رهنمون میشود که از من خواسته شده در مورد آن چیزی بگویم. من برای یک لحظه هم که شده تروریسم را دستکم نمیگیرم. من همکارانی داشتم که وقتی در حال خدمت در آن سوی آبها بودند از سوی تروریستها کشته شدند. منزل من کمتر از یک مایل با پنتاگون فاصله دارد. من در 11 سپتامبر آنجا بودم. دوستانم در مناطقی بودند که به شدت آسیب دیده بودند و یک هفته طول کشید تا زندگی در حوالی پنتاگون تقریبا به حال عادی در آید.
از تروریسم تا شورش در «جنگ داخلی در دولتهای ناکام»
اما ما به خودی خود با چیزی بسیار متفاوت از تهدید «تروریسم» دست و پنجه نرم میکنیم. تروریسم در حال حاضر بهطور کلی فقط یک جنبه از چیزی است که ممکن است «جنگهای دولت ناکام» نامیده شود. تحولاتی که در سال 2011 آغاز شد نتیجه تروریسم نبود - و هر چه که باشد اما- الگوهایی از جنگ داخلی گستردهتر را ایجاد کردند که برای برخی بازیگران غیردولتی مانند داعش وضعیت را مساعد کرد که از تروریسم به شورش و طغیانگری
رویآورند.
مطالعات بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و برنامه عمران ملل متحد نشان میدهد که دولتها و اقتصادهای ناکارآمد در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارند. آنها کاری کردند که بسیاری از شهروندانشان اعتقاد خود به آلترناتیوهای سکولار و نقص قانون را از دست بدهند و مبنایی ایجاد کنند که براساس آن انقلابها و افراطگرایی میتواند تغذیه شود.
مطالعات دفتر آمار سازمان ملل و آمریکا نشان میدهد که این رژیمها جمعیتی دارند که - بهطور متوسط- پنج برابر جمعیت سالهای ۱۹۵۰ است و در فاصله ۲۰۱۰ تا ۲۰۵۰ تا ۵۰ درصد افزایش خواهد یافت. مطالعات سیا نشان میدهد که این دولتها از وضعیتی کاملا روستایی به جامعهای بسیار شهری میل کردهاند که در آن زیرساختهای ناکافی و محلههای وسیع فقیرنشین وجود دارد و بسیاری از مردم زندگیهایی دارند که دیگر هیچ شباهتی به زندگیهای سنتی قبل ندارد.
اتفاقی نیست که بدترین «دولتهای ناکام» در منطقه دولتهایی هستند که در سال ۲۰۱۱ با تحولاتی عظیم مواجه بودند. تصادفی نیست که دولتهایی با درصد بالای جوانان بیکار - یا جوانانی که هیچ آیندهای برای خود متصور نیستند- با بیثباتی مواجهند. تصادفی نیست که سکولاریسم ناکام در منطقه منجر به افراطگرایی مذهبی و ایدئولوژیک شده است. حکومت سرکوب، تبعیض علیه گروههای قومی، سرکوب دینی براساس جناح یا فرقه، فساد گسترده در سطوح بالای حکومت و نابرابری گسترده درآمدی عواقب اجتنابناپذیر خود را داشته است. آنها منجر به انقلاب و خشونت شدند.
ارسال نظر