امیر قطر از آمادگی کشورش برای میزبانی مذاکرات عربی – ایرانی خبر داد
گفتوگو بر بستر تنش
شیخ تمیم درباره توافق هستهای ایران و گروه 1+5 گفت: «توافق بر سر برنامه هستهای ایران مثبت است، اما منطقه نیاز به این دارد که از گسترش سلاح هستهای بهطور کامل جلوگیری شود.» قطر یکی از بازیگران جدید خاورمیانه است که در چند سال اخیر توانسته است فراتر از موقعیت ژئوپلیتیک خود، از محدودیتهای پیش رو عبور کند و منافع ملی را در یک فضای گسترده تر تعریف کند. در واقع میتوان قطر را در کنار عمان و کویت سومین دولت شورای همکاری خلیجفارس دانست که تمایل به گفتوگو با ایران و گسترش همکاریهای منطقهای دارد.
اما این اظهارات امیر قطر در شرایطی مطرح میشود که نزدیک به یک هفته از حادثه منا در عربستان میگذرد و در این مدت روابط تهران و ریاض بیش از پیش در مسیر تنش قرار گرفته است. ماه گذشته معاون عربی و آفریقای وزارت خارجه ایران با اشاره به دور دوم سفرهای منطقهای وزیر خارجه و پیشنهاد محمدجواد ظریف مبنی بر تاسیس یک مجمع گفتوگوها، از برگزاری دور اول گفتوگوهای منطقهای بین ایران و ۶ کشور حاشیه خلیجفارس به ابتکار امیر قطر و وزیر خارجه عمان تحتعنوان «جی ۷» خبر داد و گفت حداکثر تا پایان شهریورماه، مرحله اول گفتوگوها آغاز میشود. حسین امیرعبداللهیان افزود: «مکان این گفتوگوها ممکن است در منطقه یا کشور دیگری که مورد توافق قرار میگیرد، باشد.»
بهنظر میرسید که حاشیه هفتادمین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک بهترین زمان برای برگزاری این گفتوگوها باشد، اما برعکس مقامات عربستان حتی حاضر به گفتوگو بر سر موضوع کشته شدگان منا با ایران نیز نشدند. درخواست محمدجواد ظریف برای دیدار با عادل الجبیر همتای سعودی خود بدون پاسخ باقی ماند. موضوع به سمتی رفت که ایران با وساطت امیر کویت، نهایتا توانست وزیر بهداشت و معاون کنسولی وزارت خارجه را برای بررسی وضعیت کشته شدگان، مجروحان و مفقودان روانه عربستان کند.
تحلیلگران مسائل منطقه، همواره بر ضرورت گفتوگوهای انتقادی ایران و اعضای شورای همکاری بهویژه عربستان سعودی و تاثیری که بر امنیت منطقهای و حل بحرانهای کنونی دارد، تاکید کردهاند. اما بهنظر میرسد که عربستان سعودی در دو سال اخیر و بهخصوص در بحبوحه توافق هستهای، تمایل چندانی برای گفتوگو در این خصوص ندارد. علت این عدم تمایل سعودیها را میتوان در سه عامل جستوجو کرد:
عامل اول روی کارآمدن بازهای سعودی در عربستان است. نخبگانی که مدعی هستند ایران عامل مشکلات خاورمیانه است و باید پس از سالها و دههها رابطه کج دار و مریز، تکلیف این رابطه را مشخص کرد. نکتهای که در مورد این نخبگان از جمله محمد بن سلمان جانشین ولیعهد، وزیر دفاع و رهبر جنگ یمن میتوان گفت، رفتارهای هیجانی و به دور از رویههای متعارف سعودیها است. او که نزدیک به 30 سال سن دارد، یک شبه و به واسطه پدرش دو پست مهم و تعیینکننده را در عربستان صاحب شد و بسیاری از عزل و نصبها را در 9 ماه اخیر انجام داده است. موضوع زمانی حساسیت برانگیز میشود که این عزل و نصبها اعتراض و کدورت بسیاری از فرزندان و نوادگان عبدالعزیز را برانگیخته است و برخی از آنها در نامههای سرگشاده از بزرگان خاندان خواستار مداخله و تغییر این روند شدهاند.
عامل دوم تغییر محیط پیرامونی عربستان و ظهور عواملی است که به ذهنیت تصمیمگیرندگان سعودی شکل داده است. نقطه آغاز نگرانیهای عربستان و جبههبندی مقابل ایران را باید در تحولات منبعث از بهار عربی پیجویی کرد. دومینوی سقوط متحدان عربستان در خاورمیانه بهخصوص با سقوط مبارک در مصر، ناآرامیهای شیعیان بحرین و سقوط رژیم یمن باعث شد تا مقامات ریاض به شدت نگران بهم خوردن موازنه در خاورمیانه به نفع رقیبشان ایران شوند. از این رو با تزریق میلیاردها دلار پول در قالب سوبسید به شهروندان سعودی و همچنین مداخله مستقیم در سوریه و تغذیه مالی و معنوی شبه نظامیان تروریست تلاش کردند تا در مقابل خیزشهای جهان عرب بایستند. متهم کردن ایران به حمایت از نظام بشار اسد که تاکنون و پس از ۴ سال همچنان ادامه دارد، بخشی از این نگرانیها برای مقابله با تحولات بهار عربی بود.
عامل سوم هم نگرانی از بازسازی روابط ایران و آمریکا در چارچوب توافق هستهای است. در اوج مذاکرات هستهای، بندر بن سلطان رئیس پیشین استخبارات سعودی، توافق هستهای را پایان دوستی عربستان با آمریکا دانست. او در یادداشت مهمی که دو ماه پیش خبرگزاری ایلاف آن را منتشر کرد، گفت: «اکنون، با اطمینان کامل میگویم که من بیش از هر زمانی با دوست عزیزم، روباه پیر هنری کیسینجر، همعقیدهام که یک بار گفت دشمنان آمریکا باید از آمریکا بترسند اما دوستانش باید بیشتر از آن بترسند.» بندر در بخش دیگری از این یادداشت با بیان اینکه توافق هستهای دست ایران را در منطقه بی ثبات خاورمیانه بیش از پیش باز میکند، نوشت: «با اطمینان میگویم که سیاستهای رئیسجمهور اوباما در امور خاورمیانه بهطور کلی به خصوص در مورد سوریه، عراق و یمن چشم ما را به روی چیزی گشود که انتظار آن را به هیچ وجه نداشتیم که میتوان بعدا درباره آن صحبت کرد.»
اظهارات بندر در واقع بیانگر همان نگرانی است که اکنون در میان مقامات سعودی وجود دارد. آمریکا دیگر تمرکز سابق را بر خاورمیانه ندارد و میخواهد به سمت چین و آسیای شرقی تغییر جهت دهد. این مساله موجب تنهایی عربستان در خاورمیانه پس از دههها اتحاد راهبردی با واشنگتن میشود. در واقع هراس سعودیها از تنها شدن در خاورمیانهای است که به باورناظران بیش از پیش تحت نفوذ ایران قرار گرفته است. مقامات سعودی معتقدند که حمله آمریکا به عراق باعث شد تا علاوه بر سقوط صدام که یک دشمن بالفعل برای ایران بود، آمریکاییها عراق را در طبق طلا تحویل ایران دهند. همچنین سقوط طالبان در افغانستان، تحولات اعتراضی شیعیان بحرین، یمن و سوریه همگی به قدرت ایران در حوزههای عربی افزوده است.
بنابراین مقامات آل سعود با درکی که از این سه عامل پیدا کردهاند، به سمت تغییر رویههای تصمیمگیری در سیاست خارجی عربستان متمایل شدهاند. پیشتر اندیشکده آمریکایی اطلاعات جهانی استراتفور در مقالهای مدعی شده بود که هدف جدید عربستان در سال ۲۰۱۵ محدود ساختن فرصتهای تهران برای دستیابی به موفقیت و افزایش فشار بر ایران متمرکز خواهد بود. موضوعی که تا حدی شاهد آن در مقطع اخیر هستیم و مقامات سعودی عملا تمامی راههای گفتوگو با ایران را بسته نگاه داشتهاند. در واقع میتوان گفت که حمله عربستان به یمن رونمایی از این سیاست خارجی جدید بود.
اگرچه شکلگیری گفتوگوهای هرچند محدود بین ایران و عربستان چندان دور از انتظار نیست، اما تمایل ایران برای گفتوگو و همکاری و همچنین وساطت دولتهای عربی خلیجفارس همچون قطر برای میزبانی این گفتوگوها، تا حد زیادی متاثر از ذهنیت رهبران سعودی است. نفس برگزاری چنین گفتوگوهایی بیگمان، خروج از سوء تفاهم و رسیدن به درک مشترک و متقابل برای مقابله با بحرانهای موجود در منطقه است. اما این فهم زمانی قابلیت عملیاتی شدن پیدا خواهد کرد که ارزش افزوده یا همان دیپلماسی برد-برد برای مقامات ریاض ملموس و قابل فهم باشد. در غیر این صورت با حجم تنشهایی که بر فراز روابط دو کشور سایه انداخته است، دور از ذهن نخواهد بود که از این به بعد شاهد تنشهای جدی تر در روابط دو کشور باشیم.
ارسال نظر