گروه دیپلماسی، کامران کرمی: کمتر کسی پیش‌بینی می‌کرد که عربستان آرام و محتاط، روزی شاهد تغییرات شتابان در عرصه داخلی و منطقه‌ای باشد. تغییراتی با حمایت جناح بازها و با کارگردانی محمد‌بن‌سلمان جوان، که طومار منشور عبدالعزیز را در هم پیچانده و ارتش عربستان را وارد اولین جنگ منطقه‌ای خود کرده است. در چارچوب عزل و نصب‌های صورت گرفته، مقرن بن عبدالعزیز برادر ناتنی پادشاه از ولیعهدی عزل و محمد بن نایف وزیر کشور (فرزند نایف‌بن‌عبدالعزیز ولیعهد و وزیر کشور متوفی سابق عربستان که کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ در زمان او صورت گرفت) به‌عنوان ولیعهد جدید و محمد‌بن‌سلمان جانشین ولیعهد شده است. این تغییر از این حیث اهمیت دارد که بر اساس منشور عبدالعزیز، بنیانگذار پادشاهی عربستان، تا زمانی که برادران پادشاه زنده هستند، قدرت به نوادگان نخواهد رسید. این در شرایطی است که همچنان شمار زیادی از برادران سلمان در قید حیات هستند و برخی چون احمد و عبدالرحمن خود را مستحق ولیعهدی و پادشاهی می‌دانند. اما شاید شاه کلید این تغییرات، به برکناری کهنه‌کارترین وزیر خارجه جهان؛ یعنی سعودالفیصل و انتخاب یک مهره نزدیک به آمریکا و متعلق به جناح بازها در ریاض یعنی «عادل الجبیر» سفیر عربستان در آمریکا مربوط است. انتصاب جدیدی که می‌تواند پیامدهایی در رفتار سیاست خارجی عربستان در برخورد با ایران و آمریکا به‌دنبال داشته باشد. به‌ویژه این انتصاب برای ایران از این منظر حائز اهمیت است که در اکتبر ۲۰۱۱ (مهر ۱۳۹۰) تهران به اقدام برای ترور الجبیر سفیر وقت عربستان در آمریکا توسط منصور ارباب سیار متهم شد. این سناریوی ساختگی در واقع آغاز پروژه ایران هراسی در بحبوحه تحریم‌های آمریکا علیه ایران بود که عربستان به‌عنوان مجری در کنار اسرائیل نقش آفرینی می‌کرد. در آن مقطع سعودی‌ها از دبیرکل سازمان ملل خواستند که پرونده توطئه ایران برای ترور الجبیر را به شورای امنیت بفرستد. بلافاصله سعودالفیصل، وزیر خارجه سعودی، نیز در اظهارنظری مداخله جویانه، ایران را متهم کرد که برای تسلیم مخالفان سیاسی خود به استفاده از خشونت متوسل شده ‌است. این اظهارات در زمانی مطرح می‌شد که موج خیزش‌های جهان عرب موسوم به بهار عربی مرزهای خاورمیانه را درنوردیده و به بحرین و یمن به‌عنوان حلقه‌های اول پیرامونی عربستان رسیده بود. بنابراین سعودی‌ها برای آنکه مسیر تحولات را منحرف کنند، در یک جبهه‌بندی منطقه‌ای علیه ایران قرار گرفتند. جوسازی‌های مقامات ایالات‌متحده و عربستان در مورد این اتهامات باعث شد مجمع عمومی سازمان ملل در دوم آبان ۱۳۹۰ قطعنامه محکومیت ترور سفیر سعودی را با ۱۰۶ رای موافق تصویب کند و از ایران بخواهد برای بررسی جوانب این ترور همکاری کند.

درباره عادل الجبیر باید گفت که او خارج از حلقه شاهزادگان آل‌سعود محسوب می‌شود و به‌دلیل نزدیکی به جناح بندربن سلطان، رئیس پیشین استخبارات و سفیر کهنه‌کار عربستان در آمریکا، در دسامبر ۲۰۰۶ در برابر چشمان بهت زده بسیاری از شاهزادگان سعودی به‌عنوان سفیر جدید ریاض در واشنگتن معرفی شد تا عنوان جوان‌ترین سفیر سعودی در آمریکا را از آن خود کند. جبیر در طول ۹ سالی که سفارت عربستان در آمریکا را بر عهده داشت، بارها اقدام به موضع‌گیری علیه ایران و محور مقاومت کرده است. او در جدید‌ترین اظهارات خود علیه ایران در شرایطی که کشورش با حمله به یمن باعث کشته و آواره شدن هزاران یمنی شده، مدعی شده است که ایران و حزب‌الله نقش واضحی در یمن دارند و کشورش اجازه نخواهد داد که راهی برای نقش آفرینی ایران در یمن باقی بماند. تحلیلگران این اظهارات را رونمایی از سیاست خارجی جدید عربستان در منطقه در رهگذر روی کارآمدن نخبگان جدید می‌دانند. «ری تکیه» تحلیلگر موسسه «آمریکن اینترپرایز» پیشتر گفته بود که حمله عربستان به یمن در واقع رونمایی از سیاست خارجی جدید عربستان در منطقه بحرانی خاورمیانه و بدون حمایت‌های آمریکا است؛ بنابراین تقویت جناح بازهای عربستان به‌ویژه مثلث محمد بن نایف، محمد‌بن‌سلمان و عادل الجبیر و تصمیم‌گیری در شورای تازه تاسیس سیاسی و امنیتی باعث خواهد شد تا سعودی‌ها با فراق بال از یکسره کردن کار جانشینی، تمرکز خود را بر مسائل منطقه‌ای به‌ویژه ایران بگذارند. با توجه به تحولاتی که در طول چند ماه اخیر در روابط تهران و ریاض همچون توطئه نفتی، حادثه فرودگاه جده و تعلیق حج عمره و حمله عربستان به یمن حادث شده است، می‌توان تغییر مهره‌های آل‌سعود را در راستای چابک سازی سیاست خارجی عربستان برای جبهه‌بندی جدید در مقابل ایران تفسیر کرد به‌ویژه با توجه به کارشکنی عربستان در مسیر توافق هسته‌ای ایران و نزدیکی عادل الجبیر به لابی‌های قدرت در آمریکا، شاهد تلاش‌های فراوان برای نزدیکی بیشتر به آمریکا و گوشزد کردن اتحاد استراتژیک بین ریاض و واشنگتن نیز خواهیم بود؛ بنابراین چشم‌انداز روابط ایران و عربستان فارغ از عزم تصمیم گیرندگان دو کشور در سطوح دوجانبه تا حدی نیز به کیفیت روابط با آمریکا و در واقع نوع نگرش ایالات‌متحده به روند تحولات خاورمیانه بستگی دارد.