تغییر الگوی مصرفی در خانوارها

بررسی وضعیت دخل و خرج خانوارها در اقتصاد کشور در سال‌های گذشته نشان می‌دهد، شکاف بین درآمدها و هزینه‌ها و آنچه «کسری بودجه خانوار» گفته می‌شود، در سال‌های گذشته در حال افزایش بوده است. چنانکه آمار بانک مرکزی این موضوع را تایید می‌کند که در فاصله سال‌های ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰، میزان کسری بودجه خانوارهای ایرانی تقریبا ۴۵ برابر شده است. بر اساس ارقامی که بانک مرکزی منتشر کرده است، در سال ۱۳۹۰، «هر خانوار ایرانی به طور متوسط ۴/۱۷ میلیون تومان هزینه داشته است، در حالی که درآمد هر خانوار ایرانی در این سال به طور متوسط، میزان ۷/۱۶ میلیون تومان بوده است.» به عبارت دیگر با وجود اینکه هزینه ماهانه زندگی هر خانوار، در حدود یک میلیون و ۷۵۰ هزار تومان برآورد شده، درآمد متوسط هر خانوار به طور ماهانه، در حدود یک میلیون و ۶۷۰ هزار تومان بوده است.» موضوعی که تحت عنوان «کسری بودجه خانوار» از آن یاد می‌شود و برخی از کارشناسان آن را نشانه‌ای از کوچک شدن «سفره خانوارهای ایرانی» می‌دانند. چندی پیش نیز، معاون اول رئیس‌جمهور از «کوچک شدن سفره خانوارهای ایرانی» طی سال‌های اخیر «عذرخواهی» کرد و گفت: «تورمی که در مواد غذایی و خوراکی وجود دارد، بالای ۶۰ درصد است.» اما در عین حال، همزمان با بزرگ شدن شکاف دخل و خرج، خانوارهای ایرانی از سهم برخی از مخارج مثل «تفریح و امور فرهنگی» کاسته‌اند و همچنین تغییراتی در اقلام موجود خود در «سفره خانوار» داده‌اند.

دو راه حل برای معمای دخل و خرج

گفته می‌شود خانوارها برای مقابله با کسری بودجه، دو راه پیش رو دارند: یا از پس‌اندازهای خود استفاده کنند یا اینکه برخی از هزینه‌های «کمتر ضروری» اعضای خانواده را کم کنند. به عنوان مثال، بررسی‌ها نشان می‌دهد در سال‌های گذشته مواردی مثل «بهداشت»، «آموزش» و «امور فرهنگی»، سهم کمتری از هزینه‌های شهروندان ایرانی را به خود اختصاص داده‌است؛ چرا که با افزایش هزینه‌ها و رشد کمتر درآمدها، خانوارها مجبور ‌شده‌اند که مخارج این موارد را قربانی هزینه‌های ضروری‌تر خود مثل مسکن یا خوراک کنند. به عنوان مثال، بر اساس اطلاعات منتشر شده از بودجه خانوارهای ایرانی در چند سال گذشته، سهم هزینه‌های «بهداشت و درمان» در هزینه‌های خانوار، از رقم ۶/۵ درصدی در سال ۱۳۸۹ به ۳/۵ درصد در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است. همچنین در ۱۰ سال گذشته نیز، خانوارهای ایرانی به تدریج سهم کمتری از هزینه‌های خود را به موضوعاتی مثل تفریح و امور فرهنگی اختصاص داده‌اند. به طوری که در سال ۱۳۸۱، در حدود ۸/۳ درصد هزینه‌های خانوارها صرف «تفریح و امور فرهنگی» می‌شد، نسبتی که در سال ۱۳۹۰ به ۸/۲ درصد رسید. این موضوع نشان می‌دهد سهم تفریح و امور فرهنگی در مخارج خانواده‌ها در ۱۰ سال، یک درصد کمتر شده است. روندی که می‌توان آن را یکی از نشانه‌های پدیده‌ای دانست که برخی آن را «کمرنگ شدن طبقه متوسط در جامعه ایرانی» می‌خوانند.

نان به جای گوشت و میوه

البته در خود اقلام خوراکی نیز، با توجه به قیمت کالاها تغییراتی صورت گرفته که می‌تواند به منزله استفاده از محصولات با ارزش غذایی کمتر باشد. به عنوان مثال، آخرین گزارش بررسی بودجه خانوار حاکی از این است که در سال ۱۳۹۰، خانوارهای ایرانی به میزان کمتری «گوشت» را در مقایسه با سال ۱۳۸۹ مصرف کرده‌اند. در سال ۱۳۸۹، از کل هزینه‌های صرف شده خانوارها برای «خوراکی‌ها، آشامیدنی‌ها و دخانیات»، به میزان ۸/۶ درصد آن صرف مصرف گوشت می‌شد، اما این سهم در سال ۱۳۹۰ به ۲/۶ کاهش یافته است. همچنین سهم مصرف میوه نیز از این مصارف، از ۶/۴ درصد در سال ۱۳۸۹ به ۲/۴ درصد در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است. کاهش سهم «گوشت و میوه» از سفره خانوارها در این بازه زمانی در حالی است که سهم اقلام دیگر مثل «نان» در سفره‌ها افزایش یافته است. آن طور که آمارها می‌گویند، مخارج مربوط به انواع نان، از سهم یک درصدی در سال ۱۳۸۹، به ۷/۱ درصد در سال بعد رسیده است.

خداحافظی «گوشت قرمز» از سفره‌ها

یکی از نکات قابل توجه بررسی بودجه خانوارهای ایرانی در سال‌های اخیر، مقایسه میزان هر یک از اقلام غذایی مصرف شده توسط خانوارها و تغییرات آن طی سال‌های گذشته است. به عنوان مثال در سال ۱۳۸۱، خانوارهای ایرانی به میزان ۶۳ کیلوگرم به صورت سالانه «گوشت دام» مصرف‌ می‌کرده‌اند، در حالی که مصرف سالانه گوشت دام توسط خانوارها در سال ۱۳۹۰ به ۴۸ کیلوگرم رسیده است. این در حالی است که در این مدت، مصرف سالانه «گوشت پرندگان» از ۸۲ کیلوگرم در سال ۱۳۸۱، به ۹۱ کیلوگرم در سال ۱۳۹۰ رسیده است. نکته قابل توجه دیگر در گزارش بررسی بودجه خانوار، تغییرات مصرف «شیر» توسط خانوارهای ایرانی در دهه هشتاد است که می‌توان با استفاده از آن، تغییرات رفتار مصرفی خانوارها را در مواجهه با تغییرات قیمتی یک ماده غذایی ضروری بررسی کرد. مطابق این آمارها، مصرف سالانه شیر توسط خانوارهای ایرانی در دهه هشتاد (به استثنای کاهش جزئی سال‌های ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶) در حال افزایش بوده و از ۱۷۱ به ۲۳۴ کیلوگرم شیر در سال ۱۳۸۹ رسیده است. اما پس از سال ۱۳۸۹ و با اجرای «هدفمندسازی یارانه‌ها»، مصرف شیر در کشور به طور قابل ملاحظه‌ای کاهش یافته است. به طوری که در این سال مصرف سالانه شیر توسط خانوارهای ایرانی در حدود ۶۸ کیلوگرم کم شده است.

گرایش کم‌درآمدها به خوراکی و سیگار

در یکی از بخش‌های گزارش بودجه خانوار، خانوارهای ایرانی از لحاظ «میزان هزینه‌های سالانه» آنها، به ۱۵ گروه تقسیم‌بندی شده‌اند که از گروه‌های دارای بیشترین میزان هزینه سالانه تا گروه‌های دارای کمترین مقدار آن را در بر می‌گیرد. گروه پانزدهم در این دسته‌بندی، تا سقف سالانه ۹/۱ میلیون تومان هزینه دارد و خانوارهای در گروه نخست، به طور متوسط سالانه ۸/۹۰ میلیون تومان هزینه دارند. در بین این ۱۵ گروه، بیشترین درصد هزینه‌های غذایی از کل هزینه‌ها، به گروه یازدهم تعلق دارد که در حدود ۳/۳۰ درصد از هزینه‌های خود را خرج «خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها» می‌کنند. این در حالی است که با حرکت به سمت خانوارهای برخوردارتر (دارای هزینه‌های سالانه بیشتر)، سهم مخارج غذایی به تدریج کاسته شده، تا جایی که در گروه اول به ۳/۱۳ درصد می‌رسد. هزینه‌هایی که جای مخارج غذایی را در گروه‌های برخوردارتر می‌گیرد، مخارج مربوط به «حمل‌ونقل» است که سهم آن از ۹/۴ درصد کل مخارج در گروه یازدهم، به ۵/۲۴ درصد در گروه اول می‌رسد.

بنابراین همان طور که گفته شد، با حرکت از گروه اول به یازدهم، خانوارها سهم بیشتری از مخارج خود را به خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها اختصاص می‌دهند. این موضوع با منطق اقتصادی قابل توجیه است؛ چرا که با کم شدن درآمدها، انتظار می‌رود افراد هزینه‌های کمتری را به کالاهای «لوکس» اختصاص داده و هزینه‌های بیشتری را صرف «کالاهای ضروری» کنند. اما برخلاف انتظار، با حرکت از گروه یازدهم به سمت گروه‌های دارای هزینه‌ها (و احتمالا درآمدهای) کمتر، این سهم «کاهش» می‌یابد و غذا، سهم کمتری از هزینه خانوار را می‌گیرد. به طوری که از گروه یازدهم تا چهاردهم، سهم مخارج غذایی از ۳/۳۰ به ۳/۲۲ درصد کاهش پیدا می‌کند و در عوض سهم هزینه‌های «مسکن» زیاد شده و از ۴۲ به ۴/۶۱ درصد می‌رسد. یک رفتار عجیب نیز در مصرف «دخانیات» گروه سیزدهم رخ می‌دهد. سهم دخانیات در مصارف همه گروه‌ها به جز این گروه، معادل یا کمتر از ۸/۰ درصد است. در سه گروه برخوردارتر، سهم دخانیات در هزینه‌ها به میزان ۱/۰ و در دو گروه بعدی، این سهم در حدود ۲/۰ است. به تدریج با حرکت به سمت‌ خانوارهای «فقیرتر» (از لحاظ میزان هزینه) سهم دخانیات در مخارج بیشتر شده و در گروه سیزدهم، این سهم به ۸/۰ درصد می‌رسد. اما نسبت آن به صورت ناگهانی در گروه چهارم تا ۵/۱ درصد افزایش پیدا می‌کند. موضوعی که رفتار عجیبی را در طیف خاصی از خانوارهای ایرانی کم‌درآمد نشان می‌دهد. میزان هزینه‌های سالانه این گروه خانوارها، بین ۹/۱ تا ۶/۲ میلیون تومان در سال ۱۳۹۰ بوده است.