نویسنده: چارلی وینتر
محقق بنیاد کویلیام
مترجم: محمدحسین باقی

در بخش قبل به «عضوگیران غیرمستقیم» اشاره شد. آنها اگرچه در معنای سنتی کلمه «عضوگیر» نیستند اما افرادی هستند که به جای آنکه دیگران را جذب علت یا انگیزه اصلی کنند، جذب «ایده» اصلی می‌کنند. آنها «الهام بخش غیرمستقیم» هستند، افراد کنجکاو و آسیب‌پذیر را جذب می‌کنند و ارتباط میان آنها و اعضای فعال داعش را تسهیل می‌کنند، اما مسوول این نیستند که افراد را به‌طور مستقیم وارد نقش مشارکت‌جویانه سازند. در این معنا، تبلیغات دولت به اصطلاح اسلامی همچون سوختی عمل می‌کند که باعث فعال نگه داشته شدن آرام ماشین عضوگیری داعش می‌شود.

تنها از طریق یک ارزیابی جامع از فعالیت‌های رسانه‌ای این سازمان است که می‌توان به این درک رسید که تبلیغات چقدر برای موفقیت این سازمان اهمیت دارد. بدیهی - و شاید تعجب‌آور- است که «دولت به اصطلاح اسلامی» آیین‌نامه تبلیغات توتالیتاریسم را به کار بسته است؛ استراتژیست‌های این گروه به درستی بر این باورند که یک تصویر خوب نه تنها نفوذی نمادین بلکه قدرتی ملموس هم به ارمغان می‌آورد. با ایجاد محتوای لازم برای مصرف از سوی طیف گسترده‌ای از مخاطبان انبوه- تمام آنچه که به دقت نقش خلافت بر آن حک شده- این سازمان می‌تواند جذابیت خود را افزایش داده و بر تهدید خود بیفزاید. برای مخاطبان غیرجهادی، تبلیغات «دولت اسلامی» برجستگی چشمگیری دارد، چیزی که به‌عنوان نتیجه مستقیم دستکاری رسانه‌ای شکل می‌گیرد. گروه‌های تروریستی از مدت‌ها پیش پی‌برده‌اند که جریان مهم رسانه‌ای در جاه‌طلبی‌های سیاسی‌شان می‌تواند به کمک آنها بیاید. صرف‌نظر از گرایش ایدئولوژیک گروه مورد بحث، این مساله جدیدی نیست؛ این مساله دهه‌ها معمایی در برابر روزنامه‌نگاران بود. پس از مصاحبه با «ابوالقاسم عباس»، از اعضای جبهه آزادی‌بخش فلسطین درخصوص ربودن کشتی کروز «آشیل لارو» «تاکید شد که حکومت‌های لیبرال پذیرفته‌اند که سبک جدیدی از تروریسم شکل گرفته که بر فضای رسانه‌ای متکی است». در عصر گردش ۲۴ ساعته اخبار و فراوانی رسانه‌های اجتماعی، «دوری رسانه‌ای» نه تنها غیرواقعی بلکه کاملا غیرقابل دستیابی است. به همین دلیل، نیروهای خلافت «رسانه» را بهترین ابزار برای اعلام وجود تلقی کرده و در آن به جولان مشغولند. تبلیغاتچی‌های «دولت اسلامی» این آسیب‌پذیری را شناخته و بهره‌برداری مستمر از آن کرده‌اند. در انجام این کار، آنها قادر به اطمینان از تداوم مستمر «ارتباط» و «تهدید» در سازمان‌شان هستند. در نتیجه این مساله، اکنون غیرقابل انکار است که - درست یا غلط- «دولت به اصطلاح اسلامی» جایگزین القاعده به‌عنوان خوفناک‌ترین گروه جهادی در جهان شده است حتی اگر دوام و بقای آن محل سوال باشد. برای اعضا، هواداران و نیروهای بالقوه، تبلیغات این سازمان آنها را قادر کرده تا یک «برند» چندلایه و متنوع جمع‌آوری کنند که نه تنها وعده رستاخیز نظامی، بلکه وعده ماجراجویی آرمانگرایانه را نیز می‌دهد. این گروه از طریق مطالب صوتی، تصویری و ویدئویی که به‌طور دائم به گردش درمی‌آید، مبلغانش تصویری از جهاد طراحی می‌کنند که هیچ گروه دیگری به آن نزدیک نشده است. به همین دلیل، پیوستن به «خلافت» تنها سوءاستفاده آشکار برای کسانی نیست که خواهان شلیک گلوله هستند، بلکه به خدمت انگیزه داعش درآمدن به‌عنوان وسیله‌ای برای مشارکت در پروژه‌ای الهی روی زمین تلقی می‌شود. یک جذابیت جبهه مانندی در این گروه هست زیرا حامیان غیرمتعهد متقاعد به مهاجرت و تعامل در آن شده اند؛ تعاملی که وعده می‌دهد آنها «پدر بنیانگذار یا مادر» این مدینه فاضله می‌شوند. برای کسی که ارتباطی با پروژه خلافت اسلامی ندارد، چنین ایده‌ای عجیب و بیگانه است. با این حال، برای آن معدود افراط‌گرایانی که هم به ایده «خلافت» باور دارند و هم روش‌های خشن داعش را توجیه‌آمیز می‌نگرند، حجم زیاد شواهدی که برای حمایت از ادعای خود تولید می‌کند به شدت مجذوب‌کننده است.

غیر از مخالفان، افراد مشارکت‌کننده، حامیان فعال و دیگران، تبلیغاتچی‌های داعش به‌طور خستگی‌ناپذیری می‌کوشند تا مخاطب «مروجان» و «نوگرویدگان» خود را علاقه‌مند نگه دارند. بدون تعهد این لایه «خودگمارده» از دلالان تبلیغی (یعنی کسانی که بدون داشتن تعهد رسمی به داعش در راستای منویات این گروه تبلیغ می‌کنند)، این سازمان توسعه کمتری می‌یافت. اگرچه این سازمان در این زمینه منحصربه‌فرد نیست، اما حجم و کیفیت محتوایی که تولید می‌کند وضعیتی را به وجود آورده که در آن حامیان «مروج» و «نوگرویده» فراوان‌تر، تهاجمی‌تر و درگردش‌تر از سایر گروه‌های دیگر بوده است. به‌طور اخص، طبیعت ویروسی این گروه بسیار مهم است. در اینترنت، هیچ محتوایی- چه برسد به تبلیغات تروریستی- در خلأ به گردش در نمی‌آید، بلکه «هواداران» متعهدی را می‌طلبد: مجموعه‌ای از مصرف‌کنندگان که از انتقال و ترویج پیام احساس رضایت می‌کنند. براساس این فرض، «دولت اسلامی» ظهور این لایه از حامیانی که دغدغه آرشیو کردن تمام آنچه در خلافت می‌گذرد را دارند تسهیل و ترغیب کرده است. تداوم و تعهد این افراد باعث گسترده شدن تعداد آنها و طنین افکندن صدایشان شده است. سپس درک نحوه عملکرد آنها- چیزی که اکنون وجود ندارد- کلید تعیین این مساله است که چگونه به ماشین تبلیغاتی دولت اسلامی پاسخ دهند. همان‌طور که در این گزارش بحث شد، بیشتر فرآیند عضوگیری اکنون از طریق اینترنت انجام می‌گیرد؛ حوزه‌ای که در دوره مدرن به‌عنوان «مکان مقدس تندروها»ی جهادی ظاهر شده است، مکانی برای نیروهای بالقوه رادیکال شده جهت دریافت گزارش‌های دسته اول از جهاد خشن و توصیه‌هایی در مورد چگونگی پیوستن به این سازمان. حامیان، هواداران و افراد کنجکاو در نهایت گمنامی می‌توانند دسترسی مستقیم و تعاملی به میدان نبرد داشته باشند بدون اینکه با خطر شناسایی شدن از سوی سرویس‌های امنیتی در طول راه یا خارج از جلسات افراطیون مواجه شوند چنانکه در دهه ۹۰ و ۲۰۰۰ چنین بود. با درک این، «دولت به اصطلاح اسلامی» سیستم پیام رسانی خود را از اتاق‌های اینترنتی کدگذاری شده به رسانه‌های اجتماعی «منبع باز» تغییر داده است. نظم و کیفیت انتقال پیوسته تبلیغات داعش، همراه با چالش‌هایی که از سوی تلاش‌های دولتی برای سانسور کردن آن صورت می‌گیرد، طبقه جدیدی از هواداران جهادی را به‌وجود آورده که مشتاق ابراز مخالفت خود با وضعیت موجود هستند اما همگی از خطرات فیزیکی احتمالی آگاهند، بنابراین در مصرف و انتشار رضایت و آرامش می‌جویند. به هیچ‌وجه، «دولت اسلامی» اولین گروه افراطی نیست که تبلیغات با کیفیت بالا و گسترده تولید و توزیع می‌کند. اینکه تبلیغاتچی‌های این گروه هم انرژی فراوانی را صرف جذب طیف گسترده‌ای از مخاطبان با معرفی برداشت‌های مختلف می‌کنند نیز جدید نیست. با این حال، پیچیدگی و کارآمدی استراتژی رسانه‌ای این گروه- چیزی که می‌تواند فقط محصول زمانش باشد- کاملا بی‌سابقه است. در هر تحلیلی از این سازمان، لازم است که این مساله درک شود. این رویکردی اشتباه است که تلاش کنیم تا این گروه را با همان نگاهی تفسیر کنیم که برای شناخت و درک القاعده و زیرشاخه هایش مورد استفاده قرار می‌گرفت. در غیر این صورت، مقابله با آن را نمی‌توان با همان اندیشه و ابزاری که برای مهار تهدید افراطیون گذشته به‌کار گرفته می‌شد، انجام داد.