تاریخ تکرار نمیشود
جوزف نای استاد دانشگاه هاروارد ترجمه: محمدحسین باقی برخی تحلیلگران معتقدند که سال ۲۰۱۴ طلیعه عصر جدیدی از ژئوپلیتیک جنگ سرد گونه بود. یورش ولادیمیر پوتین به اوکراین و الحاق کریمه با تحریمهای سخت اقتصادی از سوی اروپا و غرب همراه شد و روابط روسیه با غرب را تضعیف کرده و باعث شد کرملین مشتاق تقویت رابطه با چین شود. سوال این است که آیا روسیه ایجاد یک اتحاد واقعی با جمهوری خلق را مدیریت خواهد کرد یا خیر. در نگاه اول، منطقی به نظر میرسد. در واقع، نظریه توازن سنتی قوا میگوید که برتری ایالاتمتحده در منابع قدرت باید با شراکت چین- روسیه خنثی شود.
جوزف نای استاد دانشگاه هاروارد ترجمه: محمدحسین باقی برخی تحلیلگران معتقدند که سال ۲۰۱۴ طلیعه عصر جدیدی از ژئوپلیتیک جنگ سرد گونه بود. یورش ولادیمیر پوتین به اوکراین و الحاق کریمه با تحریمهای سخت اقتصادی از سوی اروپا و غرب همراه شد و روابط روسیه با غرب را تضعیف کرده و باعث شد کرملین مشتاق تقویت رابطه با چین شود. سوال این است که آیا روسیه ایجاد یک اتحاد واقعی با جمهوری خلق را مدیریت خواهد کرد یا خیر. در نگاه اول، منطقی به نظر میرسد. در واقع، نظریه توازن سنتی قوا میگوید که برتری ایالاتمتحده در منابع قدرت باید با شراکت چین- روسیه خنثی شود. شاید قانعکنندهتر این باشد که بگوییم سابقهای تاریخی برای چنین شراکتی ممکن است وجود داشته باشد. در دهه ۵۰، چین و شوروی علیه آمریکا با یکدیگر متحد شده بودند. پس از بازگشاییای که در سال ۱۹۷۲ و در دوران نیکسون با چین صورت گرفت، توازن تغییر یافت و به سوی تعامل چین و آمریکا حرکت کرد تا آنچه را که افزایش خطرناک قدرت شوروی میپنداشتند، محدود سازند. با فروپاشی شوروی، اتحاد دوفاکتوی آمریکا- چین پایان یافت و روابط حسنه چین- روسیه آغاز شد. در سال ۱۹۹۲، این دو کشور اعلام کردند که «شراکتی سازنده» را دنبال میکنند؛ در سال ۱۹۹۶، آنها به سوی «شراکتی استراتژیک» رفتند و در سال ۲۰۰۱ معاهده «دوستی و همکاری» را امضا کردند.
در سالهای اخیر، چین و روسیه در شورای امنیت تعامل نزدیکی داشتند و مواضع مشابهی در بحث قانون اینترنت اتخاذ کردند. آنها از چارچوبهای دیپلماتیک استفاده کردند - مانند گروه بریکس که متشکل از کشورهای در حال ظهور است (همراه با برزیل، هند و آفریقای جنوبی) و سازمان همکاری شانگهای (در کنار قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان)- تا مواضع خود را هماهنگ سازند. «پوتین» روابط کاری خوبی با «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین برقرار کرده که مبتنی است بر دیکتاتوری مشترک داخلی و اشتیاق برای خنثی کردن ایدئولوژی و نفوذ آمریکا. روابط اقتصادی شان هم ظاهرا رو به پیشرفت است. مه گذشته، اندکی پس از الحاق کریمه، روسیه معامله ۴۰۰ میلیارد دلاری برای عرضه سالانه ۳۸ میلیارد مترمکعب گاز به چین را به مدت ۳۰ سال امضا کرد که در سال ۲۰۱۹ آغاز میشود.
این قرارداد- میان شرکت دولتی گازپروم روسیه و شرکت ملی نفت چین- شامل ساخت ۲۵۰۰ مایل لوله گاز به استان «هیلونگ ژیانگ» است (جایی که این دو کشور چند دهه پیش وارد جنگی کوتاه با یکدیگر شدند). هرچند قیمت واقعی همچنان پنهان است اما به نظر میرسد که روسیه- پس از یک دهه مذاکره- امتیازات مهمی داده تا موفقیت این معامله را تضمین کند. افزون بر این، در ماه نوامبر گازپروم چارچوب توافقی برای ارائه ۳۰ میلیارد مترمکعب گاز مضاعف (افزون بر آنچه در قرارداد ذکر شده بود) به استان سین کیانگ چین از غرب سیبری و از طریق خط لولهای جدید به مدت ۳۰ سال را اعلام کرد. اگر همانطور که برنامهریزی شده خطوط لوله «غربی» و «شرقی» تکمیل شوند، این ۶۸ میلیارد مترمکعبی که آنها سالانه به چین میدهند باعث میشود که آن ۴۰ میلیارد متر مکعبی که روسیه به آلمان (بزرگترین خریدار فعلیاش) صادر میکند از اهمیت بیفتد.
این حاکی از روابط دوجانبه عمیقتر است. اما یک مانعی وجود دارد: این معاملههای گازی عدم توازن تجاری دوجانبه را تشدید خواهد کرد یعنی روسیه مواد خام به چین صادر میکند و در عوض کالاهای چینی وارد میکند. این معاملات گازی اما جبرانکننده فقدان دسترسی روسیه به فناوری اروپایی نمیشود؛ فناوریای که روسیه برای توسعه میادین مرزی قطب شمال و تبدیل شدن به غول انرژی - نه فقط ایستگاه گازی چین- به آن نیاز دارد. در واقع، مشکل اتحاد چین- روسیه حتی عمیقتر از این چیزها است. چین با وزن اقتصادی، نظامی و جمعیت شناختی خود ناخرسندیهای قابل توجهی در روسیه تولید میکند. وضعیت جمعیت شناختی در شرق سیبری را در نظر بگیرید، جایی که ۶ میلیون روسی در مرز با ۱۲۰ میلیون چینی زندگی میکنند.
افزون بر این، قدرت اقتصادی و نظامی روسیه رو به افول است در حالی که چین به مرحله انفجار رسیده است. نگرانی از برتری نظامی غیرمتعارف چین احتمالا انگیزهای به روسیه داد که در سال ۲۰۰۹ دکترین نظامی جدید خود را اعلام کند و حق استفاده از سلاح هستهای (ضربه اول) را برای خود محفوظ بداند؛ موضعی که شبیه به ژست نظامی آمریکا در دوران جنگ سرد بود که هدفش مهار نیروهای متعارف و برتر شوروی در اروپا بود. این عدم توازنها نشان میدهد که روسیه در برابر اتحاد نظامی سفت و سخت با چین مقاومت خواهد کرد حتی زمانی که دو کشور همکاری دیپلماتیک تاکتیکی و متقابلا سودمندی را دنبال کنند. اشتیاق چین برای همکاری با روسیه هم محدودیتهای خود را دارد.
در مجموع، استراتژی توسعهای چین به ادغام دائمی با اقتصاد جهانی و بهویژه دسترسی قابل اعتماد به بازارها و فناوری آمریکایی متکی است.
مشروعیت حزب کمونیست چین به رشد قدرتمند اقتصادی متکی است و این کشور این استراتژی را با «اتحاد اقتدارگرایانه» با روسیه به خطر نخواهد انداخت.
حتی در مجامع چندجانبه، رابطه میان روسیه و چین با توازن فاصله زیادی دارد. با توجه به اینکه اقتصاد چین بزرگتر از مجموع ۴ کشور بریکس است، طرح این گروه - از جمله «بانک جدید توسعه»اش- احتمالا نفوذ غیرقابل تناسب چین را بازتاب دهد و اگرچه سازمان همکاری شانگهای برخی همکاریهای دیپلماتیک را تسهیل کرده اما چین و روسیه درگیر کشمکش برای نفوذ در آسیای مرکزی هستند.
اتحاد چین- روسیه در قرن بیستم محصول ضعف چین در جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد بود و حتی پس از آن، اندکی پس از یک دهه دوام آورد. چین امروز قوی است و بعید است به روسیهای نزدیک شود که افولش سرعت گرفته است.
مخلص کلام آنکه، وقتی پای اتحاد چین و روسیهای به میان میآید که غرب را به چالش میکشند، تاریخ خود را تکرار نخواهد کرد. بر خلاف امیدهای پوتین، سال ۲۰۱۴ بهعنوان سال سیاست خارجی موفق روسیه یاد نخواهد شد. باید به ۲۰۱۵ و ائتلافها و اتحادهای جدید بنگرد.
ارسال نظر