روسیه در جنگ با اوکراین و غرب از چه مزیتهایی بهره میبرد؟
یک بازی طولانی فرسایشی
شادی آذری: گرچه پوتین بارها اعلام کرده است که روسیه در برانگیختن مردم منطقه شرق اوکراین به جداییطلبی اقدامی نکرده است اما از خواست آنان حمایت میکند، اما غرب بر این باور است که منطقه شرق این کشور که مرکز اقتصاد اوکراین نیز هست، با مداخلات و انگیزش روسیه ساز جداییطلبی کوک کرده است. البته روسیه هرگز اعطای کمک مالی و تسلیحاتی به جداییطلبان را انکار نکرده است و در پاسخ به تحریمهای غرب علیه این کشور آنان را تهدید کرده است که گاز اوکراین را قطع خواهد کرد. با نزدیک شدن فصل سرما و بدهیهای معوق اوکراین در بخش انرژی این میتواند به معنای فلج شدن اقتصاد ضعیف اوکراین باشد.
شادی آذری: گرچه پوتین بارها اعلام کرده است که روسیه در برانگیختن مردم منطقه شرق اوکراین به جداییطلبی اقدامی نکرده است اما از خواست آنان حمایت میکند، اما غرب بر این باور است که منطقه شرق این کشور که مرکز اقتصاد اوکراین نیز هست، با مداخلات و انگیزش روسیه ساز جداییطلبی کوک کرده است. البته روسیه هرگز اعطای کمک مالی و تسلیحاتی به جداییطلبان را انکار نکرده است و در پاسخ به تحریمهای غرب علیه این کشور آنان را تهدید کرده است که گاز اوکراین را قطع خواهد کرد. با نزدیک شدن فصل سرما و بدهیهای معوق اوکراین در بخش انرژی این میتواند به معنای فلج شدن اقتصاد ضعیف اوکراین باشد. اکونومیست در سرمقاله این هفته خود تلاش کرده است با متقاعد کردن رهبران غربی به اعمال تحریمهای بیشتر بازی پوتین علیه غرب را یک بازی طولانی فرسایشی معرفی کند که شاید هر دو طرف مجبور شوند تاوان آن را بپردازند. اکونومیست چنین
نوشته است:
ولادیمیر پوتین در جنگ رسما اعلامنشده، غیرمستقیم و مهیبش در اوکراین، از چندین مزیت بزرگ بهره میبرد. بهرغم رهبران پرخاشگر غربی که نتوانستهاند وی را بازدارند، او فقط به خودش پاسخگو است. او متحدی واقعی ندارد و بهدلیل آنکه منتقدان خود را بیباکانه ساکت میکند، با مشکلات داخلی چندانی مواجه نیست. او ابایی هم ندارد که بهرغم ادعای غرب دال بر نقش روسیه در جنگ و مورد هدف قرار دادن پرواز MH۱۷ توسط عواملش، تانکها و نیروهای نظامی بیشتری به منطقه اعزام کند.
مهمتر از همه اینکه پوتین بیش از غرب به نتیجه اهمیت میدهد. وسواس ژئوپلیتیک او، وسواسی که در زمینه قلمرو از دست رفته در پایان جنگ سرد دارد و پرستیژی که با پیروزی بهدست میآورد، این موفقیت را برایش به امری حیاتی تبدیل کرده است. او ارتشی مدرن را در اختیار دارد که دوست دارد از آن استفاده کند.
بنا به همه این دلایل، پوتین در مسیر پیروزی است، دست کم بر اساس محاسبات پیچیده خودش. اما در این مسیر، او مزیت دیگری را از دست داده است و آن اینکه برخی مقامات غربی او را بهعنوان یک طرف صحبت و حتی یک شریک محسوب کنند. اما حتی ناتوانترین آنها هم حالا پوتین را نه یک دولتمرد که یک یاغی و نه یک شریک بلکه یک دشمن
تلقی میکنند.
این موضوع واضح، باید در مساله اوکراین رهنمون غرب باشد و غرب باید رهبران خود را برای مقابلهای طولانیتر و گستردهتر با روسیه که در پیش است و ممکن است به همه مرزهایش کشیده شود، آماده کند.
در هفتهای که گذشت، امید برای آتشبس در اوکراین با تاکید پوتین در مورد اینکه روسیه جنگافروز نبوده است، رنگ باخت. اما وقتی اوضاع تثبیت شود، هرگونه توقف جنگ به او بستگی خواهد داشت.
از وقتی که نیروهای عادی روسیه به جداییطلبان کمک کردند که ارتش اوکراین را به طرز ویرانگری به عقب برانند، ژنرالهای اوکراینی بیش از آنکه دغدغه شکست دادن جداییطلبان را داشته باشند از حمله تمامعیار روسیه میترسند. ادعای پوتین که میتوان «کییف را در دو هفته گرفت»، وحشتناک اما قابل باور است.به احتمال زیاد در طرح او یک اوکراین فدرال قرار دارد که منطقه شرقی آن تحت کنترل مسکو است و اگر این طرح محقق نشود، یک درگیری نهچندان شدید اما ادامهدار وجود خواهد داشت. هریک از این حالتها، رویای اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو را ویران
خواهد کرد.
حتی با وجود صحبت از صلح، برخی اروپاییها معتقدند که پوتین باید بیشتر مجازات شود. برخی دیگر اما از مشارکت در این مجازات سر باز زدند و فقط به کنایههایی دو پهلو اکتفا کردند. این اشتباهی نابخشودنی
خواهد بود.
همانطور که آنگلا مرکل میگوید، روسیه نمیتواند به راحتی به همسایگانش حمله کند و معاف از مجازات، مرزهای اروپا را تغییر دهد. راهکارهای مورد بحث در واشنگتن و بروکسل باید از تحریمهای پیشین سختتر باشد. تحریمهای پیشین تنها واکنشی ضعیف به قضیه انضمام کریمه بودند.
تکتک اعضای پارلمان و نیروهای امنیتی و دولتی روسیه باید با ممنوعیت صدور روادید و توقیف اموال روبهرو شوند. داراییهای خارجی مقامات ارشد دولتی روسیه باید شناسایی و توقیف شوند. بخشهای انرژی و دفاع روسیه باید تحت فشار قرار گیرند و از عرضه اوراق قرضه خارجی به آن باید اجتناب شود. هدف از همه این اقدامات این است که دست اوکراین برای مذاکراتی که احتمالا دیر یا زود به آن وارد خواهد شد، باز شود. کمکهای سخاوتمندانهتر برای نجات این اقتصاد در حال سقوط آزاد و کمک به پرداخت صورتحسابهای انرژی اوکراین ضروری است.
هدف دیگری که از این اقدامات مد نظر است، تحت فشار گذاردن پوتین است. تبلیغات تلویزیون دولتی روسیه مبتنی بر حمایت روسیه از جنگ و از شخص پوتین است. اما با سقوط روبل، سرمایهها از مسکو فرار خواهند کرد و با بازگشت اجساد سربازان روس بر مشکلات سیاسی پوتین افزوده خواهد شد. حتی اگر مجازاتهای غرب رفتار او را در کوتاهمدت اصلاح نکند، هدف غایی به راه آوردن او (یا شاید جانشین او) در آینده خواهد بود. اما برای اوکراین این
پایان راه نیست.
در نهایت این راهکارها در کنار هم میتوانند پوتین را به بازبینی در بیباکیهایش مجبور کند یا مردم و خواص روسیه را تشویق کند که طور دیگری درباره او فکر کنند. البته این برای غرب هم هزینه خواهد داشت. اما همانطور که اوکراین ضعیف و گرفتار نشان داد، هزینه منفعل ماندن همیشه بیشتر خواهد بود.
ارسال نظر