آیا عربستان تغییر لحن داده است؟
تغییر لحن وزیر امور خارجه عربستان سعودی و استقبال از بهبود روابط با ایران تعجب همگان را درست در زمانی که عادل الجبیر در چند ماه اخیر تندترین انتقادها را درخصوص سیاستهای ایران در منطقه اظهار کرده، برانگیخته است. مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که مقامات وزارت خارجه ایران نیز در روزهای اخیر از برخی تماسها و باز شدن کانالهای گفتوگو با ریاض یاد کرده و آمادگی خود را برای تغییر فضای روابط در صورت اراده جدی سعودیها، اعلام کردهاند. برای تبیین این موضوع لازم است به برخی متغیرهای مهم در این چارچوب توجه کرد تا درک گویاتری از این معادله در حال شکلگیری داشته باشیم.
تغییر لحن وزیر امور خارجه عربستان سعودی و استقبال از بهبود روابط با ایران تعجب همگان را درست در زمانی که عادل الجبیر در چند ماه اخیر تندترین انتقادها را درخصوص سیاستهای ایران در منطقه اظهار کرده، برانگیخته است. مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که مقامات وزارت خارجه ایران نیز در روزهای اخیر از برخی تماسها و باز شدن کانالهای گفتوگو با ریاض یاد کرده و آمادگی خود را برای تغییر فضای روابط در صورت اراده جدی سعودیها، اعلام کردهاند. برای تبیین این موضوع لازم است به برخی متغیرهای مهم در این چارچوب توجه کرد تا درک گویاتری از این معادله در حال شکلگیری داشته باشیم.
حوزه سیاست خارجی و تصمیمگیری در این فضا با توجه به سیالیت موضوعات و تغییر و تحولات محیطی و پیرامونی، امری است که مانع از آن میشود تا اظهارنظرها و رفتار سیاست خارجی کشورها در یک فضای ثابت باقی بماند. بنابراین در کنار برخی اظهارنظرهای تند شاهد نظرات مثبت از همکاری و تعامل هستیم. بهخصوص برای بازیگران منطقهای قدرتمندی چون ایران و عربستان این موضوع برای کنترل برخی متغیرهای گریز از مرکز حیاتی است. چون در کنار اینکه این دو کشور رقیب منطقهای هم هستند، اما همزمان همکاری و هماهنگی بین دو پایتخت، تعیینکننده، هدایتکننده و مهارکننده بسیاری از بحرانهای کوچک و بزرگی است که در منطقه در حال وقوع است. از این زاویه میتوان به برخی انعطافها و نرمشهای عربستان که در اظهارنظرات وزیر خارجه این کشور منعکس شده است، پی برد. در واقع حجم بحرانهای پس از تحولات بهار عربی در سال 2011 مسالهای نبود که برای سعودیها قابل پیشبینی باشد. بهطور دقیق حجم درگیریهای امروز عربستان در گستره منطقه امری نیست که مقامات سعودی بتوانند بدون برخی همکاریها و هماهنگیها با رقیب خود از پس مهار آن بر بیایند، بهخصوص که این بحرانها در عمل به سه موضوع دامنگیر برای سعودیها تبدیل شده است.
اول؛ صرف هزینههای میلیارد دلاری در سوریه، یمن، بحرین و عراق در کنار کاهش قیمت نفت و اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی در داخل. دوم؛ انتقادهای بینالمللی از عملکرد سعودیها در حمایت از تروریستها و شبهنظامیان معارضهجو که یادآور حملات ۱۱ سپتامبر و نقش سعودیها در آن است. سوم؛ برگشت اثرات بحران و استراتژی خلق دشمن و بحران به خود سعودیها که در تهدیدات داعش و انفجار مساجد عربستان متجلی شده است. در کنار این سه عنصر، همچنین تغییر فضای میدانی در برخی حوزههای بحران هم بر این تغییر نسبی رفتار اثرگذار بوده است. برقراری آتشبس در یمن و آغاز گفتوگوهای یمنی در ژنو، ترسیم گفتوگوهای وین ۱ و ۲ و نیویورک در مورد سوریه که در آن بر یک ضربالاجل برای تشکیل دولت انتقالی و برگزاری انتخابات در کنار سرکوب داعش تاکید شده هم نشان میدهد که راهبرد حداکثری سعودیها در یمن و سوریه امروز به یک وضعیت شکننده تبدیل شده است و خروجی این دو بحران آن چیزی نیست که مطلوب سعودیها باشد. بنابراین واقعیتهای میدانی و بسته شدن برخی پروندههای بحرانی همچون پرونده هستهای ایران در کنار دورنمایی که از حل شدن هرچند شکننده برخی بحرانها چون سوریه و یمن در حال شکلگیری است، سعودیها را به سمت باز نگه داشتن برخی کانالهای گفتوگو با تهران ترغیب کرده است که انتخاب علی حسن جعفر سفیر جدید ریاض در تهران میتواند آغازی بر این فرآیند در حال وقوع باشد.
ارسال نظر